![]() |
وقتی هدف فقط خوشگلی باشه ... !
وقتی هدف فقط خوشگلی باشه ... ! من این حرفا حالیم نیست، فقط میخوام خوشگل بشم، همین و بس ! مکان: مطب یك پزشک شخصیت ها: دختر خانومی جوان و یک دکتر دارای دکترای افتخاری از دانشگاه هاروارد در رشته جلبک شناسی http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/71.gif دکتر: میدونستید هزینه این عمل چیزی در حدود بودجه یک سال کشور گینه بیسائو هست؟ دخترجوان: بله آقای دکتر بابام بهم قول داده بود اگه کنکور قبول بشم خرج جراحی پلاستیکم رو بده. دکتر: میخواهید عمل کنید پس؟ دخترجوان: آره دیگه. خوب میدونید مشکلات برای یه دختر دم بخت خیلیه. همش میگن صورتش کجه دماغش درازه چشماش کوچیکه صورتش لاغره و از اینجور حرفها. دکتر: خطراتش رو میدونید؟ دخترجوان: نه! مگه خطری هم داره؟ دکتر: خب شما میخواهید چه عملی بکنید؟ دخترجوان: گونه هام و پلک هام و پوستم و زیر گردنم رو و چربی های بدنم رو ساکشن کنم. دکتر: هفتاد ساعت بیهوشی داریم. هشت ماه دوران نقاهت و رژیم غذایی خاص مثلا هر روز باید یک لیوان روغن کرچک بخورید و مقادیری برگ درخت نارنج و ممکنه تا آخر عمر در حالت اسهال اونهم از نوع بدخیمش بمونید تازه اگه از هفتاد ساعت بیهوشی جان سالم به در ببرید و تو اون ساعت ها حافظه خودتون رو از دست ندید. ممکنه اسم خودتون رو فراموش کنید و خانواده خودتون رو نشناسید. دخترجوان: ( با کمی تردید) اون وقت خوشگل میشم؟ میتونم شوهر کنم؟ دکتر: امکانش هست باید ببینیم بدنتون چقدر جواب میده. دخترجوان: من حاظرم بخاطر اینکه روی اون دختر خالم رو که دماغش رو عمل کرد کم کنم همه خطراتش رو قبول کنم. دکتر: باید یه فرم پر کنید که تمام عوارض عمل رو به عهده میگیرد و در صورت بروز هر اتفاقی هیچ مسئولیتی به گردن ما نیست. میدونید که بهداشت جدیدا خیلی سخت میگیره. دخترجوان: همش رو ندید امضا میکنم تو فقط منو خوشگل کن دكتر تا بتونم با یه جوون خوش تیپ ازدواج کنم. دکتر: جدیدا بر اثر تحریم ما از مواد داخلی استفاده میکنیم شما که مشکلی ندارید؟ دخترجوان: مثلا چی؟ دکتر: مثلا به جای سیلیکون ممکنه از چوب پنبه استفاده کنیم و یا از غضروف مرغ برای شکل دادن به دماغ شما و برای سفیدی پوستتون از گچ ساختمانی استفاده کنیم و برای سفت کردن سینه هاتون از سیمان سفید. شما که مشکل ندارید؟ دخترجوان: اون وقت دماغم صاف میشه؟ دکتر: به شرطی که مثل اون دفعه شاغول مش غلام خراب نباشه و طراز باشه. دخترجوان: یعنی اون وقت خوشگل میشم؟ دکتر: اگه جناب عزراعیل بی موقع سر و كله اش پیدا نشه بعد از این عمل آره. دخترجوان: خب پس زود منو عمل کنید آقای دکتر. دکتر: خب برید تو اتاق بغلی تا بیهوشتون کنند. دکتر: آخ راستی یادم رفت ما ماده بیهوشی نداریم تو اون اتاق با یه بیل میزنند تو سرتون تا بیهوش بشید لطفا جیغ نزنید چون ما هنوز مراحل مجوز گرفتنمون از بهداشت سپری نشده خودتون که میدونید اینروزها چقدر سخت مجوز درمانگاه زیبایی میدن. دخترجوان: مرسی، باشه نترسید قول میدم جیغ نزنم، ولی آقای دكتر شما هم باید قول بدی كه من خیلی خوشگل بشم ها. دکتر: ممنون. چند لحظه بعد : بدلیل موجود نبودن بیل ناچارا با ابزاری شبیه كلنگ این بیهوشی انجام شد كه در نتیجه دختر نتوانست به قولش عمل كند و متاسفانه پس از كشیدن جیغی بلند بلافاصله به خواب ابدی فرو میرود. خدایش بیامرزد که در حسرت زیبایی ناكام ماند و خلاصه دار فانی را وداع گفت. و این درس عبرتی شد برای دیگر دختران زیبا پسند تا به متد های زیبایی عصر حاضر زیاد اعتماد نكنند. پیام اخلاقی : البته این یك نمایشنامه به سبك روحوضی بود كه اجرا شد ولی بطور كلی زیبایی خوبه، تا اندازه ای هم ملاک هست، خرج کردن برای زیبایی هم تا اندازه ای بد نیست، ولی هیچ تعریفی جامع تر از این نیست كه شما دختر خانم های ایرونی باید قدر زیبایی واقعی خودتون رو بیشتر بدونید و تحت تاثیر اینگونه مسائل نباید خوشگلی خدادادی و اورجینال رو ناشیانه دستكاری كرد ! نظر شما چیه ؟ |
نامه اي به يوزارسيف
سلام جناب یوزارسیف . ببخشید که در این اوضاع و احوال خشکسالی و پرکاری شما مصدع اوقات شدم . غرض از مزاحمت می خواستم به عرض برسانم ، شما چگونه دلتان می اید دل این زن پیر و مظلوم ، زلیخا خانم را بشکنید و او را در سنین کهنسالی آواره کوه و بیابان کنید . شما می توانید حالا که جناب بوتیفار به دیار باقی شتافته اند ، او را صیغه کنید و دلی را شاد گردانید . همانطور که می دانید تعدد زوجات ایرادی ندارد . من فیلم های دیگر زلیخا خانم را هم دیده ام و باید به عرض برسانم ایشان آنقدر ها هم که در این فیلم نشان داده شده ، خالی از ملاحت و زیبایی نیستند ، حتی در فیلم " شام آخر " یک جوانی که زیباتر از شما بود عاشق و دلباخته ایشان شده بود که در آخر فیلم هم با او ازدواج کرد .
نکته دیگری که می خواستم خدمتتان عرض کنم این بود که تمام کاهنان معبد آمون را هر چه زودتر نیست و نابودشان کنید . دیگر کارهای ابلهانه شان خیلی روی اعصاب است . من هر چند به صدای جناب آنخمائو علاقمند هستم ولی از ضریب هوشی پایین تر از مقوای ایشان هم به ستوه آمده ام . راستی ازدواج شما را با خانم محجوب و با کمالاتی چون آتنا خانم و وصلت با خانواده اصیل و ارزشمند ایشان را به شما تبریک می گویم و همچنین قدم نورسیده که بسیار هم در تولد عجول بوده اند مبارک باشد . ضمناً من اعتقاد دارم شما باید بیشتر مواظب اطرافیانتان باشید . به مالک و حاج کریم سوسکه می توان اعتماد کرد ، چون ایشان در فیلم های گذشته شان هم از برادران ارزشی بوده اند ولی از دیگر اطرافیانتان نمی توان اطمینان صد در صد داشت . سلام مرا به جناب ممبی سابو برسانید و خدمتشان عرض کنید : خوب نیست با پاهای لخت در فیلم ظاهر می شوید . خانواده این فیلم را می بینند و خوبیت ندارد پاهای شما را این گونه ببینند . شما که آدم با کمالاتی هستید و با فوتبالیست ها فرق می کنید . شما چرا ؟ ببخشید که مصدع اوقات شریفتان شدم . مواظب خودتان باشید و اینقدر به خودتان گرسنگی ندهید منزل را سلام برسانید و روی ماه کوچولو را از جانب من ببوسید . مالک و حاج کریم سوسکه و دیگر بازیگران و عوامل فیلم را سلام برسانید و به آقای سلحشور یا همان فرشته مقرب ملک الموت از جانب من خسته نباشید عرض کنید . زیاده عرضی نیست باقی بقایتان |
سوتی های مقامات آمریکایی
البته چند موردش مربوط به مقامات انگلیسی و فرانسوی هست ولی اکثرا سوتی های امریکایی هاست:
از اول «من از اول فهمیدم که آخرش چه میشود و حق با من بود چون هنوز به وسط کار هم نرسیدهایم.» سر بویل رچ، نمایندهی مجلس بریتانیا در قرن هجدهم رأیگیری با قید فوریت «اگر نمایندگان اصرار داشته باشند که پیش از رأیدادن بدانند به چه چیزی میخواهند رأی دهند، آن وقت نمیتوانیم تا قبل از روز دوشنبه نتیجه را به اطلاع عموم برسانیم.» راسل لانگ، نمایندهی ایالت لوئیزیانا در مجلس آمریکا معنی و مفهوم «... اینطور که پیداست این فیلم مفهومی ندارد، اگر هم مفهومی داشته باشد بدون شک بیمعنی است.» هیأت مدیرهی ممیزی فیلم بریتانیا، دربارهی فیلم جین کلتو با عنوان «کشیش و صدف دریایی» اطمینان «تنها چیزی که از آن مطمئن هستیم اطمینان خودمان است.» مأمور رسمی کاخ سفید خطاب به خبرنگار مجله وال استریت، دربارهی جمعآوری آراء توسط رنالد ریگان برای انتخابات دورهی دوم قاطعیت «همانطور که قبلاً گفتهام و دیروز هم گفتم این یکی از مسایل عمدهای است که در ادینبورگ یا حل میشود و یا نمیشود.» داگلاس هرد، نماینده مجلس آمریکا راههای غیر منطقی «من از راههای دیگر سعی کردم شما را متقاعد کنم. حالا میخواهم معقول و منطقی باشم.» از اعضای مجلس آمریکا، به هنگام بحث روز تصمیمگیری «امروز اساساً روز تصمیمگیری است. ما امروز توافق کردیم که با چیزی که قبلاً در مورد آن به توافق رسیدهبودیم باز هم موافقت کنیم.» تام فلوز، سرپرست شرکت «سی هاوکز» ماستمالیراسیون «مشکل... کسری موازنه... یا باید بگویم... یک لحظه اجازه بدهید، مصرف، یا درآمد ناخاص ملی، عذر میخواهم... مصرف، حدوداً 23 تا 24 درصد است، البته قسمتی که در حال افزایش است، در حالی که درآمدها به همان نسبت ثابتند، یعنی به همان مقدار که باید باشند هستند که باید آنها را از بخش خصوصی تأمین کنیم.» رونالد ریگان، در پاسخ به خبرنگاران قورباغههای دمدار «اگر قورباغهها بال داشتند نمیتوانستند دمهایشان را به زمین بزنند. این فقط یک فرض است.» جورج بوش پدر، در سفر انتخاباتیاش به هامپشایر، دربارهی افزایش مستمری بیکاران ضعف قدرت «قدرت ما در این است که هیچ ضعفی نداریم. تنها ضعف ما این است که قدرت واقعی نداریم.» فرانک برویلز، مربی فوتبال دانشگاه آرکانزاس، دربارهی شانس موفقیت تیمش مجلس «آقای رئیس جلسه! من را روشن میکنید؟ مورفی: فکر میکنم سی سال پیش سعی کردم.» آن مولر، نماینده ایلت جورجیا، در اعتراض به تام مورفی چون میکروفونش خاموش بود وفاداری «من دربارهی حکم صادر شده کاخ سفید هیچ نظری ندارم، اما صددرصد از آن حمایت میکنم.» ریچارد دارمن، وزیر بودجهی آمریکا در دولت بوش پدر مخالفت با خود «من برای خودم نظراتی دارم، نظراتی قوی. اما همیشه هم با آنها موافق نیستم.» جورج بوش پدر واقعیت «هر چیزی بیشتر شبیه آن چیزی است که الان هست تا آن چیزی که تا بهحال بوده.» جرالد فورد، رئیسجمهور آمریکا چین از دیدگاه فرانسوی «چین کشور بزرگی است که چینیهای بسیاری در آن ساکن هستند.» شارل دوگل، رئیسجمهور فرانسه پاسخهای دندانشکن «ما در این طرف مجلس آنقدر هم که به نظر میرسیم احمق نیستیم.» یک عضو مجلس آمریکا در پاسخ به طعنهها مرگ «قبل از اینکه لایحه حکومت مستقل پذیرفته شود آسکویت باید از روی جنازهی خیلیها از جمله خودش رد شود.» از نامهای به قلم آاستر یونیوست، دربارهی هربرت هنری آسکویت نخستوزیر بریتانیا که لایحهای را برای استقلال ایرلند پیشنهاد کرده بود، سال 1914 حقیقت «بعضی از حقایق راست هستند، بعضی تحریف شده و بعضی دروغ.» سخنگوی دولت آمریکا، هنگام اظهارنظر در مورد مقالهای دربارهی سیاست خارجی طفره «خب، من میخواهم این کار را کاملاً به وزیر آموزش و پرورش واگذار کنم. ولی خب، بله، همهی ما، ایشان خیلی سفر میکنند و به خارج از کشور میروند. خیلیهای دیگر در این وزارتخانه هستند که همین کار را میکنند. قرار است که یک کنفرانس بینالمللی برگزار کنیم، البته این کنفرانس آنقدر که به مسایل محیط زیست میپردازد به آموزش نخواهد پرداخت و کنفرانس خیلی بزرگی هم خواهد بود و همیشه هم این تبادل ایدهها را داشتهایم.» جورج بوش پدر، فوریه 1990 در پاسخ به سؤال دانشآموزی مبنی بر اینکه آیا دولت جورج بوش ایدههای مربوط به آموزش و پرورش را از کشورهای دیگر میگیرد؟ علم جغرافی «منظورتان این است که دو تا کره داریم؟» نامزد سفارت آمریکا درخاور دور، وقتی در کنگره نظر او را دربارهی گزارش مقامات دولتی مبنی بر درگیری بین کره شمالی و جنوبی پرسیدند دانستن «رئیسجمهور میداند جه خبر است. البته نه اینکه فکر کنید خبری هست.» رن زیگلر، منشی مطبوعاتی ریچارد نیکسون، دربارهی این شایعه که نیروهای آمریکا به مرزهای لائوس حمله کردهاند ملت «گور پدر ملت! من نمایندهی مردم هستم.» سناتور ایالت نیوجرسی کوتاه و بلند «به شما گفتم یکی را بلندتر از دیگری کنید. شما درست برعکس یکی را کوتاهتر از دیگری کردهاید.» سر بویل رچ، دولتمرد بریتانیایی سناتور آگاه «یک لحظه صبر کنید! من علاقهای به کشاورزی ندارم. لطفاً دربارهی تسلیحات نظامی صحبت کنید.» ویلیام اسکات، سناتور آمریکایی، در یکی از جلسههای توجیهی پنتاگون وقتی افسران ارتش شروع به صحبت درباهی سیلوهای موشک کردند آمار «این اعداد و ارقامی که میگویم از خودم نیست. ازکسی نقل میکنم که خودش از آنها سر درمیآورد.» یکی از اعضای مجلس آمریکا، هنگام بحث توقف ابدی «وقتی دو قطار در یک تقاطع به هم میرسند باید هر دوی آنها توقف کامل کنند و هیچکدام تا موقعی که دیگری عبور نکرده است حرکت نکند.» قانونی در کانزاس با تشکر فریبا |
تست طنز
چارجوابي! با توجه به تصاوير به سوال مربوطه جواب مناسب بدهيد . . . تابلويي که در زير نصب شده نشان دهنده چه چيزي است ؟ الف : بار زدن ممنوع ب : بار زدن ممنون ج: حمل بار با ارتفاع چند متر ممنوع د: حمل بار با ماشين سمت چپ ممنوع **************** با توجه به شکل زير يک تساوي مناسب بنويسيد و بگوييد ما بقي جوجه ها چه شدند ؟ **************** کي چي گرفته ؟ الف : جغد چوب را گرفته است ؟ ب : دست جغد را گرفته است ؟ ج : دست چوب را گرفته است ؟ د : شما ما را گرفته اي ؟ **************** کدام سگ اول خوابيده است ؟ الف: سگ سياه با چانه زرد ب : اوني که دستش درازه ج : خوابشون نمياد د : اينها گربه اند **************** کدام يک از شخصيتهاي زير نسبت به ديگران شنگولتر است ؟ الف : هاميشه ميروزکي - نفر بالا سمت چپ ب : بوگوتا ميره بالا - نفر بالا سمت راست ج :چوزوکي لب و لوچه - نفر پايي سمت چپ د : ميشاکي دک و دنده - * نفر وسط ايستاده اينم بايد بگم ؟! مشخصه که پاييني سمت راست **************** کروکي اين تصادف را کشيده و مقصر را مشخص نماييد **************** داخل بيست ليتري آبي کنار فيل چه بوده است ؟ الف : آب ب: آب شنگولي ج : 20 ليتر کمتر است د : چه نبوده است **************** به نظر شما اين شکلک بعد از اصابت است يا قبل آن ؟ الف : آري ب : خير ج : کفشش قشنگه د : قرمزته **************** نام اين حرکت چيست ؟ الف : چار دست و پا در تور ب : جفتک براي توپ ج : بر چشم لعنت شور د : شطرنج **************** پيدا کنيد پرتغال فروش را **************** دليل خنده فيل و فيلبان را بيابيد (گزينه ها اختياري ميباشد) فقط بيابيد **************** با دقت کامل هدف را مشخص کنيد **************** با استفاده از معادلات چند مجهولي تعداد دندانهاي سفيد اين کوچولو را بيابيد **************** اين مرد به چه مينگرد ؟ الف : توپ ب: بند کفش ج : به آينده د : او نابيناست **************** دليل عکس العمل زير چيست ؟ الف: زمين سفت است ب : چمن تيز است ج : چشاش ريز است د : توپ کو ؟ **************** . در جاي خالي کلمه مناسب بگذاريد آن زن در ....... ، ......... دارد الف : دست ، چيپس ب : دل ، غم ج : پاکت ، هيچ د : ياد ، صدها خاطره **************** با تشکر فریبا |
طوطی!!
مردي مي خواست تا يک طوطي سخنگو بخرد، طوطي هاي متعددي را ديد و قيمت جوان ترين و زيباترين شان را پرسيد. فروشنده گفت: - اين طوطي؟ سه چهار ميليون! ... و دليل آورد: اين طوطي شعر نو ميگه، تموم شعراي شاملو، اخوان، نيما و فروغ رو از حفظه . مشتري به دنبال طوطي ارزان تر، يکي پيدا کرد که پير بود اما هنوز آب و رنگي داشت، رو به فروشنده گفت: پس اين را مي خرم که پير است و نبايد گران باشد - اين؟!... فکرش رو نکن، قيمت اين بالاي شش هفت ميليونه... چون تمام اشعار حافظ و سعدي و خواجوي کرماني رو از حفظه . مرد نا اميد نشد و طوطي ديگري پيدا کرد که حسابي زهوار در رفته بود، گفت: "- اين که مردني است و حتماً ارزان - این؟!... فکرش رو نکن، قيمت اش بالاي پونزده شونزده ميليونه... چون اشعار سوزني سمرقندي و انوري و مولوي رو حفظه . مرد که نمي خواست دست خالي برگردد به طوطي ديگري اشاره مي کند که بال و پر ريخته بر کف قفس بي حرکت افتاده و لنگ هايش هوا بود.... انگار نفس هم نمي کشيد اين يکي را مي خرم که پيداست مرده، حرف که نمي زند، حتماً هيچ هنري هم ندارد و بايد خيلي ارزان باشد - اين يکي؟!... اصلاًفکرش رو نکن! قيمت اين بالاي شصت هفتاد ميليونه - آخه چرا؟ مگه اينم شعر مي خونه؟ . - نه...! شعر نميخونه، حتي نديدم تا امروز حرف بزنه، اصلا هيچ کاري نمي کنه.... اما اين سه تا طوطي ديگه بهش مي گن استاد! |
خانم ((جین دورتر )) زنی 47 ساله و ثروتمندی بود که از هر اتفاقی و هر چیز جالبی که می دید تقلید می کرد تا به این طریق مورد توجه همه باشد . به همین خاطر نیز آن شب وقتی از مهمانی منزل خانم ((پاترسون)) بیرون آمد . فکرش فقط یک چیز بود : من هم باید مانند خانم (( پاترسون )) پیر یک طوطی سخن گو داشته باشم تا با شیرین زبانی هاش مهمان هایم را به وجد بیاوره .
به همین خاطر صبح روز بعد صبحانه نخورده و ناشتا با عجله سوار ماشین شد . و به طرف راسته ی پرنده فروشان راه افتاد . آقای (( هنریک )) حتی هنوز مثل روز های قبل لباس کارش را نپوشیده بود که در مغازه اش باز شد و با یکی از مشتری های ثروتمندش رو به رو شد . خانم جین بدون مقدمه چینی گفت : (( سلام آقای هنریک من یک طوطی می خوام ... یک طوطیه سخن گو که خوب حرف بزنه و مهمونام رو سرگرم کنه . )) آقای هنریک نیز یک طوطی خوب را که مطمئن بود حرف می زند داخل قفس گذاشت و به دست زن داد و صد و سی دلار را که گرفت به او گفت : (( یکی از خوش صحبت ترین طوطی های مغازه ام را بهتان دادم خانم دورتر ! )) زن نیز با خوشحالی پرنده را به خانه برد اما صبح زود با دلخوری به مغازه برگشت و گفت : (( این طوطی که صحبت نمیکنه ! )) صاحب مغازه گفت : ((ببینم خانم آیا در قفس اون آینه گذاشتین ؟ طوطی ها عاشق آینه هستند . )) زن خوشحال شد و یک آینه ی مخصوص خرید و رفت اما دوباره فردا سر و کله اش پیدا شد که بابت حرف نزدن پرنده ناراحت بود .! صاحب مغازه پرسید : ((راستی شما برای او داخل قفس تاب گذاشتین ؟ طوطی ها وقتی سوار تاب میشن به ذوق میان و حرف می زنن .! )) زن لبخندی زد و یک تاب قشنگ و جمع و جور هم از مغازه ی مرد خرید و به خانه اش رفت . اما روز سوم هم برگشت و این بار بر سر مرد فریاد زد : (( جرا من رو مسخره کردین ؟ )) اما مرد پرنده فروش جا نزد و دوباره گفت : (( فهمیدم لابد برای طوطی بیچاره نردبون نگذاشتین این پرنده ها عاشق بالا رفتن از پله هستن . )) زن این بار نیز سفارش مرد را اجرا کرد و این در حالی بود که خود مرد هم متعجب بود که چرا آن طوطی که برایش اینقدر حرف می زد برای این زن حرف نمی زند ! تا اینکه زن ثروتمند روز چهارم هم آمد اما با چشم گریان و گفت : (( طوطی بیچاره ام مرد ! )) مرد پرنده فروش که متحیر شده بود پرسید : (( یعنی می گویید که تا لحظه ی مرگ هک حرفی نزد ؟ )) زن فین فین کنان گفت : (( چرا فقط این جمله را کفت : فرق طوطی ها با آدم ها اینه که ما دنبال هفت دست آفتابه لگن نیستیم ... )) ولی من منظورش رو نفهمیدم آقای پرنده فروش .. آیا شما متوجه شدین ؟ مرد پرنده فروش خندید او فهمید که زن ثروتمند احمق در این چهار روز همه جور سور و سات را برای طوطی بیچاره فراهم کرده . اما برایش غذا نگذاشته ! |
چرا میگن بچه ننه و نمی گن بچه بابا؟ (مطلب طنز)
مامان
- بعله ؟ - من می خوام به دنیا بیام ... - باشه . - مامان - بعله ؟ - من شیر می خوام - باشه - مامان - بعله ؟ - من جیش دارم - خب - مامان - بعله ؟ - من سوپ خرچنگ می خوام - چشم - مامان - بعله ؟ - من ازون لباس خلبانیا می خوام - باشه - مامان - بعله؟ - من بوس می خوام - قربونت بشم - مامان - جونم ؟ - من شوکولات آناناسی می خوام - باشه - مامان - بعله ؟ - من دوست می خوام - خب - مامان - بعله ؟ - من یه خط موبایل می خوام با گوشی سونی - چشم - مامان - بعله ؟ - من یه مهمونی باحال می خوام - باشه عزیزم - مامان - بعله ؟ - من زن می خوام - باشه عزیز دلم - مامان - بعله ؟ - من دیگه زن نمی خوام - اوا ... باشه - مامان - .. بعله - من کوفته تبریزی می خوام - چشم - مامان - بعله ؟ - من بغل می خوام - بیا عزیزم - مامان - بعله ؟ - مامان - بعله - مامان - ... جونم ؟ - مامان حالت خوبه - آره - مامان ؟ - چی می خوای عزیزم - تو رو می خوام .. خیلی - ... *** - بابا - بعله ؟ - من می خوام به دنیا بیام - به من چه بچه .. به مامانت بگو - بابا - هان؟ - من شیر می خوام - لا اله الا الله - بابا - چته ؟ - من ازون ماشین کوکی های قرمز می خوام - آروم بگیر بچه - بابا - اههههه - من پول می خوام - چی ؟؟؟؟ !!! - بابا - اوهوم ؟ - منو می بری پارک ؟ - من ماشینمو نمی برم تو پارک تو رو ببرم ؟ - بابا - هان ؟ - من زن می خوام - ای بچه پررو .. دهنت بو شیر می ده هنوز - بابا - .... - من جیش دارم - پوففف - بابا - درد - من زن نمی خوام - به درک - بابا - بلا - تقصیر تو بود که من به دنیا اومدم یا مامان - تقصیر عمه ات - بابا - زهرمار - من یه اتاق شخصی می خوام - بشین بچه - بابا - مرض - منو دوس داری - ها ؟ - بابا - ... - بابا - خررر پفففف - بابا - خفه - بابا - دیگه چته ؟ - من مامانمو می خوام - از اول همینو بگو ... جونت در بیاد حالا شما قضاوت كنيد: |
معانی...خاله...عمه...دایی...عمو
خاله
( خاله بازی ) معناي لغوي: خواهر مادر معناي استعاره اي: هر زني كه با مادر رابطه ي گرم و صميمي داشته باشد. نقش سمبليك: يك خانم مهربان و دوست داشتني كه خيلي شبيه مادر است و هميشه براي شما آبنبات و لباس مي خرد. غذاي مورد علاقه: آش كشك. ضرب المثل: خاله را ميخواهند براي درز ودوز و گرنه چه خاله چه يوز. خاله ام زائيده، خاله زام هو كشيده. وقت خوردن خاله خواهرزاده رو نمي شناسه. اگه خاله ام ريش داشت، آقا داييم بود. زير شاخه ها: شوهر خاله: يك مرد مهربان كه پيژامه مي پوشد و به ادبيات و شكار علاقه مند است. دختر خاله/پسر خاله: همبازي دوران كودكي كه يا در بزرگسالي عاشقش مي شويد اما با يكي ديگه ازدواج مي كنيد يا باهاش ازدواج مي كنيد اما عاشق يكي ديگه هستيد. مشاغل كاذب: خاله زنك بازي، خاله خانباجي. چهره هاي معروف: خاله خرسه، خاله سوسكه. داشتن يك خاله ي مجرد در كودكي از جمله نعمات خداوندي است عمه معناي لغوي: خواهر پدر معناي استعاره اي: هر زني كه با پدر رابطه ي گرم و صميمي داشته باشد/هر زني كه مادر چشم ديدنش را نداشته باشد. نقش سمبليك: به عهده گرفتن مسئوليت در موارد ذيل: ۱- جواب همه ي فحش هايي كه مي دهيد. مثال: عمته... ۲- جواب همه ي محبت هايي كه مي كنيد. مثال: به درد عمه ات مي خوره... ۳- توجيه كليه ي بيقوارگي ها/رفتارهاي نامتناسب شما (تنها براي دخترخانم ها). مثال: به عمه ات رفتي. ۴- خيلي چيزهاي بدِ ديگه. از ذكر مثال معذوريم... غذاي مورد علاقه: شله زرد، سمنو. ضرب المثل: ندارد (تخفيف به دليل تعدد در نقش هاي سمبليك). زير شاخه ها: شوهر عمه: يك مرد پولدار كه سيبيل قيطاني دارد و چندش آور است. پسرعمه/دخترعمه: همبازي دوران كودكي كه در بزرگسالي حالتان را به هم مي زنند. مشاغل كاذب: Match-Making چهره هاي معروف: عمه ليلا. ترجيع بند: دختر كه رسيد به بيست، بايد به حالش گريست. (شما رو نمي دونم ولي من اينو از عمه ام مي شنوم نه از خاله ام!) داشتن يك عمه كه در توصيفات فوق صدق نكند جزو خوش شانسي هاي زندگي است. دایی معناي لغوي: برادر مادر معناي استعاره اي: هر مردي كه با مادر رابطه ي گرم و صميمي داشته باشد/هر مردي كه پتانسيل كتك خوردن توسط پدر را داشته باشد. نقش سمبليك: يكي از معدود مرداني كه هر چند به سياست علاقه مند است اما حس گرمي به شما مي دهد، هميشه حرفهايتان را مي فهمد و مي شود پيشش گريه كرد. غذاي مورد علاقه: فسنجون. ضرب المثل: عروس را كه مادرش تعريف كنه، براي آقا داييش خوبه. اگه خاله ام ريش داشت آقا داييم بود. زير شاخه ها: زن دايي: يك زن چاق و شاد كه خيلي كدبانو است و جلوي مادر قپي مي آيد. پسردايي/دختردايي: همبازي دوران كودكي كه در بزرگسالي مثل يك همرزم ساپورتتان مي كنند. چهره هاي معروف: علي دايي، دايي جان ناپلئون. مشاغل كاذب:بچه حلال زاده به داییش میره ترجيع بند: همه چيز زير سر اين انگليساست. سعي كنيد حتما حداقل يك دايي داشته باشيد. عمو معناي لغوي: برادر پدر معناي استعاره اي: هر مردي كه با پدر رابطه ي گرم و صميمي داشته باشد. نقش سمبليك: يكي از مرداني كه شما هميشه بايد بهش بوس بدهيد و بعد برويد كارتون ببينيد تا او با پدر حرفهاي جدي بزند. يكي از مرداني كه مادر به مناسبت آمدنش قرمه سبزي مي پزد و هميشه وقتي مي رود پدر ساكت شده، به فكر فرو مي رود. غذاي مورد علاقه: قرمه سبزي، آبگوشت. ضرب المثل: عقد دختر عمو پسر عمو را در آسمان بستند. زير شاخه ها: زن عمو: يك زن خوشگل كه زياد به شما توجه نمي كند و خودش را براي مادر مي گيرد. دخترعمو/پسرعمو: همبازي دوران كودكي كه اگر تا هجده-بيست سالگي دوام آورده باهاش ازدواج نكنيد خطر را از سر گذرانده ايد. مشاغل كاذب: بازي در قصه هاي ايراني-اسلامي.. چهره هاي معروف: عمو زنجيرباف، عمو يادگار، عمو پورنگ. داشتن يك عمو ي پولدار خيلي خوب است. http://i41.tinypic.com/jhqako.jpg |
امتحان آیین نامه راهنمایی رانندگی-طنز!
1. در پشت سر يه دوچرخه سوار در حال رانندگي هستيد ،قصد گردش به راست داريد ، چكار |
داستانهایی کوتاه نگاهی دیگر به زندگی
جاش اونجا بود نه ادبیات طنز عزیزجان |
اکنون ساعت 08:44 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)