نمایش پست تنها
  #342  
قدیمی 01-08-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



شما هم شهر آباد کن نیستید

داستان:
دهی بود که چند خانوار داشت. از قضا آنها هم کوچ کردند به جای دیگری رفتند و فقط یک خروس و یک سگ در ده جا ماندند. روباهی آن طرف ها بود که می خواست خروس را بگیرد، خروس چون از قضیه باخبر شد پیش سگ رفت و گفت : «روباه می خواد منو بگیره و بخوره چکار کنم ؟»
سگ گفت : «من در گوشه ای می خوابم تو هم یک تکه فرش بینداز رو من خودتم روی او بخواب و طوری نشون بده که لونه ات همین جاست تا روباه خواست بیاد ترو بخوره من بلند میشم و اونو می گیرم».
مدتی که از شب گذشت روباه دندان تیز کرد و به سراغ خروس آمد و تا خواست که خروس را بگیرد سگ به او حمله کرد و دمش را از بیخ کند.

روباه وقتی دمش کنده شد و از حیله ای که به کارش کرده بودند خبردار شد رو کرد به خروس و گفت : «من با این دم کنده میرم ولی شما هم شهر آباد کن نیستین و این ولایت با شما دو نفر آباد بشو نیس !»
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )

ویرایش توسط behnam5555 : 01-08-2011 در ساعت 08:29 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید