نمایش پست تنها
  #1396  
قدیمی 12-05-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

هی با توام مگه کری، چرا قیافت رو کج میکنی، بابا جان مگه چی گفتهام، چرا رنگت مثل اسهالیها پریده، به هر کی گفته بودم گوشاش سرخ میشد، تو احمقی، بی شعوری، حقته که بیفتی زمین، همون بهتر، حالا لهت میکنم زیر پام و لگد مالت میکنم، بعد هم مثل یک دستمال میندازمت دور نه تو باید خرد شی، ذره ذره استخونات له شن، نه تو باید تکه تکه شی، مزه میده زیر دندونام، صدای قرچ قروچت مثل دو تا چرخ دنده میمونه که به هم چسبیدن، صدای قرچ قروچت وقتی میجومت اعصابم رو میاره سرجاش، دیگه لو هم نمیرم، آخه تو کاملان کری، چون کری لابد لال هم هستی

حالا گوش نکن، بالاخره تو هم یک تاریخ مصرفی داری، نه !، التماس نکن، کثافت، تو حاضر نیستی به حرفام گوش کنی، تو هم مثل بقیه، نه تو از همه بی شعورتری، احمق تری، زشت تری، رنگ پریده تری درست مثل اسهالیها، پول بی خود دادم بهت، پولم ریختم توی جو، عجب حماقتی کردم، تو یک قرون هم نمیارزی، حتی یک قرون، اونم این وقت شب افتادم دنبالت، لعنت به من، لعنت به این خونه خالی که به هیچ دردی نمیخوره، تو هم که کری، حالا اگه اون زنگ در رو بزنه قطعان مسخره ام میکنه، تو رو چکارت کنم، باید بری توی کمد زیر لباسهام، نه ! نه ! اونجا جای مناسبی نیست، چسبیده به دیوار اتاقش، نمیخوام صداش رو بشنویی، البته تو که کری، نه شایدم کر نیستی، از شانس منه که خودت رو زدی به کری

چند دفعه سعی کردم باهاش حرف بزنم، نشد، نخواست ، یک جوری در رو کوبید به هم یعنی من گوش مفت ندارم

خودتو کودن بی شعور میخوای با اون مقایسه کنی، اگرم کر نباشی من باهات حرف نمیزنم، من حرفام رو با یک احمق نمیزنم، نه ! نه ! نباید از اون باهات حرف بزنم، اگر باهات حرف بزنم همین که تو چشمام نگاه کنه،همه چی لو میره، تو لو میری، مثل تو کودن نیست، کافیه یک کلمه به تو بگم مثل یک فیلم از توی چشمام میخونه اش، اون وقت افتضاح میشه

هر روز صبح از لای پرده یک لایه نور میافته توی اتاق، تا روی تختم روی صورتم بالای چشمم، سایه اون هم همراهش کش میآد، روی تختم بالای صورتم روی چشمم، منم همین که میام گردنش رو با دستم فشار بدم روی صورتم، صدای تق در رو میشنوم، صورتش پاره میشه و سایه اش مثل فنر از روی تختم در میره، و از لای در میگذره، منم از تخت پرت میشم وسط همین یک تکه نور

حالا بی خود خودت رو به دهن من نچسبون، من هیچی بهت نمیگم، تو عقل نداری من با یک احمق حرف نمیزنم

آروم از توی گوشم درت میارم و میزارمت توی لیوان

حالا تا صبح وقت هست که دندون مصنوعی یک سمعک رو ذره ذره بجوه

صدای قرچ قروچ استخوناش میاد، درست مثل دو تا چرخ دنده که برعکس حرکت کنن ، اعصابم رو میگم میاره سرجاش

خونش روی زمین نمیریزه وارد اعصاب من میشه درست مثل حرکت دوتا چرخ دنده برعکس، حالا دیگه لو نمیرم، همه چی طبق برنامه بود، اون هم کر بود هم لال

درست یک شب تا صبح وقت لازم بود، همین که یک لایه نورافتاد توی اتاق، تا روی تختم روی صورتم، بالای چشمم، سایه تو هم همراهش کش اومد، روی تختم بالای صورتم روی چشمم، منم همین که اومدم گردنت رو با دستم فشار بدم روی صورتم، صدای تق در رو شنیدم، صورتت پاره شد و سایه ات مثل فنر از روی تختم در رفت، و از لای در گذشت، منم از تخت پرت شدم وسط همین یک تکه نور.
رارین حاجی زاده

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید