|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
#9711
02-04-2012
|
||||
|
||||
بگشا بند قبا تا بگشاید دل من
که گشادی ه مرا بود ز پهلوی تو بود خ
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری 
|
| کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#9712
02-04-2012
|
||||
|
||||
|
خامان ره نرفته چه دانند ذوق عشق
دریادلی بجوی دلیری سرآمدی // چ
__________________
ــــــــــــــــــ خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست 
|
| کاربران زیر از MAHDI به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#9713
02-04-2012
|
||||
|
||||
|
چه خوش گفت جمشید با تاج و گنج
که یک جو نیرزد سرای سپنج ب
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
|
|
#9715
02-04-2012
|
||||
|
||||
|
لنگ لنگان قدمی بر میداشت
هر قدم دانه ی شکری میکاشت ی
__________________
|
| 2 کاربر زیر از FereShteH سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش: | ||
|
#9716
02-04-2012
|
||||
|
||||
|
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد ر
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
|
#9717
02-04-2012
|
||||
|
||||
|
روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد
زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما پ
__________________
|
| 2 کاربر زیر از FereShteH سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش: | ||
|
#9718
02-04-2012
|
||||
|
||||
|
پیر پیمانه کش من که روانش خوش با
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان گ
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
|
#9719
02-04-2012
|
||||
|
||||
|
گو نام ما ز یاد به عمدا چه می‌بری
خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما چ
__________________
|
|
#9720
02-04-2012
|
||||
|
||||
|
چو پیش صبح روشن شد که حال مهر گردون چیست
بر آمد خنده ای خوش بر غرور کامگاران زد ز
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| 3 کاربر زیر از رزیتا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش: | ||
|
| کاربران در حال دیدن موضوع: 29 نفر (0 عضو و 29 مهمان) | |
| ابزارهای موضوع | |
| نحوه نمایش | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 02:37 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.