بحث خود روان درمانی
الگوبرداری از جامعه های غربی
در همين حال، بازار کتابهای خود روان درمانی در آمريکا و اروپا، که در واقع خاستگاه اين نوع کتابها محسوب می شوند، با گذشت ساليان هنوز پررونق است. بنابر يک نظرسنجی در سال 2003 ميلادی فقط در بريتانيا 400 هزار نسخه از کتابهای روانشناسی به فروش رسيده است.
جامعه شناسان معتقدند بسياری از جريان های اجتماعی که در غرب ظهور می کنند در جوامع غيرغربی نيز پيروان خود را پيدا می کنند.
رسول نفيسی، جامعه شناس مقيم آمريکا که در امور جوانان ايران پژوهش می کند، می گويد فرهنگ خود روان درمانی از جمله اين جريانهاست که با فاصله يک يا دو دهه پس از آمريکا در ايران جايگاهی پيدا کرده است.
آقای نفيسی می گويد: "در جوامع متمدن بحران منابع تغذيه روحی و روانی وجود دارد که همين بحران هم در ايران در حال رخ دادن است. اين بحران خاصی نيست بلکه بحران تمدن جديد است و اگر بگويم ايران جامعه مدرنی نيست اشتباه کرده ايم. فقط لازم است که به درصد افراد باسواد و شهرنشين ايران نگاه کنيم تا بپذيريم که اين کشور يک جامعه مدرن قلمداد می شود. کتابهايی که براساس روانشناسی توده گير (که در آمريکا به پاپ سايکولوجی معروف است)، تهيه می شوند و احتمالا ريشه علمی هم ندارند، بيشتر برای تغذيه آنی و فوری نيازهای جوانها طراحی شده اند. موجها و کششهای دوره ای (trend) که در آمريکا رخ می دهد تاچندی پيش در ارتباط با همين کتابهای خود روان درمانی بود. اما در يک دهه گذشته موج جديدی در ارتباط با مسائل مربوط به تغذيه و رژيم غذايی در آمريکا در جريان بوده است. به نظر من چون ميان نخبگان ايرانی و آمريکايی ارتباط وسيعی وجود دارد، به زودی ما شاهد همين موج در ايران خواهيم بود."
با بالا گرفتن تب کتابهای خود ياری در روان درمانی شماری از ايرانی ها اقدام به تشکيل دوره هايی در همين زمينه در شهرهای بزرگ ايران کرده اند.
اين دوره ها، که توسط افراد و موسسات متعدد برپا می شوند، به موضوعات متفاوتی می پردازند.
تقويت حافظه، کمک به يادگيری برای محصلان و دانشجويان، يوگا، مديتيشن، خنده درمانی، فنون موفقيت و قيافه شناسی و ارتقا خلاقيت و حتی کلاسهای زبان از جمله کلاسهای آموزشی هستند که در اين موسسات تدريس می شوند.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|