مشاعره سنتی

[افسون 13]

من بودم دوش و آن بت بنده نواز
از من همه لابه بود و از وی همه ناز
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید
شب را چه گنه قصهٔ ما بود دراز

[ماهین]

ز کار هر که یک مشکل گشایی
به خود صد مشکل آسان کرده باشی

[افسون 13]

یا رب به دو نور دیدهٔ پیغمبر
یعنی به دو شمع دودمان حیدر
بر حال من از عین عنایت بنگر
دارم نظر آنکه نیفتم ز نظر

[mohammad.90]

روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد

[افسون 13]

در وصل زاندیشه ی دوری فریاد
در هجر زدرد ناصبوری فریاد
افسوس ز محرومی دوری افسوس
فریاد زدرد ناصبوری فریاد

[niham]

ديده بگشا كه جلوه ديدار
به تجلي است از در و ديوار

[ماهین]

روی تو مبیناد دگر دیده ی سعدی
گر دیده به کس باز کند روی تو دیده

[اهورا]

هر دوست که دم زد ز وفا دشمن شد
هر پاکروی که بود تردامن شد

[ماهین]

دیوانه دلی خفته در این خلوت خاموش
او زاده ی غم بود زغم های جهان گشت فراموش

[افسون 13]

شمه ‌ای از داستان عشق شورانگیز ماست
این حکایتها که از فرهاد و شیرین کرده‌اند
هیچ مژگان دراز و عشوهٔ جادو نکرد
آنچه آن زلف دراز و خال مشکین کرده‌اند