![]() |
واقعا زيبا بود، به نظرم اونقدر احساس رو واقعي منعكس ميكنه كه آدم بدش نمياد به جاي مخاطب شعر باشه.
|
دوستت دارم"را من دلاويز ترين شعر جهان يافته ام اين گل سرخ من است دامني پر كن ازين گل كه دهي هديه به خلق راز خوشبختي هر كس به پراكندن اوست !!! |
کاش 1000بارنوشتن دوستت دارم جریمه ی مدرسه ام بود |
مثل يك بارگران بر دوشم
مثل باران شديدي كه دلت مي گيرد مثل احساس كبوتر كه رهايي خواهد مثل يك مسافر سر در گم مثل يك لحظه كه انگار نفس مي گيرد مثل تنهايي فردي در جمع مثل ويراني دل مثل رگبار دعا بر لبها كه ندارد حاصل مثل آن لحظه كه در مي يابي كه چقدر تنهائي و چقدر دلگير است طعم آن غربت با خود بودن و چه مظلومانه، از خدا مي خواهي آنچه در قلب تو، مي جوشد و صداي حافظ ماندگار است در خلوت من من و او و خدا و تمام لحظات با هم گله و اشك و دعا و اميد و دل ساده من |
همیشه غمگین ترین لحظات رو کسی برات میسازه که شیرین ترین لحظات رو براش ساختی ...
|
گفتند تو برگزيدهی باران و بوسه بودهای
چرا بی چراغ در شبِ اين همه گريه پير میشوی؟! ما واژگانِ عجيب ديگری از دريا، از عطرِ عشق و عبورِ نور نوشتهايم، ما به خاطر تو از انتهای سدر و ستاره آمدهايم، از اين به بعد تکليفِ بوسه و باران با ماست، تولدِ بیسوالِ ترانههای تو با ماست، ما به جای تو از عطرِ عشق و عبورِ نور خواهيم سرود، و تو با ما از اسامیِ روشنِ آسمان خواهی گفت، و ما دوباره ترا به دورهی دورِ همان واژههای مکررِ خودت بازخواهيم برد. باور اگر نمیکنی اين دستخطِ آشنای خداوند است |
به چه قیمتی گذشتی از شبای خیس مهتاب ؟
چی گذاشتیم از من و تو بجز آرزوی بر آب ؟ به چه قیمتی غرور رو سر راه مون کشیدی ؟ چرا لحظه های با هم بودنا مون و ندیدی ؟ خوب من ، ما هر دو باختیم توی این بازی بیخود هر دو تا مون کم گذاشتیم که ترانه هامون مرد چیزی از لحظه نمونده ، من و تو لحظه رو کشتیم حکم اعدام دلامون با غرورمون نوشتیم اگه دوستم نداری به روم نیار یه چیزی از غرورم واسم بذار نذار تو فکر تنهائی گم بشم نذار حرف و حدیث مردم بشم دلم و اینقده نشکن آخه این دل عاشقت بود له نکن این قلب خون و آخه روزی لایقت بود دلم و این قدر نسوزون مگه چی مونده از این دل رفتی و با بی وفائی زدی مهر نحس باطل تو که دوست نداشتی باشی چرا آتیشم کشیدی اونکه تو خودخواهیات مرد دل من بود تو ندیدی از تو خونه وجودم به چه آسونی پریدی ریختن غرور این مردو ندیدی ، نشنیدی رضا صادقی |
چیزی نمیتونم بگم ، قراره از من بگذری
چیزی نگو میفهممت ، باید از این خونه بری چند سال از امشب بگذره؟ ، تا من فراموشت کنم تا با یه دریا تو خودم ، خاموش خاموشت کنم تنهاییامو بعد از این ، با قلب کی قسمت کنم؟ واسه فراموش کردنت ، باید به چی عادت کنم؟ تو باید از من رد بشی ، من باید از تو بگذرم کاری نمی تونم کنم ، باید بیفتی از سرم بعد از تو باید با خودم ، تنهای تنها سر کنم یک عمر باید بگذره ، تا امشبو باور کنم چند سال از امشب بگذره؟ ، با من یکی هم خونه شه احساس امروزم به تو ، تنها یه شب وارونه شه.... |
دلم تنگه برای گریه کردن
کجاست مادر کجاست گهواره ی من همون گهواره ای که خاطرم نیست همون امنیت حقیقی و راست همون جايی که شاهزاده قصه همیشه دختر فقیر و می خواست همون شهری که قد خود من بود از این دنیا ولي خیلی بزرگتر نه ترس سایه بود نه وحشت باد نه من گم می شدم نه یه کبوتر |
شاپرک بالت شکسته پر پرواز تو بسته می بینم غم توی چشمات چه غریبونه نشسته شاپرک خوابه قناری چه جوری دووم میاری گلا پژمرده و زردن تو عجب طاقتی داری شاپرک دردت به جونم تورو از خودم می دونم بذار یه شعری که گفتم واسهءدلت بخونم شاپرک دل توی سینه ساعتا تنها می شینه وقتی شب می رسه از راه خواب پروازو می بینه واسه زخمام یه دوا نیس دلم از دلت جدا نیس توی این غربت جونگیر یه نگاه آشنا نیس هرجا که میری خزونه غروبه دل نگرونه آفتابش جونی نداره اما شب اینجا میمونه نمی دونم مث بارون رو کدوم شاخه ببارم روی شاخه ها تو غربت شاپرک من تورو دارم |
اکنون ساعت 08:57 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)