بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > ادبیات طنز

ادبیات طنز در این تالار متون طنز مناسب و بحث در مورد طنز قرار دارند

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #11  
قدیمی 09-04-2009
Black Devil آواتار ها
Black Devil Black Devil آنلاین نیست.
تازه کار
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: کوهستان اشباح
نوشته ها: 17
سپاسها: : 0

5 سپاس در 5 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Black Devil به Yahoo ارسال پیام
جدید شاهزاده و تکنولوژی مدرن....

((دینگ...دینگ..دینگ)).وای..همان صدای همیشگی...با اکراه چشمانم را باز میکنم و میبینم صبح شده است.از تختخواب پایین می آیم و تلو تلو خوران به طرف پنجره روانه میشوم و پرده را کنار زده و پنجره را باز مینکم. بعد با صدای بلند داد میزنم ((موپالمو..تمامش کن)).

عادت همیشگی اوست که صبح زود شروع بکار میکند و پتک میزند. انگار نمیشنود پس دوباره داد میزنم((موپالمو تمامش میکنی یا بیایم پایین...)). این بار میشنود و یک بله قربان جانانه میگوید.
اتاق من در طبقه آخر قرار دارد و یکجورایی پنت هوس است.به طرف تختخواب میروم تا بخوابم.نیم ساعتی کلنجار میروم و بعد ناسزایی به این موپالمو میگویم و بلند میشوم ، دیگر خوابم نمیبرد.

بهتر است یک دوش بگیرم اما قبلش صورتم را با براون جدیدم اصلاح میکنم...عجب معرکه ای است ، آنرا در سفر به اوکچه خریده ام و از فروشنده قول گرفته ام که اصل باشد. اگر اصل نباشد برمیگردم و سرش را از تنش جدا میکنم.


بعد از اینکه دوش گرفتم موهایم را اوتو میکنم و تافت میزنم تا وقتی سوار اسب شدم بهم نریزد و من در چشم افرادم همچنان جنتلمن جلوه کنم. لباسم را میپوشم تا برای خوردن صبحانه به طبقه اول بروم. اوه..شت..هنوز این آسانسور لعنتی خراب است. از روی ناچاری راه پله ها را در پیش میگیرم و کمی بعد به آشپزخانه میرسم. آنجا میزی مفصل چیده شده است و هر چیزی من بخواهم وجود دارد...کره،عسل،تخم مرغ،املت و خاویار _جدیدا وضعمان خوب شده است و خاویار هم میخریم_ شروع به خوردن میکنم و چنان با ولع لقمه ها را میبلعم که انگار 10 سال غذا نخورده ام.


حالا وقت سر زدن به کارهای این امپراطوری است که برای خود دست و پا کردیم. دو تا بچه گوشه ای لم داده اند و با پی اس پی خودشان بازی میکنند و سرگرم اند. وسیله جالبی است این پی اس پی. به سراغ آهنگری موپالمو میروم تا چندتایی لیچار بارش کنم. ((هی موپالمو...بیا اینجا ببینم)) او میدود و کنار من می ایستد،طوری نگاهش میکنم که انگار چیزی را فراموش کرده است فوری متوجه میشود و جلوی من تعظیم میکند. با گوشه ی چشم نگاهش میکنم و اخم هایم را در هم میکشم و میگویم ((یکبار دیگر صبح زود شروع بکار کنی و پتک بزنی و مرا بیدار کنی چشمهایت را از کاسه در می آورم و میدهم سگ ها بخورند)) موپالموی بیچاره که به من من افتاده است یک چشم مختصر میگوید و من او را مرخص میکنم. مرتیکه ی انگل بی خاصیت زبون نفهم.


میروم تا سری به گیم نت جدیدمان بزنم که همین یک ماه پیش افتتاحش کردیم. کار خوبی بود،بچه ها سرگرم میشوند و ما تیم هم برای اعزام به مسابقات تشکیل داده ایم که اسمش را دامولا گذاشته ایم. قرار است برای ما اپراتور بفرستند تا ای دی اس ال ما را وصل کند،قصد دارم تمام امپراطوری را به اینترنت پرسرعت مجهز کنم.

گوشی موبایلم را از جیبم در می اورم تا به سوسانو زنگ بزنم چون کار مهمی با او دارم ولی در دسترس نیست. این ایرانسل هم مارا مچل کرده است،دو هفته است که بی تی اس را نصب کرده ولی آنرا راه نمی اندازد. حتما باید یکی از آنها را گردن بزنیم تا حساب کار دستشان بیاید که با ما و امپراطوریمان بازی نکنند. فایده ای ندارد باید خودم دنبالش بگردم،برای اولین بار احساس میکنم این قصر بزرگ به هیچ دردی نمیخورد.


در گوشه ای به ستون سقف تکیه داده است و مشغول بافتن است،هوا کم کم رو به سردی میرود و او برای بچه هایمان شال گردن و بلوز میبافد. فکری به سرم میزند تا او را کمی بترسانم و نیشم بی اختیار باز میشود. یکدفعه از پشت ستون بیرون می آیم و صدای وحشتناکی از خودم در می آورم،سوسانو جا میخورد و جیغ میکشد ولی وقتی میفهمد من هستم غرغر میکند و میگوید((جومی...خیلی بی مزه ای...داشتم سکته میکردم)) از وقتی با هم ازدواج کرده ایم مرا "جومی" صدا میزند و من احساس خوبی پیدا میکنم.


کنار همسر عزیزم مینشینم و با هم گپ میزنیم،برای آینده فرزندانمان نقشه میکشیم و حرف های قشنگ و امیدوار کننده میزنیم. تماشای تپه های سرسبز و چشم انداز زیبای دشت،الان دارم احساس میکنم زندگی میتواند زیبا و شاد باشد که موپالمو پیش می آید و در چشم هایش برق خوشحالی میبینم. حتما چیز جدیدی اختراع کرده است...


نویسنده: Black Devil

ویرایش توسط Black Devil : 09-04-2009 در ساعت 06:36 PM
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 08:16 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها