نمایش پست تنها
  #5  
قدیمی 08-09-2011
kiana آواتار ها
kiana kiana آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 795
سپاسها: : 843

1,438 سپاس در 268 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ماهنرمندان، زندگي معمـولي داريــم




مثل هميشه شاد و سرزنده؛ اصلا بمب انرژي ‌گروه اول «بفرماييد شام»، بي‌شك كسي نبود جز «بهاره رهنما.» بازيگر- نويسنده كه اين‌روزها بيشتر درگير تئاترش است و كمتر فرصت مي‌كند به كارهاي ديگر برسد، مگر كارهايي مانند «بفرماييد شام» كه معتقد است چون باعث فرهنگ‌سازي در جامعه مي‌شود و همچنين مردم مي‌توانند از نزديك زندگي بازيگران و افراد مشهور را ببينند و ديگر فكر نكنند آن‌ها از يك كره ديگر به زمين آمده‌اند، قبول كرده در اين برنامه حضور پيدا كند و با اين‌كه زياد ميانه خوبي با آشپزي ندارد، تصميم گرفت در اين ماراتن ‌شانسش را امتحان كند. اين گوشه‌اي از صحبت‌هاي بهاره رهنما، ميزبان خوب يكي از شب‌هاي «بفرماييد شام» است.

اهل مقايسه نيستم

اين‌كه مي‌گويند دست‌پخت خوب داشتن بين خانم‌ها افتخار به حساب مي‌آيد را اصلا قبول ندارم! من كه اصلا بين دوستان و فاميل‌ به اين موضوع اهميت نمي‌دهم. هميشه يكي از مهم‌ترين درس‌هايي كه از پدرم آموخته‌ام، اين بوده كه هيچ‌وقت خودم را با ديگران مقايسه نكنم، نه به اين علت كه من از ديگران بهترم يا بدتر بلكه معتقدم ذات هر انساني منحصر به فرد است و هر كسي، يكسري خصوصيات مختص خودش را دارد. نكته‌اي كه به آقاي بيرنگ (كارگردان بفرماييد شام) گفتم و در نحوه امتيازدهي‌ام نيز رعايت كردم، اين بود كه چون اين مسابقه بين خانم‌ها و آقايان بازيگر برگزار مي‌شود، نحوه پذيرايي ميزبان، نوع چيدمان ظروف، انرژي و گرمايي كه در شب ميزباني‌اش صرف مهمانان‌ مي‌كند و حتي رنگ‌بندي لباسش، مي‌تواند عوامل مهم‌تري نسبت به طعم و مزه غذايي باشد كه درست مي‌كند؛ مسئله‌اي كه در امتيازدهي به دوستان ديگر خيلي به آن اهميت دادم.

اتفاق بامزه‌اي كه در خانه شقايق دهقان افتاد، اين بود كه مي‌خواستم به او از 100 نمره، 80 بدهم اما گفتم 5 نمره نيز به خاطر فاميل بودن‌مان اضافه كنم. از طرفي صبح روزي كه قرار بود به خانه شقايق برويم، در تئاتر اجرا داشتم و چون قبلا 15 هزار تومان به او بدهكار بودم و ‌چك‌پول 100 هزار توماني همراهم بود و‌ پول خرد نداشتم، به او گفتم 15 هزارتومانت را نمي‌دهم، به جايش 15 امتياز بيشتر به شقايق دادم تا حساب بي‌حساب شويم! در واقع به جاي 15 هزار تومان‌ بدهكار‌ي‌ام، 15 امتياز اضافه به شقايق دادم(خنده)!

وقتي در خانه پدرم بودم آشپزي بلد نبودم!

دست‌پخت مادرم خيلي خوب است اما خانواده‌ ما هيچ‌وقت اين مدلي نبودند كه دست‌پخت خوب داشتن براي دخترخانم‌ها يك مزيت بزرگ به حساب بيايد! اما وقتي با همسرم (پيمان قاسم‌خاني) ازدواج كردم‌، تقريبا بلد نبودم هيچ غذايي درست كنم! در واقع آشپزي را خيلي سال پيش توسط خانم راستكار ياد گرفتم؛ آن زمان 16-15 ساله بودم و در كلاس‌هاي بازيگري ايشان شركت مي‌كردم. البته يك كتاب آشپزي هم كه مانند يك فرهنگ‌نامه آشپزي بود و دستور پخت بسياري از غذاهاي ملل را در خود داشت نيز، خيلي به يادگيري آشپزي‌ام كمك كرد. بعد از آن، كتابي را خواندم به نام «آب، مثل شكلات» كه حتي فيلمش نيز ساخته شد؛ اعتقاد نويسنده اين كتاب نيز اين بود كه وقتي آشپزي مي‌كني، حتما بايد شور و حال و عشق را وارد غذايت كني و رنگ‌وبويش را از اين راه بهبود ببخشي. آن زمان احساس كردم بايد به غذا، به ديد يك چيز فانتزي نگاه كرد، نه اين‌كه فقط با خوردنش قصد داشته باشي سير شوي! به‌نظرم بسياري از خلق‌وخوها و رفتارهاي مردمان سرزمين‌هاي مختلف، به اجزايي مانند ادويه‌جات، سبزي‌ها و ديگر مواد‌غذايي به كار برده شده در غذاهاي‌شان مربوط مي‌شود؛ مثلا يك شهروند هندي‌ به‌دليل استفاده زياد از فلفل، چهره‌اش سياه‌تر است.

يك بفرماييد شام فرهنگ‌ساز

وقتي در رابطه با شركت در برنامه «بفرماييد شام» آقاي بيرنگ با من صحبت شد، به‌نظرم آن بخش نمايش مستند زندگي افراد جامعه هنري برايم بسيار جذاب بود، زيرا امروز بسياري از برنامه‌هايي كه ساخته مي‌شود، عليه جامعه هنري است (منظورم افرادي است كه در هنر مشغول به فعاليت هستند). اگر نخواهيم بگوييم عليه جامعه هنري چنين برنامه‌هايي ساخته شده، حداقل به جرات مي‌توانيم بگوييم يك خطر فكري نظام‌مند با رعايت حريم خصوصي و حرمت آدمي كه فعاليت هنري مي‌كند، نبوده است! از طرفي وقتي پيشنهاد اين برنامه به من شد و ديدم كارگردانش بيژن بيرنگ است، با شناختي كه از او داشتم و اين‌كه مي‌دانستم به حقوق فردي آدم‌ها بسيار اهميت مي‌دهد، قبول كردم در اين برنامه شركت كنم.

خاطرم هست نخستين پولي كه بابت نوشتن مطلب از جايي گرفتم، زماني بود كه يك نوشته براي سريال «همسران» به آقاي بيرنگ دادم كه بعد از تاييد ايشان، مبلغ 15 يا 20 هزار تومان به من پول دادند. با توجه به ذهنيتي كه از قبل از ايشان داشتم و نگاه متفاوتي كه به موجودي به نام زن دارند، فكر كردم زمان خوبي براي حضور در چنين برنامه‌اي باشد. از طرفي هيچ‌وقت سليقه‌ام اين نبوده كه به‌عنوان شخصيتي كه كار هنري انجام مي‌دهد، همه چيز زندگي خصوصي‌ام را همه بدانند. حتي همه مي‌دانند وقتي در خيابان هستم، با هيچ‌كس عكس يادگاري نمي‌اندازم چون معتقدم آن زماني كه در خيابان هستم، به‌خودم تعلق دارد، مگر اين‌كه مورد خاصي اتفاق بيفتد كه خودم راغب به انجام چنيني كاري باشم.

با وجود اين‌كه بيشتر دوستانم از زندگي شخصي‌ام مطلع هستند اما در كارم بايدها و نبايدها و چهارچوب خاصي وجود دارد كه حتما بايد رعايت شو‌د. حتي بعضي اوقات كه دوستانم با من سركاري مي‌آيند، از جديت و تغيير رفتارم تعجب مي‌كنند! فكر مي‌كنم امروز، زمان مناسبي است براي اين‌كه مردم يك وجه واقعي و در واقع مستندي از زندگي ما را ببينند.

تاكيدم روي برنده نشدنم بود!

از اول برنامه «بفرماييد شام»، تاكيدم روي اين موضوع بود كه من، برنده نباشم! چون معتقدم بايد اين فرهنگ در كشور ما جا بيفتد كه آشپزي، لزوما وظيفه خانم‌ها نيست. اگر از لحاظ شرعي و ديني هم حساب كنيد، برويد كتاب‌هاي ديني را بخوانيد، ببينيد پيامبر(ص) با همسرانش چگونه رفتار مي‌كردند. به همين دليل در اين برنامه، دلم نمي‌خواست نمونه يك آشپز خيلي عالي و كدبانو باشم! از آن‌جا كه اغلب روزها سركارم، زياد فرصت نمي‌كنم غذا درست كنم اما اگر وقت كافي براي آشپزي داشته باشم، سعي مي‌كنم حس و حال و شور و عشق زيادي صرف غذايم كنم تا بهترين طعم ممكن را به‌خود بگيرد.

دوستي دارم به نام خانم «فريده حسن‌زاده» كه شعر «زنان جهان» را ترجمه كرده است؛ روزي يك آقاي هندي نامه‌اي برايش نوشته بود كه در آن حرف‌هاي جالبي زده بود؛ با اين مضمون كه من بيشترين شور و جذبه‌اي كه در تمام طول زندگي‌ام تجربه كردم، زماني بود كه همسرم تركم كرده بود و من با وجود تمام عشق و علاقه‌ و البته ناراحتي و اشكي كه بابت دوري‌اش مي‌ريختم، مجبور بودم غذا درست كنم و هر كس از آن غذاي من مي‌خورد، مي‌گفت چرا يك طعم ديگري دارد و چرا حال آدم را يك‌جور ديگر مي‌كند؟ واقعا اين‌كه مي‌گويند آدم مي‌تواند احساسش را به غذا منتقل كند، صددرصد درست است. خود من 15 سال است آشپزي مي‌كنم اما چون خيلي آدم غيرقابل ‌پيش‌بيني‌ هستم، امكان ندارد شما ‌قرمه‌سبزي من را 2 بار بخوريد و هر 2بارش مزه‌اش شبيه هم باشد!

بعضي موقع‌ها هم هوس مي‌كنم در غذاهايم ابتكار عمل به خرج بدهم و خودم غذايي را خلق كنم اما دفعه بعدش، يادم مي‌رود قبلا چه‌جوري درستش كردم! (خنده) متاسفانه يا خوشبختانه همه نوع غذايي را دوست دارم اما در كل بيشتر غذاهاي سبك، سالم، سبزي‌ها و سالاد را مي‌پسندم. سالاد و سبزي، جزو لاينفك سفره خانه ماست. اصلا سالاد‌هاي من بين فاميل و دوستان مشهور است چون خيلي سالادهاي عجيب و غريب و خوشمزه‌اي درست مي‌كنم.

اولين گاف آشپزي من

فكر مي‌كنم در اولين شام زندگي مشتركم اشتباهي آنقدر رب گوجه فرنگي در خورش ريخته بودم كه كاملا يك‌ قرمه‌سبزي قرمز رنگ از آب درآمد! ويژگي اهالي خانه من اين است كه اولا زياد غذاخور نيستند و دوم اين‌كه طرفدار غذاي خاصي نيستند كه بگويند حتما بايد آن را براي‌شان درست كنم. معمولا هم كارهاي عجيب و غريب من سر آشپزي‌هايم را خيلي دوست دارند.


خيلي دوست دارم مدام خانه‌مان مهمان بيايد! هنوز مثل دوران بچگي‌ام، دوست دارم وقتي مهمان به خانه‌مان مي‌آيد، شب بماند، حتي رفتم كلي رختخواب جديد گرفتم براي همين كار! هر كسي خانه‌مان مي‌آيد، التماسش مي‌كنم، مي‌گويم بمان، راه دور است، نرو!


با اينكه شبي كه نوبت پذيرايي من از 3 نفر ديگر گروه بود، كار خاصي انجام ندادم اما تمام عوامل پشت‌صحنه «بفرماييد شام» مي‌گفتند منزل من، خيلي به آنها خوش گذشته. شايد به خاطر همان اخلاق خوشم باشد
__________________
شیشه ای میشکند... یک نفر میپرسد که چرا شیشه شکست
آن یکی میگوید شاید این رفع بلاست !
دل من سخت شکست ... هیچ کس هیچ نگفت .... غصه ام را نشنید !
از خودم میپرسم : ارزش قلب من از شیشه ی یک پنجره هم کمتر بود ؟





پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید