نمایش پست تنها
  #25  
قدیمی 04-08-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض خاستگاه تجربی سرایش شعر نماز اخوان


و اما نوع اول شعرهای برآمده از تجربه های ساده و روزمره و روزمرگی كه همه ما همه روزه با آنها سر و كار داریم و دست به گریبانیم و از عشق تا مرگ را شامل می شود و شاعر نیز درست مانند همه ما با چنین تجربه هایی دست به گریبان است و آنها را شعر می كند. نمونه این تجربه ها را در شعر اخوان زیاد می توان دید، از جمله شعرهای لحظه دیدار، قاصدك، طلوع، دریچه ها و غزل1- 4 به شعر دریچه ها توجه كنید:


دریچه ها

ما چون دو دریچه، روبه روی هم،
آگاه ز هر بگو مگوی هم.
هر روز سلام و پرسش و خنده.
هر روز قرار روز آینده.
عمر، آینه بهشت، اما... آه
بیش از شب و روز، تیر و دی كوتاه.
اكنون دل من شكسته و خسته است.
زیرا یكی از دریچه ها بسته است.
نه مهر فسون، نه ماه جادو كرد.
لعنت به سفر كه هر چه كرد او كرد.

همان طوری كه می بینیم در این شعر اخوان تجربه عادی خود را برای ما به شعر كشانده دقیقا تجربه عادی خود را، حال به شعر دیگر او غزل 4 توجه كنید:

چون پرده حریر بلندی
خوابیده مخمل شب، تاریك مثل شب
آئینه سیاهش چون آینه عمیق
سقف رفیع گنبد بشكوهش
لبریز از خموشی و زخویش لب به لب
امشب بیاد مخمل زلف نجیب تو
شب را چو گربه ای كه بخوابد به دامنم
من ناز می كنم.
چون مشتری درخشان، چون زهره آشنا
امشب دگر بنام صدا می زنم تو را
نام تو را به هر كه رسد می دهم نشان
«آنجا نگاه كن»
نام تو را به شادی آواز می كنم.
امشب به سوی قدس اهورایی
پرواز می كنم.
و یا به شعر فروغ توجه كنید شعر، «دلم گرفته است».
دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان می روم، و انگشتانم را
بر پوست كشیده شب می كشم
چراغ های رابطه تاریكند
چراغ های رابطه تاریكند
كسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد كرد
كسی مرا به مهمانی گنجشك ها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است.



این شعر و درون مایه آن تجربه عادی و معمولی فروغ است، تجربه ای كه برای او اتفاق افتاده، در همین جا بد نیست به نكته ای اشاره كنم. در این شعر آنجا كه فروغ می گوید:

«انگشتانم را به پوست كشیده شب می كشم» ما را به یاد این تكه از غزل 4 اخوان كه در بالا آمد می اندازد آنجا كه می گوید: «شب را چون گربه ای كه بخوابد به دامنم من ناز می كنم.» همان طور كه دیدیم در این سه نمونه شعری كه آورده شد شاعر تجربه های عادی و ساده خود را دستمایه شعر خود كرده هر چند غزل 4 اخوان در قسمت های آخر به تجربه اوج نزدیك می شود.

3 - و اما شعرهای برآمده از تجربه های متعالی تر یا تجربه های اوج پاره ای از هنر هنرمندان و شعر شاعران. برآیند تجربه های عرفانی یا تجربه های اوج آنها است. برای درك بهتر مطلب بهتر است به ویژگی های تجربه اوج اشاره ای داشته باشیم.

مطلب مفصل در مورد تجربه اوج را در آثار آبراهام مزلو روانشناس بزرگ آمریكایی می توان دید. او می گوید: تجربه اوج را در پاره ای از كسانی می بینیم كه به مرحله خودشكوفایی یا تحقق خود رسیده اند و در مورد آنها می گوید آنها ویژگی های كم و بیش مشتركی دارند غیر از این كه نیازهای فیزیولوژیك، امنیت، تعلق و احترام در آنها كم و بیش برآورده شده می گوید: این گونه اشخاص از لحاظ رده سنی معمولا میانسال به بالا هستند.




...
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید