بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > رمان - دانلود و خواندن

رمان - دانلود و خواندن در این بخش رمانهای با ارزش برای خواندن یا دانلود قرار میگیرند

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #25  
قدیمی 06-10-2012
گمشده.. آواتار ها
گمشده.. گمشده.. آنلاین نیست.
کاربر خوب
 
تاریخ عضویت: Aug 2010
محل سکونت: کرمانشاه_ تهران
نوشته ها: 457
سپاسها: : 266

481 سپاس در 138 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

(30)
- مثل اینکه بچه دار شدن ما برات مهم نیست . مهم نیست که سر این بچه بیگناه چی میاد ؟
- ساکت باش و اینقدر داد نزن ، من نه تو رو می خوام نه بچه تو ، می تونی بچه رو نگه داری و بزرگش کنی ، می تونی اونو بکشی ، می تونی اونو سر راه بذاری و از دستش خلاص بشی ، فقط ورقه آزادی منو امضاء کن . . .
نمی دانید در آن لحظات ، بر من چه گذشت . مدتی طولانی با سوز و گداز گریه سر دادم ، اما وقتی دیدم شیون و گریه های تضرع آمیزم نیز ، در دل سنگش اثری ندارد ، به ناچار به همراهش به راه افتادم و به اتاق محضر رفتیم . در اولین لحظه ورود ، مادر و برادرش را دیدم که روی مبل ، مقابل محضر دار لمیده بودند . آنها به عنوان ناظر و شاهد حکم طلاق آمده بودند . با دیدن من ، مادرش چنان غرش سهمگینی سر داد که برای لحظه ای نگاه شماتت بار محضر دار بر او خیره ماند .
به قیافه های فاتح و پیروز یکایک چشم دوختم . از دیدگانشان شعله های خشم ونفرت و انزجار زبانه می کشید . پس از دقایقی چند که بر من قرنی گذشت ، آقای محضر دار از ما خواست که آمادگی خود را جهت طلاق اعلام داریم و آنگاه پس از دریافت جواب مثبت از جانب ما ، مشغول بجا آوردن تشریفات شد . در لحظاتی که او سرگرم نوشتن دفتر و مدارک دیگر بود ، جمشید ازفرصت استفاده کرده و مختصرا جریان حامله بودنم را برای مادر و برادرش باز گفت . هیچگونه آثار و علایم نگرانی و تعجب از وجناتشان مشهود نگردید . انگار که با مسئله ای جزئی و پیش پا افتاده مواجه گشته اند . مادرش با خونسردی گفت که اگر ده تا هم بچه داشته باشید باز هم نمی گذارم با هم زندگی کنید ، در ثانی وقتی بچه متولد گشت آن را با توسل به قانون از مادرش خواهم گرفت . بچه قانونا به پدر تعلق دارد . من خودم او را بزرگ کرده و تعلیم و تربیتش را شخصا به عهده خواهم گرفت . وقتی این سخنان زیر لبی را که حالت نجوا داشت شنیدم ، گریه مجالم نداد و بی اختیار آه و ناله سر دادم . آقای محضر دار که تا آن لحظه خاموش بود و مشغول انجام فرایض و دیگر کار های شرعی بود وفتی ناله ام را شنید سرش را به سویم گردانید و با لحن عطوفت آمیزی ، که نشان دهنده علو طبع و پاکی صفای باطن او بود خطاب به من گفت :
دخترم چون شما ، شرعا و قانونا مادر طفل هستید قاعدتا بچه به شما خواهد رسید و در صورت اعلام عدم نگهداری و سلب مسئولیت از جانب شما ، پدر این حق را دارد که سرپرتی بچه را به عهده بگیرد . آنگاه از من استفار نمود که آیا مایل هستم بچه را نزد خود نگه داشته و حضانت او را به عهده گیرم یا خیر ؟ عجب سوالی ؟ ! مثل این است که از تشنه لب در حال احتضار ، پرسیده شود ، دوست داری آب بنوشی ؟ ! ! ! با شادی وافری پاسخ مثبت دادم و آن مرد مهربان هم ، این عمل مرا ستایش نمود و مرا مورد تفقد قرار داد که زن با گذشت و مادر فداکاری می باشم و کارم مورد تایید خداوند متعال و خلق خدا می باشد .
جمشید همچنان در سکوت مطلق چشم به دهان ما دوخته بود و چون وجود بچه را در زندگی خود مانع بزرگی جهت رسیدن به اهداف و آرزو هایش می دید ، از وجود بچه چشم پوشید و سرپرتی او را به من سپرد . پس از روشن شدن این مطلب ، خطبه طلاق در میان اشک و آه من و جمشید خوانده شد و پس از آن ، هر دو دفتر را امضاء کردیم و من گریان و نا امید ، اما مادر و برادرش ظفر مند و پیروز از این فتح بزرگو فیض عظیم ، از محضر خارج شدیم . حوالی ظهر بود . آنها سوار ماشین شدند و من پیاده به راه افتادم . در آخرین دقایق جدایی ، نگاه اشکبار جمشید به دیدگانم دوخته شد ، سپس چون تیری از کمان رسته ، از مقابلم دور شد . هرگز با هیچ زبان و بیانی ، با هیچ قدرتی ، قادر به توصیف وضع و حالم در آن لحظات مرگبار نیستم . افتان و خیزان در خیابان به راه افتادم . مقابل دیدگانم را پرده ضخیمی از اشک پوشانده بود و نمی توانستم قدم از قدم بردارم . زانوانم یارای رفتن نداشتند . به کجا باید می رفتم ؟ هیچ چیز وجود نداشت تا به روح خسته و سرگردانم آرامش بخشد و تسکینم دهد . تنها پناهگاه خود را از دست داده بودم . وقتی به خانه رسیدم ، هیچکس نبود . من بودم و سایه لرزان خودم . تنهای تنها . قلبم بشدت درد می کرد و بهم فشرده میشد . آرام باش ای قلب من . دیگر لازم نیست خود را چون مرغ سر کنده ای به قفسه سینه بکوبی دیگر برای اظهار ندامت و جهالت بسیار دیر شده ، خیلی دیر . چون او رفته است . برای همیشه . . .


پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 02:26 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها