بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #1  
قدیمی 09-17-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Cool حافظ: چکیده‌ی تاریخ ایران

«عشق» نیز هم‌چون شراب جایگاهی بلند در شعر حافظ دارد. حافظ دیوان خود را با عشق آغاز می‌کند:
«الا یا ایهاالساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها»
عشق از یک سو نیروی درونی و غریزی انسان است که معطوف به رابطه‌ی انسان به انسان است. از این دید عشق دستور خلقت است برای ادامه‌ی نسل که در ذهن آدمی به صورت تلطیف ‌یافته نمود می‌یابد. اما انسان به این بعد از عشق قانع نیست. او می‌خواهد به عمق کاینات و ذات هستی و جوهره‌ی زندگی برسد. این تلاش در راستای تحقق آرزوی عمیق و دیرین آدمی‌ است در رسیدن به عالم بی‌مرگی و هستی مطلق. عشق در این راه یک وسیله‌ی نقلیه است که انسان را به سوی این هدف پرواز می‌دهد. رسیدن به حالتی از نیستی و فنا که در عین حال در برگیرنده‌ی همه‌ی «هست»‌هاست. عشق یک نوع انفجار درونی است که انسان را از حسابگری‌ها، ملاحظات و ترس‌های عادی آزاد می‌کند و او را برای وقوف به ذات هستی مهیا می‌کند. شرح این حرکت و سیر در منطق‌الطیر عطار به صورتی نمادین آورده شده است. مرغانی گونه‌گون که نماد انسان‌هایی با سلایق و توانایی‌هایی متفاوتند، راهی سفری دشوارند به آشیانه‌ی سیمرغ که نمادی از نهایت هستی است. در نهایت رسیدن به سیمرغ در عین که به فنای مرغان می‌انجامد، روشن می‌کند که ذات هستی در برگیرنده‌ی هستی تک تک مرغان است و در واقع انفاس به ظاهر متکثر و گونه‌گون، اجزای به‌ هم‌ پیوسته‌ی جوهره‌ی هستی‌اند و سیمرغ در حقیقت چیزی جز نمادی از این وحدت و یگانگی در وجود نیست.
مفهوم مهم دیگر در شعر حافظ «پیر مغان» است. حافظ بارها و بارها از پیرمغان با خلوص و حق‌شناسی یاد کرده ‌است. تا آن‌جا که تاریخ نشان می‌دهد حافظ پیرو اندیشه یا شخص حقیقی معینی نبوده و پیر مغان شخصیتی موهوم است که اشارت به مظهر فرزانگی تاریخی ایران دارد. «پیر» نمادی از پختگی و فرزانگی است و «مغان» اشارتی دارد به فرهنگ قوم ایرانی که سابقه‌اش به پیش از اسلام باز می‌گردد. در واقع پیر مغان در ترکیب لفظی خود اشاره‌ای است به فرهیختگی و فرزانگی ناشی از از سر گذراندن دوره‌های مختلف تاریخی. آموختن از پیر مغان در واقع آموختن از تجربیات تاریخی ایران است. ویژگی ممتاز درس پیر مغان این است که تابع قراردادها و هنجارهای زمانه نیست. می‌تواند برخلاف آن چه باشد که از سوی حاکمان و یا از منبر وعظ تبلیغ می‌شود. حرف پیر مغان روشنگر و بیدارکننده است:
«بنده‌ی پیر مغانم که ز جهلم برهاند»
با آن که حافظ مبدع مفهوم پیر مغان نیست و این مفهوم در شعر شعرای دیگر فارسی زبان نیز آمده است، اما هیچ‌کس به اندازه‌ی حافظ با ارادت از پیر مغان یاد نکرده است.
«چهل سال بیش رفت که لاف می‌زنم کز چاکران پیر مغان کمترین منم»
دیگر مفهوم مهم در شعر حافظ مفهوم «رند» است. رند نیز شخصیتی خیالی پرورده‌ی ذهن شاعر است. او نماد واکنش و مقاومتی منفی است در برابر نظام زمانه. نظامی که به ظاهر بر عقل و آداب و ترتیب استوار است ولی در باطن فاسد است و تنها به استثمار و فلاکت توده‌ی مردم می‌انجامیده است. در حقیقت رند افشاگر زمانه‌ی خود است. او با روشن‌بینی از ورای پوشش‌ها و لفافه‌ها به کنه امور آگاه است. ولی در ظاهر به عقل پشت پا می‌زند و خود را تابع آداب و خرافه‌ها و اندیشه‌های ظاهرفریب رایج زمانه نمی‌داند.
«اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن شکر ایزد که نه در پرده‌ی پندار بماند»
البته این کنه‌اندیشی و خروج از پرده‌ی پندار همواره به اقناع شاعر نمی‌انجامد. به طوری که او گاه خود را پشت دیوار بلند و عبورناپذیر ندانستن می‌یابد:
«جهان و کار جهان جمله هیچ در هیچ است هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق»
رند روشن بینی که هم به تلاطم‌ها و زلزله‌های بزرگ تاریخی آگاه است و هم به حوادث زمانه‌ی خود وقوف عمیقی دارد، در نهایت نمی‌تواند سامان و نظمی در کار جهان بیابد و اظهار عجز و ناتوانی می‌کند.
منبع:
چکیده‌ی سخنرانی‌های دکتر اسلامی ندوشن در دانشگاه تورنتو
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:51 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها