بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > فرهنگ

فرهنگ تمام مباحث مربوط به فرهنگ در این بخش

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 02-27-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض در زندگی بخوانیم

در زندگی بخوانیم




عبارات زیر قسمتی هایی از مصاحبه های مقام معظم رهبری در بازدیدهای ایشان از نمایشگاه کتاب در سنوات گذشته می باشد که نکات جالب و کارآمد، خصوص اهتمام به کتاب خوانی بیان فرموده اند. هدیه ای است ارزشمند به دوستان تبیانی.


نیم‌ساعت‌ها!
كتابخوانى را باید جزو عادات خودمان قرار دهیم. به فرزندانمان هم از كودكى عادت بدهیم كتاب بخوانند؛ مثلاً وقتى مى‌خواهند بخوابند، كتاب بخوانند. یا وقتى ایام فراغتى هست، روز جمعه‌اى هست كه تفریح مى‌كنند، حتماً بخشى از آن روز را به كتاب خواندن اختصاص دهند. در تابستان‌ها كه نوجوانان و جوانان محصّل، تعطیل‌اند حتماً كتاب بخوانند. كتاب‌هایى را معیّن كنند، بخوانند و تمام كنند. افرادى كه كار روزانه دارند مثلاً كارمند ادارى، كارگر، كاسب و یا كشاورز هستند وقتى به خانه مى‌آیند، بخشى از زمان را گرچه نیم‌ساعت براى كتاب خواندن بگذارند. چقدر كتاب‌ها را در همین نیم‌ساعت‌ها مى‌شود خواند! بنده دوره‌هاى بیست جلدى و بیست و چند جلدى كتاب را در همین فاصله‌هاى ده دقیقه، بیست دقیقه و یك ربع ساعته خوانده‌ام. پشت این كتاب‌ها را هم یادداشت مى‌كنم كه معلوم باشد. شاید صدها جلد كتاب را همین‌طور در این فاصله‌هاى كوتاه ده دقیقه‌اى خوانده‌ام. بسیارى از افراد را هم مى‌شناسم كه این گونه‌اند.



پیش از خواب!
در منزل خود من، همه‌ى افراد، بدون استثنا، هرشب در حال مطالعه خوابشان مى‌برد. خود من هم همین‌طورم. نه این‌كه وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه مى‌كنم، تا خوابم مى‌آید، كتاب را مى‌گذارم و مى‌خوابم. همه‌ى افراد خانه‌ى ما، وقتى مى‌خواهند بخوابند حتماً یك كتاب كنار دستشان است. من فكر مى‌كنم كه همه‌ى خانواده‌‌هاى ایرانى باید این‌گونه باشند. توقع من، این است. باید پدر‌ها و مادر‌ها، بچه‌‌ها را از اول با كتاب، محشور و مأنوس كنند. حتى بچه‌‌هاى كوچك باید با كتاب انس پیدا كنند.
كتابخوانى را باید جزو عادات خودمان قرار دهیم. به فرزندانمان هم از كودكى عادت بدهیم كتاب بخوانند؛ مثلاً وقتى مى‌خواهند بخوابند، كتاب بخوانند. یا وقتى ایام فراغتى هست، روز جمعه‌اى هست كه تفریح مى‌كنند، حتماً بخشى از آن روز را به كتاب خواندن اختصاص دهند.





فرصت‌های اندک




من مى‌خواهم خواهشى از مردم بكنم و آن این است: كسانى كه وقت‌هاى ضایع ‌شوند‌ه‌اى دارند؛ مثلاً به اتوبوس یا تاكسى سوار مى‌شوند، یا سوار وسیله‌ى نقلیه‌ى خودشان هستند و دیگرى ماشین را مى‌راند، یا در جا‌هایى مثل مطب پزشك در حال انتظار به سر مى‌برند و به‌ هرحال اوقاتى را در حال انتظار به بى‌كارى مى‌گذرانند، در تمام این ساعات، كتاب بخوانند. كتاب در كیف یا جیب خود داشته باشند و در اتوبوس كه نشستند، كتاب را باز كنند و بخوانند. وقتى هم به مقصد رسیدند، نشانى لاى كتاب بگذارند و باز در فرصت یا

فرصت‌هاى بعدى آن را باز كنند و از همان‌جا بخوانند. بنده خودم چند جلد قطور از یك عنوان كتاب را در اتوبوس خواندم! قضیه مربوط به قبل از انقلاب است كه چند روزى براى انجام كارى از مشهد به تهران آمده بودم... وضعیت و فضاى اتوبوس‌هاى آن روزگار براى ما خیلى آزار دهنده بود و نمى‌توانستیم تحمل كنیم. دلم مى‌خواست سرم پایین باشد و خواندن كتاب در چنین وضعیتى بهترین كار بود. ساعتى را كه به این حالت مى‌گذراندم احساس نمى‌كردم ضایع مى‌شود. آن وقت‌ها تقریباً یک‌ساعت طول مى‌كشید تا آدم با اتوبوس از جایى به جاى دیگر مى‌رفت. بعضى وقت‌ها این جابجایى كمتر یا بیشتر هم طول مى‌كشید. به‌هرحال چنین یک‌ساعت‌هایى را احساس نمى‌كردم كه ضایع مى‌شود؛ چون كتاب مى‌خواندم.



به ‌جای آگهی تلویزیونی
گاهى مى‌بینید یك نفر پاى تلویزیون نشسته و منتظر یك فیلم است. تلویزیون آگهى تبلیغاتى پخش مى‌كند و گاهى پخش تبلیغات بیست دقیقه طول مى‌كشد. یک‌وقت است كسى به آن تبلیغات احتیاج دار؛ اما كسى كه احتیاج ندارد آگهی‌‌هاى تبلیغاتى را ببیند، این بیست دقیقه را چرا بى‌كار بنشیند!؟ یك كتاب دمِ دستش باشد؛ بردارد و بیست دقیقه مطالعه كند. اگر مردم ما عادت كنند كه از این وقت‌هاى ضایع‌شونده براى مطالعه‌ى كتاب استفاده كنند، جامعه خیلى پیش خواهد رفت و فرهنگ كشور، خیلى ترقى خواهد كرد.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 03:04 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها