نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 09-17-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

يادداشتي بر فيلم چاپر، اولين فيلم اندرو دامنيك
اندرو دامنيك 41 ساله (متولد نيوزلند و بزرگ شده استراليا)، چندي پيش و به واسطه خلق يك شاهكار سينمايي، يعني قتل جسي جيمز به دست رابرت فورد بزدل، به همگان معرفي شد و توانست جايگاه ممتازي را در فهرست كارگردانان اين زمانه براي خود دست و پا كند. فيلم قتل جسي جيمز بي شك يك شاهكار سينمايي است. خيلي ها مطمئناً ويژگي هاي ستايش برانگيز و متمايز فيلم را با توجه به اينكه فيلم دومين ساخته دامنيك است، نثار راجر ديكينز خواهند كرد. هيچ بحثي بر سر نقش و جايگاه ديكينز در سينماي اكنون امريكا نيست و اين موضوع ديگر كاملاً بديهي است كه ديكينز يكي از اجزاي فراموش ناشدني تاريخ سينما است، اما آنهايي كه اولين فيلم اندرو دامنيك، چاپر، را ديده اند، حتماً گواهي خواهند داد كه دامنيك به واقع كارگردان بزرگي است و هرآنچه از ستايش و تحسين مي توان خرج فيلم هايش كرد، حق اوست و به او بر خواهد گشت. چاپر (كه مي توان سلاخ يا قصاب ترجمه اش كرد) داستان زندگي يك حيوان تمام عيار است: حيواني كه بيشتر از آنكه در زندگي واقعي ديده و درك شود، اين قابليت را دارد تا به واسطه سينما بازسازي و بازتوليد شود. مارك برندون ريد (ملقب به چاپر)، يكي از آن دسته تبهكاراني است كه همواره در حافظه تاريخ باقي خواهد ماند و جالب است كه اين فقط به جرائم و كارهاي غيراخلاقي او برنمي گردد.

چاپر سال هاي زيادي را در زندان گذراند و اغلب جنايت هاي او به كشتن و زخمي كردن مجرم هاي خرده پا برمي گردد. يك جور اجراي عدالت كه تنها نيتي كه در آن ذات رفتارهايش وجود ندارد، عدالت است. اما شهرت چاپر در استراليا و جهان، به خاطر همان چيزي است كه كساني چون خالد حسيني يا جي كي رولينگ را به شهرت رسانده: ادبيات يا بهتر است بگويم يك كتاب، آن هم از نوع پرفروش ترين. چاپر در نخستين ايام دهه 90 و در زندان، خاطرات و تصوراتش از زندگي مجرمانه يي كه داشته را در قالب يك كتاب نوشت و حاصل كار شد يكي از پرفروش ترين كتاب هاي تاريخ ادبيات استراليا. از درون نام كتابي است كه فيلم چاپر هم از آن اقتباس شده و البته دامنيك به شكلي هوشمندانه در ابتداي فيلمش متذكر مي شود كه فيلم برخلاف كتاب يك اثر زندگينامه يي (بيوگرافي) نيست.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید