نمایش پست تنها
  #6  
قدیمی 01-09-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


*بسیاری از لالایی ها از نظر جامعه شناسی ارزش ویزه دارند. مثلا ً در بیشتر لالایی ها مادر ضمن نوازش کودک و مانند کردن او به همه ی گل ها - حتا گل قالی- به این اشاره دارد که پدر کودک بیرون از خانه است :

لالالالا گل قالی
بابات رفته که جاش خالی
لالالالا گل زیره
بابات رفته زنی گیره (همانجا/ص۱۸۳)

لالالالا گل نازی
بابات رفته به سربازی
لالالالا گل نعنا
بابات رفته شدم تنها
لالالالا گل پسته
بابات رفته کمر بسته
لالالالا گل خاشخاش(=خشخاش)
بابات رفته خدا همراش
لالالالا گل پسته
بابات بار سفر بسته
لالالالا گل کیش میش
بابات رفته مکن تشویش

(کتاب کوچه/حرف ب/دفتر اول/ص۷۷۳)

یا در این لالایی که مادر شادمانی خود را از آمدن مرد خانه به کودک ابلاغ می کند :
لالالا گل سوسن
بابات اومد چش ا م (= چشمم ) روشن

(همان جا/همان صفحه)

این لالایی ها افزون بر آن که به پیوند های عاطفی میان زن و شوهر اشاره می کنند، نشانگر بافت خانوادگی و چگونگی وظایف پدر و مادر در آن زمان ها هم هستند. به اینکه پدر برای فراهم آوردن هزینه ی زندگی باید بیرون از خانه باشد و مادر مسئوول امور داخل خانه و به ثمر رساندن کودکان است.

*بعضی از لالایی ها- بی آنکه عمدی در آن ها به کار رفته باشد- اشاره ی واضحی به روابط بازرگانی دوره ی خود دارند :

الا لا لا ملوس ململ
که گهوارت چوب صندل
لحافت چیت هند ستون
که بالشتت پَر سیستون
الا ای باد تابستون
نظر کن سوی هندستون
بگو بابا عزیز من /
برای رودم کتون(=کتان ) بستون

دکتر باستانی پاریزی در مورد این لالایی کرمانی می گوید:
« این ترانه اشاره ی جالبی دارد به کالایی که از سیستان به کرمان آمده و آن پر قو ست. سیستان به علت وجود هیرمند و دریاچه ی هامون، مرکز تجمع قو و مرغابی و پرندگان دیگر دریایی بود و سال ها مردم سیستان علاوه بر حصیر بافی از جگن، کالای عمده ای را که صادر می کردند، پَر بود و این پَر از طریق راه میان بُر میان سیستان و خبیص ( شهداد کنونی ) حمل می شد.»

( ترانه و ترانه سرایی ، پانویس ص ۱۹۱)

*بعضی از لالایی ها به موقعیت جغرافیایی شهر و خانه ی کودک اشاره می کند. مانند لالایی زیر از اورازان که نکته ای فلسفی را نیز در خود پنهان دارد و مادر ضمن خواندن آن به کودک هشدار می دهد که عمر به شتاب آب روان می گذرد :

بکن لالا،بکن جون دل مو(=من)
شمال باغ ملا، منزل مو
شمال باغ ملا نخلسونن(=نخلستان است)
که عمر آدمی آب روو نن(روان است)

(همان جا/ص۱۸۴)

*در بعضی از لالایی ها که از مفهوم عمیق و زیبایی سرشارند، مادر آنگونه با کودک گهواره ای خود درد دل می کند و از غم ها و نگرانی های خود به او می گوید که انگار با یک آدم بزرگ روبروست. مانند لالایی زیر که نشانگر آن است که پدر مرده و فرزند روی دست مادر مانده. در این لالایی مادر از اندوه این عشق از دست رفته و از تنهایی ناگزیرش برای کودک گلایه سر می دهد.این لالایی با تمامی لطافتی که دارد بیانگر یک زندگی به بن بست رسیده را می ماند:

گلم از دس(=دست ) برفت و خار مونده
به من جبر و جفا بسیار مونده
به دستم مونده طفل شیرخواری
مرا این یادگار از یار مونده ...

(کتاب کوچه/دفتر اول/ حرف ب/ص۷۷۴)

یا این لالایی دیگر که از بی وفایی ها و تنگناها حکایت دارد:

لالالالا عزیزم، کبک مستم
میون(=میان) هرچه بود دل بر تو بستم
لالالالا که بابات رفته اما
من بیچاره پابند تو هستم...
(همان جا)

*بسیاری از لالایی های کردی،بلوچی،آذری و دیگر نقاط ایران به سبب گویش محلی خود نگهدارنده ی زبان سر زمین خود هستند و واژگان و اصطلاحاتی که در آنها به کار رفته قابل درنگ است. این لالایی ها اگر با گویش خود خوانده شوند، حال و هوای پر شوری به دست می دهند و برگردان آنها نیز تا حد گیج کننده ای زیباست. از قبیل این لالایی بلوچی که ترجیع بند « ......... در خواب خوش فرو روی»، آن را دلنشین تر می کند :


لولی لول دیان لعل ءَ را
(من فرزند همانند) لعل خود را لالایی می دهم
لکّ مراد کسان سالءَ را
(چون برای او) صدها هزار آرزو دارم و (او هنوز) کودک است
لولی لول دیان تراوشین واب
تو را لالایی می دهم (تا) در خواب خوش فرو روی،
وشّین واب منی دراهین جان
خواب خوش( ببینی و) جان سالم من(فدای تو باد!) ای همه ی وجودم

لولی لول دیان تراوشین واب
تو را لالایی می دهم (تا) در خواب خوش فرو روی
لکّ مراد کسان سالءَ را
(چون برای او) صدها هزار آرزو دارم ، و (او هنوز) کودک است
دردپین شکر گال ءَ را
(لعل من) دهان دُر گونه دارد و سخنانی شکر وار دارد
لکّ مراد کسان سالءَ را
(چون برای او) صدها هزار آرزو دارم و (او هنوز) کودک است
وش بواین ز باد مالءَ را
(لعل من) مثل زباد بوی خوش می دهد
بچّ گون خدایی دادان
فرزندم هدیه ی خداوند است .
من اچ خالقءَ لولو کون
و من از خداوند تنها خواهان اوهستم ...

(ترانه و ترانه سرایی/ص۱۸۵)

یا این لالایی بسیار زیبای ترکی که معنایش به راستی درنگ می طلبد :

از سر و صدای لالایی من
مردم از خانه ها گریزانند
هر روز یک آجر می افتد
از سرای عمر من

(تاریخ ادبیات کودکان ایران/ص۳۵)
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید