بچه های کرماشان - گفتگوی کرمانشاهی -کلوپ بچه های کرمانشاه

[آناهیتا الهه آبها]

نوشته اصلی توسط مهرگان

سلام بر آناهیتا الهه آبها
دوست خوبم دانشجوی زبان نیستم اما خیلی روی زبان انگلیسی کار کردم.
ممنونم ازت. منم خوشحال میشم...
منم اونجا چندتا دوست دارم(دانشکده ادبیاتو میگم که پای کوه ساختنش ولی عجب قشنگه!)

متن بسیار زیباتو دیدم. خیلی خیلی متشکرم واقعا خوشحالم کردی.
خوندمش من که اشکال گرامری توش ندیدم...باز میخونم
بازم بیا...

منتظر همه هستم.

سلام

مهرگان جان واقعا آفرین هزار و سیصد آفرین خیلی کار خوبی کردی که رو زبانت کار کردی اگه یه روزی بخوای بپری شرایط برات هم راحتتره هم وقتت دیگه تلف نمیشه
دانشکده ادبیاتم آره واقعا قشنگه به قول یه نفر جان میده برای سقوط آزاد طرف تو فکر خودکشی بوده از ای تمثیل ها به کار میبره

مهبا واقعا معنی اسمت قشنگه به صاحبشم میاد

بچه ها جاتان خالی امروز با رفقا رفتیم پارک کوهستان هرچه دود و دم خورده بودم با هوای عالیه امروز جبران شد برفم رو کوهها بوده اصلا نمیدانین چه بود

بعدشم یه سر رفتیم طاق وسان اونجام خاتان خیلی خالی بعد از هشت سال رفته بودم

خدا وکیلی کرد کرماشاهان باشی و بعد چنی بری طاق وسان خواهشا یکی بیاد یه چیزی بهم بگه شاید خجالت بکشم چقدر دلم برای او درخت جلوی در ورودی تنگ شده بود ماشالله به تنه قدمتش شاید به صد سال برسه درسته؟

خلاصه خیلی خوش گذشت نگین هوا بارانی و سرده و از این چیزا که الان واقعا خیلی وقت خوبیه برای اینکه آب و هوا عوض کنین