بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 09-17-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Red face افسانه هاي كوه بهشت در ساوالان

طايفه گور، كاوور و گير زرتشتي بودند و دركوه هزار ميخ يا هزار مغ كه از قله هاي فرعي ساوالان است رياضت مي كشيدند. نيز مغانلوها زرتشتي بوده و آثاري از ميخ هاي كوبيده شده به سنگ كه اسب هاي ايلات و عشاير را به آن مي بستند هم اكنون در اين منطقه موجود است.
علاوه بر برپايي مراسم هاي مذهبي و عبادي و برگزاري اعياد ملي كه با دقت و وسواس خاصي صورت مي گرفت، گروه هايي از مردم در دسته هاي۳ تا ۴ نفري و با استفاده از ابزارهاي چوبي كباده مانند، تزئين شده از دانه هاي تسبيح از قاف گوساله، منجخ سنگي و زنگوله تشكيل مي شد و نيز گرزهاي دستي توخالي پر از منجخ و آدمك هاي متحرك چوبي زنگوله دار و منقوش و به شكل اسب كه آن را تكم مي گفتند و نيز نوعي آلت موسيقي شبيه به سنج از نيمه دوم اسفندماه تا نيمه دوم ارديبهشت، در شهرها و روستاها حركت كرده و ضمن برگزاري مراسم شعرخواني، حلول عيد نوروز و سال جديد را به مردم كوچه و بازار تبريك مي گفتند.
آثار تاريخي و باستاني بسياري روي قله كوه وجود داشته اند كه به صورت نمادين و به شكل هاي مختلفي مانند قنديل هاي طلايي، سنگ قبر همراه با معجر چوبي كنار آن، تعدادي سنگ بخصوص با علائم ويژه روي آن و همچنين تعدادي جام طلايي كه به عنوان تبرك جهت نوشيدن آب درياچه از طرف صعودكنندگان استفاده مي شده است.
از آثار باقي مانده در قله، تنها مي توان به تعدادي قاشق و سوزن از جنس استخوان، شانه هايي ازجنس چوب، منجخ هاي سنگي و تيغه هايي از جنس استخوان به شكل كارد يا چاقو و كتيبه كوچكي بر روي سنگ محراب اشاره كرد. آثار ياد شده به صورت پراكنده در برخي از نقاط قله يافت مي شوند. از طرفي وجود برخي آثار در پيرامون سبلان مانند كتيبه هاي حجاري شده و منقوش به تصاوير حيوانات و نيز آثار موجود در گردنه هزار ميخ، منطقه قره مسجد لر و آثار آق مسجد، پيكرهاي سنگي به شكل حيوانات مانند شيرسنگي، سنگ عقاب و ساير حيوانات و نيز حجاري هاي يافت شده در برخي از قسمت هاي سبلان مانند تصاوير حجاري شده قوچ وحشي و نيز تنديس هايي به شكل انسان و حيوان همگي مؤيد تاريخ بسيار ديرين و كهن اين منطقه است كه شايد تاكنون به صورت جدي مورد توجه و مطالعه قرار نگرفته اند. بي شك تحقيقات علمي و باستان شناسي بر روي آثار باقي مانده از ادوار گذشته و تحقيق درباره صحت واقعيت مراسم هاي مذهبي بر روي قله سبلان و روشن شدن اين واقعيت كه احتمالاً در دوره هاي كوتاهي عده اي بر روي قله سبلان زيسته باشند، گذشته از اين كه داراي اهميت بزرگ علمي است براي تمدن كنوني، اهميت شگرفي خواهد داشت و امكان دارد موجب آشكار شدن حقايق جالبي درباره مناسبات اجتماعي گذشتگان و ساكنان گذشته اين منطقه و در نهايت موجب جهش چشمگيري در تكامل تمدن كنوني ما شود.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #2  
قدیمی 09-17-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

فلات آذربايجان سرزميني بلند و كوهستاني است كه در شمال غرب فلات ايران واقع شده است و استان اردبيل در بخش شرقي اين فلات قرار دارد.
وجود كوهستان هاي مرتفع و قرار گرفتن در مسير توده هاي هواي مديترانه اي موجب بارش هاي فراواني مي شود به طوري كه در اين استان مناطقي با بيش از ۹ ماه پوشش برفي و دامنه هايي با چشمه هاي فراوان و دشت هايي با رودهاي پرآب وجود دارد.
كوهستان عظيم و آتشفشاني سبلان كه به زبان تركي «ساوالان» خوانده مي شود، از كوه هاي متعددي چون صائين، نرميق، قوشاداغ و ... تشكيل شده است. سبلان به شكل مخروط زيبايي است كه دهانه آتشفشان خاموش آن به صورت درياچه است و اطراف اين درياچه در طول سال پوشيده از برف و يخ است. قله اصلي يا آتشفشان سبلان به نام «سلطان ساوالان» بلندترين نقطه آذربايجان (۴۸۱۱ متر) و پس از دماوند، بلندترين قله ايران است.
ساوالان سرافراز يكي از كوه هاي معروف منطقه است كه مردم احترام زيادي براي آن قائلند. ساوالان به صورت يك پديده طبيعي در طول دوران هاي تاريخي، از دوره اورارتورها تا هجوم آريايي ها و دوران هاي بعدي همواره مورد توجه بوده و به لحاظ شجاعت و توانمندي مردم اطرافش به صورت يك دژ محكم عمل كرده است.
وجود خاطره ها و حكايت هاي شنيدني از گذشته ها بيان كننده اين حقيقت است كه ساوالان، تاريخي پرفراز و نشيب را پشت سرگذاشته و مردم آن همواره مقاوم از آزمون هاي تاريخي پرافتخار گذشته اند و ساوالان هم از اين معني پرآوازه گشته است.
عظمت ساوالان و نقش آن در زندگي مردم و تصوير زيباي آن كوه سترگ در ادبيات و فولكلور مردم آذربايجان تا حدي است كه بر اساس باور مردم در شمال غرب كشور «ساوالان پاك ترين همه كوه ها و يكي از هفت كوه بزرگ بهشت است» بر اساس روايتي، ساوالان آرامگاه بسياري از صالحان و چند پيامبر است. با استناد به شواهد و منابع موجود از مورخان و نويسندگاني چند، بيش از ۲هزار سال پيش پيامبراني جهت عبادت و رياضت كشي به اين كوه صعود كرده و آن را مقدس شمرده اند. همين باور و اعتقاد سبب شده كه همه ساله عده كثيري از ايلات و عشاير و روستاييان اطراف ساوالان جهت شكرگزاري از موهبت هاي الهي و زيارت درياچه تا قله صعود كنند. از نظر مردم منطقه بخصوص ايلات، «ساوالان» تنها يك منطقه ييلاقي و چراگاه دام نيست، بلكه نشانه مردانگي، قهرماني، سربلندي و پناهگاه مظلومان و ياور دردمندان است. ايلات و عشاير همواره با ساوالان درد دل مي كنند و از آن استمداد مي طلبند و با احترام و عزت به او «سلطان ساوالان» لقب مي دهند و خود و ساوالان را يكي مي دانند. شعرهايي كه از زمان هاي دور و سينه به سينه نقل شده دليل قاطعي بر عظمت و جايگاه ساوالان در زندگي ايلات و عشاير منطقه دارد. از آن جمله: ساوالان سلطانيمدي سلطانيمدي، جانيمدي شانلي آدي دونيادا منيم آديم سانيمدي.
(ساوالان سلطان من است) (سلطان من و جان من است) (نام پرآوازه او در جهان اعتبار و افتخار من است) آثار و شواهد باقي مانده از دوران هاي تاريخي بخصوص آثار باقي مانده از دوران پيش از مادها، بخصوص دوره اورارتورها در اين منطقه و نيز آثار موجود در اطراف سنگ محراب ساوالان دليل قاطعي بر صعودهاي زيارتي به كوه ساوالان در دوران هاي تاريخي است. با توجه به صعودهاي سنتي و زيارتي آن زمان تا كوهنوردي مدرن امروزي در دسته هاي ۴ تا ۱۰ هزار نفري به قله باشكوه ساوالان، مي توان تاريخ صعود بيش از ۲هزار سال تخمين زد. از جمله شواهد و منابع تاريخ كه به كوه ساوالان و نيز صعودهاي زيارتي به اين كوه اشاره داد مي توان به منابع زير اشاره كرد:
۱ ـ بر اساس نوشته اي از هانري ماسه در كتاب «معتقدات و آداب ايراني» آمده است: «ايرانيان، كوه ساوالان در آذربايجان را بسيار گرامي مي دارند. مي گويند در سيلگاه پر از برفي كه در قله اين كوه هست بدن انساني به چشم مي خورد كه هميشه به حالت يخ بسته است ولي به طور كامل نگاهداري شده است. بجز يكي از دندان ها و قسمتي از ريشش.
۲ - در كتاب آثار البلاد و الخبار والعباد ذكريا بن محمد بن محمود المكموني القزويني آمده است: زرتشت از آذربايجان بود و چندي از مردم كناره گرفت و در كوه سبلان به سر برد و از آنجا كتابي آورد.
۳ ـ در كتاب تاريخي ديگري آمده است: سبلان (سولان) و آن كوهي عظيم و بلند در حوالي اردبيل و به شرافت مشهور و بسياري از اهل الله در آن كوه عبادت گزيده و رياضت كشيده اند.
۴ ـ دركتاب معجم البلدان به ارتفاع ۴۸۱۲ متري سبلان، وضع آتشفشاني آن و نيز به قبور حضرت حامد و حضرت هود پيامبر در زير سنگ محراب اشاره شده است.
۵ ـ در تاج العروس في شرح القاموس زبيدي آمده است: كوه سبلان از معالم صالحان و اماكن متبركه و مزارات است و سبلان لقب عده اي از محدثان از آن جمله سالم و ابراهيم بن زياد، خالدبن عبدالله و خالد بن دهقان است.
۶ ـ خاقاني شيرواني در ۵۹۵ هجري قمري، حدود ۸۰۰ سال پيش خود به قله سبلان صعود كرده و شعر او كه در آن از حضرت موسي و نيز حضرت خضر نام برده شده سندي بر صعود او به سبلان است.
درباره ساوالان و وابستگي «زرتشت» به اين كوه در اغلب مآخذ جغرافيا و تاريخ و نيز نوشته هاي قديمي به مناسبت هاي مختلف ذكري به ميان آمده از آن سخن ها گفته اند. طبق اسناد موجود و روايات، زرتشت پيامبر در ۶۴۰ سال قبل از ميلاد (۲۶۴۸ سال پيش) در آذربايجان تولد يافت و هنگامي كه به ۳۰ سالگي رسيد، زادگاه خود را ترك گفته و به كوهي رفت. در اين كوه بود كه او از خرد خويش برخوردار شد و درآن ۱۰ سال، از تنهايي خسته نشد تا اين كه دلش دگرگون شد. زرتشت بعد از سال ها عبادت و رياضت كشي در سبلان، زادگاه خويش را ترك گفته و به بلخ عزيمت كرد.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 03:15 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها