نمایش پست تنها
  #11  
قدیمی 02-28-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بازی مظلوم

تز : این بازی از آن دست بازی هاست که زن خانه دار اجرا می کند . موقعیت او اقتضا می کند در ده دوازده کا ر مختلف مهارت داشته باشد . یا به عبارت دیگر باید ده دوازده نقش مختلف را ایفا کند . معشوقه ،مادر ،پرستار ،مربی ،مامور خرید ، نظافتچی ،خدمتکار ،آشپز ،و غیره از آنجا که این کارها اغلب ضد ونقیض و ضمنا خسته کننده اند ،انجام دادن آنها هر روز و هر شب طی سالها شرایطی در زن به وجود می آورد که در محافل روانشناسی به طور نمادین به " زانوی کدبانو " معروف است ( چون زانو برای خیلی کارها به کار می رود ،خواباندن بچه ، زمین شستن و ...) که بالاخره علائمش احتمالا با این اعتراض که " خسته ام " ابراز می شود .

حال اگر کدبانو بتواند ازعهده تمام این کارها برآید و از محبت شوهر و بچه هایش هم به اندازه ی کافی بهره مند شود ،ممکن است نه تنها قادر باشد بیست و پنج سال اول زندگی را بگذراند بلکه می تواند از آن لذت هم ببرد و بعد از آن که بچه ها از آب و گل در آمدند و به دانشگاه یا سر زندگی هایشان رفتند ،درد ناگهانی تنهایی را تجربه کند . اما اگر از یک طرف به خاطر نداهای "والد " درونی خودش و از طرف دیگر به علت محرومیت از عشق خانواده اش ،نتوانست از عهده برآید ،بی شک روز به روز از خوشحالی اش کاسته می شود . اول ممکن است مدتی خودش را بابازی هایی از قبیل " اگر به خاطر تو نبود ..." و " عیب " مشغول کند . اما به زودی از جزابیت این بازی های کم می شود چرا که نیروی کافی تولید نمی کنند و او طبیعتا به سمت بازی "مظلوم "کشیده می شود .




آنتی تز: حل منتطقی قضیه ساده است . کدبانو باید نقش های خود را طی هفته ها برنامه ریزی کند . از ایفای دو یا چند نقش نقش همزمان اجتناب ورزد . وقتی میهمانی می دهد یاباید پذیرایی کند یا تو ی آشپزخانه باشد – اما نه هر دو و به این ترتیب می تواند استفاده از زانوهایش را محدود کند .


اما اگر زن در واقع به طور جدی و ذاتا سرگرم بازی " مظلوم " باشد مشکل می توان او را متقاعد ساخت که به راه حل فوق رضایت بدهد . در این مورد نقش شوهر هم که با دقت انتخاب شده مهم است و در اصل مرد خوبی است و از زنش فقط موقعی خرده گیری می کند که به اندازه ی کافی لیاقت به خرج نداده باشد – مانند تصویر ذهنی که از مادرش دارد . در حقیقت ،زن با رویایی که شوهرش از مادر خود دارد ( به نحوی که در والد او حفظ شده ) ازدواج می کندو این رویا درست شبیه همان رویایی است که زن از مادر یا مادر بزرگ خود دارد .اکنون که زن شریک خوبی پیدا کرده است ،"کودک " درونش می تواند این نقش نگران و ترسان را برای حفظ تعادل روانی خود تحمل نماید و لذا حاضر نیست آن را به آسانی رها کند . هر چه کار و مسئولیت شوهر بیشتر باشد ،برای هر دوی آنها آسان تر است که دلایلی در سطح " بالغ " برای حفظ این جنبه ی ناسالم ارتباطشان پیدا کنند .

__________________

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید