|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| تاپیکهای سریالی در این بخش تاپیکهایی قرار خواهند گرفت که پست های آن شمارش نمیشود . و تاپییک هایی مانند "یک آرزوی خیر برای نفر بعدیت بکن" و ... قرار میگیرد. |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
#91
10-26-2009
|
||||
|
||||
سلام داداشي..
پدرم درومده از كار.. شرمنده كه دير به دير به تايپيكت سر ميزنم.. تو هم راه افتاديا ناقلا... 
__________________
-------------------------------  ای تو همیشه در میان آمدمت که بنگرم گریه امان نمی دهد
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#93
10-28-2009
|
||||
|
||||
|
رفتی و بی تو دلم پر درده
پاییز قلبم ساکت و سرده دل که می گفتم محرمه با من کاشکی می دیدی بی تو چه کرده
__________________
هـمیشه از همه نزدیک تر به ما سنگ است ! نگاه کن ، نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ! چه سنگبارانی... گیرم گریختی همه عمر،کجا پناه بری ؟! " خانه خدا سنگ است "
|
|
#94
10-28-2009
|
||||
|
||||
 زندگي دفتري از خاطرهاست يك نفر در دل شب يك نفر در دل خاك يك نفر همدم خوشبختي هاست يك نفر همسفر سختي هاست چشم تا باز كنيم عمرمان مي گذرد ما همه همسفريم
|
|
#96
11-04-2009
|
||||
|
||||
|
بگو چی شد که قلبت خالی شد از حضورم ؟ چی بوده اشتباههم ،که این جوری گذشتی از من و از نگاههم؟
__________________
Chera Donya Mano Mikhay Tak o Tanha?!..Mano Dadi Be Dastaye Shabaye Sarde Tanahaii..CHera Rahmi To Ghalbet Nist Akhe Donya! Che Donyayiii..Chera Hishki Nemidoone Che Boghzi Tooye Shabhame..CHe Zakhmaii Azat Donya Rafighe Ghalbe Tanhame
|
|
#97
11-04-2009
|
||||
|
||||
|
اينقدر دلم ميخواست بهت بگم .... براي رسيدن به تو لحظه ها را سفر كردم،
اما تو به اندازه فاصله ها از من دوري
__________________
------------------------------- ای تو همیشه در میان آمدمت که بنگرم گریه امان نمی دهد
|
|
#98
11-04-2009
|
||||
|
||||
|
انقدر دلم میخواست بهت بگم:
کاش خواب بودم واینها همه یک رویایی بیش نبود..........
__________________
یکی می پرسد اندوه تو از چیست؟سبب ساز سکوت مبهمت کیست ؟ برایش صادقانه می نویسم :برای آنکه باید باشد ونیست!!!!!!!!!!!!!!!!
|
|
#100
11-16-2009
|
|||
|
|||
|
اينقدر دلم ميخواست بهت بگم كه قدرت تو رو بيشتر ميدونستمتا بودي نديدمت ولي حالا كه رفتي فهميدم كي رو از دست دادم
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد .... رويايم را ببين خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش با لبخند نفسهايت را سپاس ميگويد پس بر تو چه گذشته كه اينچنين آرزوي مرگ ميكني ......  ببين فرصت نيست فرصت براي بودن نيست پس سعي كن تا درخت را احساس كني سبزه رابشنوي و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي تا روزي شايد درخت را تا مرز انار تعقيب كني (تاري)
|
|
| کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 09:15 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.