خسارت پنج میلیارد تومانی تهیهكنندگان سنتوری، دستگیری حجت – ف؛ عامل اصلی توزیع این فیلم در سراسر ایران و جهان و پیدا كردن تازهترین نسخههای این فیلم در قطعی تازه (با زیرنویس انگلیسی و باقی مخلفات) همچنان در صدر اخبار فرهنگی و هنری رسانههای ایرانی و خارجی است.
جنجالی كه میتوانست این قدر واكنش و تلالو و بازتاب نداشته باشد و با كمی درایت و هوشمندی پس از چند هفته ناقابل، همزمان با تمام شدن تب نمایش فیلم (منظورم اكران عمومی است) به پایان برسد. در صورتی كه حالا با اتفاقی كه برای این فیلم افتاده، مردم (مردمی كه سالها است تشنگی در اختیار داشتن چیزهای «ممنوعه» و «یواشكی» را در خود تقویت كردهاند) حالا تشنه خرید، «رایت» و تكثیر CD آن در سطح شهر و استان هستند.
غافل از اینكه چنین فیلمی اصلا شایسته این همه توجه و دلبری كردن از فیلم دوستان نیست؛ چه رسد به اغوا كردن و فریب دادن مخاطبان سینما پیادهرو!
و طفلك؛ سینمادوستانی كه با ولع و اضطراب ناشی از «مالخری در ملاء عام» (تعبیر تازهای از حرف مهرجویی درباره منتقل كردن اموال دیگران به خانه!) نسخههای ویدئویی این فیلم را تهیه میكنند و پس از یك درگیری طولانی مدت با نفس لوامه، هیجانزده به خانه میرسند و با چشمهایی وقزده از هراس و لذت توامان، مشغول تماشای چنین «شاهكار»ی میشوند؛ شاهكاری كه براساس رازهای «مگو» صدای برخواسته از حلق خوانندهاش مجوز به گوش رسیدن ندارد، خودش به بهانههای مختلف ریز و درشت توقیف شده و برای اولین بار در تاریخ سینمای پس از انقلاب، وزیر فرهنگ كشور با صراحت درباره غیرقابل نمایش بودن آن اظهار نظر كرده است.
اگر حرف من را (برای سرخوردگی پس از نمایش این فیلم) باور ندارید نوشته برخی روزنامهنگاران و وبلاگنویسان كه ظرف همین چند روز گذشته موفق به تماشای سنتوری شدهاند را گیر بیاورید و بخوانید تا باورتان شود چه میگویم. اغلب این دوستان بعد از تماشای CD سنتوری كه آن را از دستفروشان خیابانی تهیه كردهاند، سرخورده شدهاند و مثل مخاطبان خیلی فیلمهای دیگر از خود میپرسند: «آخه این فیلم چی داشت كه توقیف شده بود؟!» باور كنید اگر این فیلم در موعد مقرر خود به نمایش درآمده بود شاید در میان فیلمهای مهرجویی ركوردشكن میشد ولی به طور حتم نمیتوانست ركورد اعتنای منتقدان و مخاطبان جدی سینما را پشت سر بگذارد. كسانی كه بعد از توقیف چندساله فیلم بانو به تماشای این فیلم نشستند كموبیش میتوانستند دلایل حساسیت پیرامون آن را دریابند در حالی كه سنتوری از این نظر – كه گفتم – تهی است و در واقع باید پذیرفت اصلا موضعگیری انتقادی و صریحی نسبت به جامعه اطراف خود ندارد. به نظر من كه این فیلم حتی به گرد پای درخت گلابی هم نمیرسد؛ چه رسد به هامون!
همه اینها را گفتم كه به اینجا برسم؛ من نه علاقهای به دیدن CD قاچاق سنتوری دارم، نه اینطوری دیدنش را توصیه میكنم و نه مثل خیلیها پیشنهاد میكنم پس از انجام این كار نابخشودنی، كفاره گناه خود را به حساب مشترك مهرجویی و فرازمند – كه در برخی نشریات منتشر شده – بریزید. شاید باید یكبار دیگر این نكته را تكرار كرد: واقعا سنتوری ارزش این همه سر و صدا و جنجال را ندارد. باور كنید این فیلم حتی به گرد پای درخت گلابی هم نمیرسد؛ چه رسد به هامون!