بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > تاریخ

تاریخ تمامی مباحث مربوط به تاریخ ایران و جهان در این تالار

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #11  
قدیمی 03-28-2015
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

صـفـويان


تشكيل دولت صفوي در اوايل قرن دهم هجري قمري (ابتداي قرن شانزدهم ميلادي) يكي از رويدادهاي مهم ايران محسوب مي شود. پيدايش اين دولت كه بايد آن را سرآغاز عصر تازه اي در حيات سياسي و مذهبي ايران دانست موجب گرديد استقلال ايران بر اساس مذهب رسمي تشيع و يك سازمان اداري بالنسبه متمركز، تامين گردد. در سال 907 ه.ق. شاه اسماعيل اول (فرزند شيخ حيدر صفوي) با كمك قزلباشان منتسب به خانقاه اردبيل، پس از شكست فرخ يسار (پادشاه شروان) و الوند بيگ آق قويونلو، شهر تبريز (پايتخت دولت آق قويونلو) را به تصرف درآورد. در همين شهر بود كه دولت صفوي را بنيان نهاد و مذهب شيعه دوازده امامي را مذهب رسمي ايران اعلام كرد. او در نخستين سالهاي سلطنت خود تمامي قدرتهاي خود مختار داخلي را برانداخت و زمينه ايجاد حكومت مركزي را فراهم ساخت.
وي پس از فراخواندن سپاهيان از مناطق مختلف كشور رهسپار خراسان شد و در شعبان سال 916 ه.ق. در نزديكي شهر مرو شكست سختي به ازبكان وارد ساخت. این شكست عكس العمل شديد كارگزاران دولت عثماني را برانگيخت و سياست آميخته با مماشات و تساهل سلطان بايزيد در برابر شاه اسماعيل با مخالفت شديد سران يني چري و علماي اهل تسنن عثماني روبه رو شد. مخالفان كه سلطان را سد راه مبارزه با دولت صفوي مي دانستند به دور سليم (فرزند او) گرد آمدند و ضمن توطئه اي كه به مرگ با يزيد انجاميد اين مانع را از سرراه برداشتند.
سلطان سليم پس از فوت پدر، به قصد جنگ با شاه اسماعيل و براندازي دولت نوپاي صفوي سپاه بزرگي از يني چريها و ممالك دست نشانده فراهم ساخت و پس از قتل عام شيعيان و طرفداران شاه اسماعيل در آناتولي در محرم سال 920 ه.ق. به سوي ايران حركت كرد. وي در ماه رجب همين سال در دشت چالدران (نزديك خوي مستقر شدو در شرايطي كه سپاهيان عثماني از لحاظ كثرت عدد و مجهز بودند به اسلحه گرم از امتياز بزرگي برخوردار بودند جنگ آغاز گرديد. جنگ با پيروزي سلطان سليم خاتمه يافت و شهر تبريز سقوط كرد. اما سلطان عثمان تنها چند روزي توانست در آذربايجان بماند. بيم از عدم امنيت و تداركات، دوري از مركز حكومت و مهمتر از همه طغيان يني چريها (به علت عدم رضايت از جنگ و كشتار مسلمانان) وي را مجبور به عقب نشيني كرد.
اگر چه جنگ چالدران ضربه سنگيني به دولت صفوي وارد كرد ولي موجب از بين رفتن آن نشد. بعد از واقعه چالدران شاه اسماعيل تا پايان عمر دست به كار مهمي نزد. سرانجام در 15 رجب سال 930 ه.ق. شاه اسماعيل پس از بازگشت از ييلاق شكي به آذربايجان در ناحيه سراب در 38 سالكي چشم از جهان فروبست در حالي كه دولتي با ثبات بنيان نهاده بود كه طي دو قرن ادامه يافت و از نظر تشكيلات و نظامات از مهمترين دولتهاي بعد از اسلام در ايران شمرده مي شود.
تهماسب، بزرگترين فرزند شاه اسماعيل كه در سال 919 ه.ق. به دنيا آمده بود. در يك سالكي به دستور پدرش به هرات انتقال يافت. تهماسب هنگام مرگ پدر ده سال و شش ماه داشت كه به سلطنت رسيد. وي از سال 930 ه.ق. تا 984 ه.ق. مدت 54 سال سلطنت كرد كه بيشترين ايام سلطنت در دوران صفوي محسوب مي شود. او شجاعت و صلابت پدررا نداشت ولي از نظر كشور داري و تنظيمات زمان حكمراني او را بايد يكي از مهمترين ادوار صفويه شمرد. شاه اسماعيل در عمر كوتاه خود كه بيشتر در جنگهاي داخلي و خارجي گذشت، موفق نشد دولت نوبنياد صفوي را بر اساس تشكيلات اداري و نظامات مذهبي استوار كند ولي اين كار در دوران سلطنت طولاني تهماسب جامه عمل پوشيد. شاه تهماسب به علت نزديكي تبريز به مرزهاي عثماني و آسيب پذيري اين شهر و دوري تبريز از خراسان كه همواره مورد هجوم ازبكان قرار مي گرفت در سال 965 ه.ق. پايتخت خود را به قزوين منتقل كرد. از اين تاريخ تا سال 1006 ه.ق. (كه شه عباس اول اصفهان را مورد توجه قرار داد) شهر قزوين پايتخت صفويه بود. از وقايع عمده دوران شاه تهماسب پناهندگي همايون (پادشاه هند) و با يزيد (شاهزاده عثماني) بود كه هر دو رويداد تاثير زيادي در رابط ايران و هند و عثماني داشت.
شاه تهماسب در پنجاه و چهارمين سال سلطنت خود در پانزدهم ماه صفر سال 984 ه.ق در قزوين وفات كرد. بعد از مرگ او پسر دومش (اسماعيل ميرزا) كه به دستور پدر در قلعه قهقهه زنداني بود با حمايت اكثر اميران قزلباش به پادشاهي رسيد. وي يك سال و نيم سلطنت كرد اما در همين مدت كوتاه به جنايات دهشت انگيزي دست زد. او اغلب رجال مملكتي را كه پس از مرگ پدرش از سلطنت حيدر ميرزا (برادر كهترش) حمايت كرده بودند از ميان برداشت و دستور قتل همه شاهزادگان صفوي را صادر كرد. در دوران فرمانروايي كوتاه او حادثه اي در مرزهاي مملكت اتفاق نيفتاد. بعد از فوت شاه اسماعيل دوم دولتمردان صفوي و امراي قزلباش براي سلطنت محمد ميرزا (پسر بزرگ شاه تهماسب) با يكديگر همداستان شدند. او به خدابنده معروف شد از سال 985 تا 996 ه.ق. پادشاهي كرد. از آنجا كه وي با صره اي ضعيف و طبعي ملايم داشت قادر به اداره امور نبود. در این زمان اختلافات داخلی در کشور بالا گرفت و در اين ميان دولت عثماني كه از اين اختلافات داخلي آگاه بود از فرصت استفاده كرد و مرزهاي صفوي را در غرب و شمال غرب مورد حمله قرار داد و اراضي وسيعي را تصرف و شهر تبريز (مهمترين شهر آذربايجان) را اشغال كرد. ازبكان نيز مقارن همين احوال شهرهاي خراسان را در معرض تاخت و تاز قرار دادند. تا اینکه سرانجم " شاه عباس اول" بر اريكه قدرت نشست.
دوران پادشاهي شاه عباس اول (1038 – 996 ه.ق.) فصل تازه اي در تاريخ دولت صفوي گشود. او كه از نزديك و دور جريان حوادث را دنبال مي كرد به فراست دريافته بود كه عامل اصلي آشفتگيها قدرت طلبي امراي قزلباش است. پس قبل از هر كار بر آن شد تا به اعمال اين اميران پايان بخشد. نخست با كمك مرشد قلي خان كه در راس امور نظامي و اداري قرار گرفته بود سران گردنكش قزلباش را از ميان برداشت. سپس او را نيز به قتل رساند و با انتصاب سركردگان و حكام ولايتها و ايالتها از درجات پايين تر كه به صورت كامل از خود او اطاعت داشتند سلطنت مطلقه اي را برقرار نمود. وي براي مقابله با ازبكان و عثمانيان و عقب راندن آنان نخست با دولت عثماني مصالحه كرد. آن گاه را براي جنگ با ازبكان به خراسان برد و تا سال 1007 ه.ق. نواحي مختلف اين ايالت را تصرف آنان خارج كرد. سپس در تجديد نظر در سازمان سپاه و انحلال قزلباش سپاه قوللر و شاهسون را پديد آورد و همكاري متخصصاني كه برادران شرلي از انگلستان به ايران آورده بودند ارتش را به سلاح گرم مجهز كرد. وي از سال 1011 ه.ق. به بعد با يك رشته عمليات تهاجمي كه تا سال 1034 ه.ق. به طول انجاميد مناطقي از قفقاز و آناتولي و عراق و عرب را از تصرف عثمانيها خارج كرد و مرزهاي مملكت را به حدود دوران شاه اسماعيل بازگرداند. همچنين با مقابله سياسي و نظامي با پرتغاليان در خليج فارس قدرت دولت صفوي را بر جزاير و بنادر خليج فارس برقرار نمود.
با استقرار مجدد امنيت و ثبات در داخل كشور و علاقه شاه عباس به تقويت بنيه نظامي و اقتصادي كشور فصل تازه اي در مناسبات ايران با كشورهاي اروپايي گشوده شد و يكي از نتايج آن رشد بازرگاني داخلي و خارجي به ويژه در زمينه توليد و فروش ابريشم وجلب منافع مالي فراوان بود. تمايل او به عمران و آباداني موجبات رشد معماري و برپايي بناهاي عام المنفعه،‌راهها،‌كاروانسراها، پلها، مساجد، مدارس و نيز تعالي بخشهاي مختلف هنري را فراهم نمود كه شاخصترين پديده در عصر صفوي و حتي در تاريخ ايران محسوب مي شود. اين پادشاه در حالي كه جانشين لايقي از خود باقي نگذاشته بود در 24 جمادي الاول سال 1038 ه.ق. (پس از چهل دو سال پادشاهي) وفات يافت. دولتمردان صفوي، نواده او (سام ميرزا)‌ را از حرمسراي سلطنتي بيرون آوردند و با نام شاه صفي به سلطنت نشاندند (14 جمادي الثاني 1038 ه.ق.).
شاه صفي كه دوران كودكي خود را در حرمسرا و بيگانه با مسائل سياسي و نظامي گذرانده بود لياقت آن را نداشت كه مملكت پهناوري را كه جدش براي او باقي گذاشته بود اداره كند. سلطان (مراد چهارم) عثماني با استفاده از ضعف و ناتواني و بي لياقتي جانشين شاه عباس پيمان صلحي را كه بين ايران و عثماني انعقاد يافته بود زيرپا گذاشت و به منظور باز پس گيري مناطقي كه در زمان شاه عباس از دست رفته بود به مرزهاي ايران حمله كرد. وي در سه جنگ كه بين سالهاي 1038 تا 1048 ه.ق. رخ داد شهر بغداد را كه مهمترين مركز سوق الجيشي ايران براي حفظ عراق و عرب بود به تصرف خود درآورد. سپس معاهده صلح زهاب (1049 ه.ق. / 1639 م.) برقرار گرديد و به موجب آن بغداد و عراق عرب به صورت رسمي جزء متصرفات عثماني شد و خط مرزي دو مملكت به نواحي مندلي و شهر زور و مريوان منتهي گرديد.
) شاه صفي در سال 1052 ه.ق. فوت كرد و در همين سال فرزندش عباس ميرزا ملقب به " شاه عباس ثاني " به سلطنت رسيد. در زمان سلطنت شاه عباس دوم (1076 تا 1052 ه.ق.) به علت رعايت قرارداد صلح زهاب بين دولتين ايران و عثماني جنگي رخ نداد لكن در ناحيه قندهار كه مرز ايران و دولت بابري هند شمرده مي شد جنگي بين دو دولت ايران و هند روي داد كه به شكست سپاه هند و تصرف قندهار منجر گرديد. دوران شاه عباس ثاني (همانند دوران شاه عباس اول) دوران رونق اقتصادي،‌عمران و آباداني، اعتلاي فرهنگي و دوران ظهور رجال دين و دانش بود. اين پادشاه در 23 ربيع الاول سال 1077 ه.ق. وفات يافت و پسرش صفي ميرزا با نام " شاه سليمان " به سلطنت رسيد.
شاه سليمان (1106 – 1077 ه.ق.) پادشاهي نالايق و بي اراده و آلت دست خواجگان و رجال متنفذ دولتي بود. نخستين نشانه هاي انحطاط و سقوط صفوي از زمان او ظاهر شد. اگر حادثه مهمي در مرزها رخ نداد در درجه اول به سبب آن بود كه هنوز آوازه قدرت ايران عصر شاه عباس اول طنين انداز بود و در ثاني در كشورهاي مجاور ايران دولتهاي نيرومندي مانند گذشته وجود نداشت تا تهديدي جدي به شمار روند. آخرين سلطان كشور يكپارچه صفوي (قبل از سقوط نهايي آن به دست نادر شاه افشار) سلطان حسين بو.د كه بعد از شاه سليمان از سال 1106 تا سال 1135 ه.ق. سلطنت كرد. وی سرانجام به دست محمود افغان از سلطنت برکنار شد.

منابع
1- تاريخ ايران قسمت دوم و سوم، يهدا فرهنگ، سايت خبري تحليلي ايراس، 29 بهمن 1385
2- مهرآبادی، میترا، تاریخ ایران، تاریخ سلسله زیاری، دنیای کتاب، تهران، ۱۳۷۴
3- تاریخ ایران و جهان (۱)، سال دوم آموزش متوسطه، رشتهٔ علوم انسانی، دفتر برنامه‌ریزی و تألیف کتاب‌های درسی ایران، ۱۳۸۱.



__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 03:55 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها