همه چیزایی که توی پست قبل نوشتم هنوزم توی ذهنمه
توی ذهنمه که الان با بچه ها رفتیم بیرون 15 تومن مهمون من بودیم
چیزای ترش مرش خوردیم...
به امتحانام فکر میکنم
به دوستایی که شادن به دوستای که غمگین و دلخورن
به مشکلاتی که اطرافیانم دارن به مشکلات خودم
به سوبسیت ارد و آب و قبض موبایل به رپ اجتماعی
به یکی از اساتیدمون که استاد بود و بارنشسته شده و ما نمیتونیم باهاش درس بگیریم و دنبایل راه تقلبی هستیم که بتونیم ترم بعد درسهای ترم هشت رو باهاش بگیریم...
به فقر و بی سوادی به ظلمی که بر زنان میره فکر میکنم
به این فکر میکنم چرا من از کیارستمی خوشم نمیاد
به زیبایی که به خانمها داده شده فکر میکنم
به مشکلات فرهنگی شهرمون به دعواهایی که توی شهر امروز دیدیم
به نوع چیزایی که مردم بهش قسم میخورن
به زاینده رود خشک شده به اینترنت فیللللتر شده
تمام اینا همه و همه در حال پراسسینگ هستند توی ذهنم
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست
|