نمایش پست تنها
  #3  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

With a flood of tears, to sleep, I found my way
Thinking of you, in vain, I'd long and pray
To the vision of your brow I lost my cloak
I'd drink to the corner of the altar, old and gray.
Each thought that like a bird flies out as words
The strings of your hair would pluck and play.
Your face, like a vision, in my mind would form and fade
I kiss the face of the moon from far away.
My eyes follow the wine-bearer, ears the harp
Perhaps my eyes and ears my fortune would say and sway.
Till the morn, I paint the picture of your face
On the canvass of the eyes, while sleepless I lay.
With every song, the bearer would give me a cup
I'd sing a song, then drink without delay.
Happy was the time, Hafiz, and good fortune
In the name of long life and lovers every day.






دیشـب بـه سیل اشک ره خواب می‌زدم
نـقـشی بـه یاد خـط تو بر آب می‌زدم
ابروی یار در نـظر و خرقـه سوخـتـه
جامی بـه یاد گوشـه مـحراب می‌زدم
هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجـسـت
بازش ز طره تو بـه مـضراب می‌زدم
روی نـگار در نـظرم جـلوه می‌نـمود
وز دور بوسـه بر رخ مـهـتاب می‌زدم
چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ
فالی به چشـم و گوش در این باب می‌زدم
نـقـش خیال روی تو تا وقت صـبـحدم
بر کارگاه دیده بی‌خواب می‌زدم
ساقی به صوت این غزلم کاسه می‌گرفـت
می‌گفـتـم این سرود و می ناب می‌زدم
خوش بود وقـت حافـظ و فال مراد و کام
بر نام عـمر و دولـت احـباب می‌زدم
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید