نمایش پست تنها
  #72  
قدیمی 12-25-2007
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

گل‌کو شب ندارد سر ِ خواب.

مي‌دود در رگ ِ باغ
باد، با آتش ِ تيزاب‌اش، فريادکشان.

پنجه مي‌سايد بر شيشه‌ي در
شاخ ِ يک پيچک ِ خشک
از هراسي که ز جايش نربايد توفان.

من ندارم سر ِ ياءس
با اميدي که مرا حوصله داد.

باد بگذار بپيچد با شب
بيد بگذار برقصد با باد.

گل‌کو مي‌آيد
گل‌کو مي‌آيد خنده‌به‌لب.

گل‌کو مي‌آيد، مي‌دانم،
با همه خيره‌گی ِ باد
که مي‌اندازد
پنجه در دامان‌اش
روی باريکه‌ی راه ِ ويران،

گل‌کو مي‌آيد
با همه دشمنی ِ اين شب ِ سرد
که خطِ بيخود ِ اين جاده را
مي‌کند زير ِ عبايش پنهان.

شب ندارد سر ِ خواب،
شاخ ِ ماءيوس ِ يکي پيچک ِ خشک
پنجه بر شيشه‌ی در مي‌سايد.

من ندارم سر ِ ياءس،
زير ِ بي‌حوصله‌گي‌های شب، از دورادور
ضرب ِآهسته‌ی پاهای کسي مي‌آيد.
__________________
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید