بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > فرهنگ

فرهنگ تمام مباحث مربوط به فرهنگ در این بخش

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #3  
قدیمی 01-01-2008
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,701
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

این متنم از یه وبلاگه که دوس داشتم اینجا بذارمش



*بمیرید ، بمیرید ، در این عشق بمیرید ، درین عشق چو مردید همه روح پذیرید *
این ماهی که می بینید ما ۳ ساله که داریم. در واقع سه تا نوروز رو با این ماهی گذروندیم. فکر می کنم این ماهی با ماهی های دیگه یه کمی فرق داره . همینطور که می بینید اینقدر خودمونی شده که وقتی انگشت تو آب می کنیم با دهنش میزنه به انگشت . خیلی احساس خوبیه .
اولش 2 تا بودن. ولی یکیشون مرد. چند بار هم ماهی های دیگه رو کنارش آوردیم و بردیم.
ظرف ثابتی نداره. جاش خیلی وقتا عوض میشه. بهش غذای ماهی میدیم. اونم می خوره و بعدش هم آبش رو باید عوض می کنیم.
اون تو جاش مرتب می چرخه. صبح تا شب. شب تا صبح. شاید ظرفش بزرگ و کوچک بشه ولی بازم تو همون ظرف می چرخه و نمی تونه بیشتر از اون محدوده ای که براش تعیین می کنیم ( نمی دونم این محدوده رو ما معلوم کردیم یا خودش ) حرکت کنه. اون احتمالاً از زندگیش راضیه. چون ظرف دیگه ای به غیر از ظرف خودش ندیده. ظرفش شاید بزگ و کوچیک شده باشه ولی بازم محدود بوده.
اون نهایت دنیا رو تو ظرف خودش می دونه. چون جای دیگه ای رو ندیده و اگر هم دیده باشه اینقدر توی این ظرف چرخیده که یادش رفته دنیاهای بزرگ هم وجود داره.
حدس می زنم ماهی ما خیلی ترسو باشه. چون تا حالا سعی نکرده این محدوده رو ، این چرخیدن رو رها کنه و به جای دیگه ای بره. که دیگه لازم نباشه فقط بچرخه. بتونه راه راست بره.
اون می ترسه از اینکه اگه بخواد فرار کنه یا مرگ در انتظارش ِ و یا اصلا ً معلوم نباشه چه بلایی سرش میاد. به این زندگی تو این ظرف و چرخیدن قناعت کرده و سر خودش رو به این چیزا گرم کرده.
من و این ماهی شباهت های زیادی به هم داریم. شاید من به نماینده کلی از آدمای روی زمین باشم. که با این ماهی شباهت داریم.
ما هم داریم می چرخیم ، دور یک محدوده که البته خودمون محدودش کردیم می چرخیم و می چرخیم. صبح تا شب ، شب تا صبح . می خوریم ، می خوابیم . بعضی وقتا اهلی میشیم . بعضی وقتا اهلی می کنیم. عزیزی رو از دست می دیم . عزیزی رو به دست میاریم. شاید خیلی هم از زندگیمون راضی باشیم. بعضی وقتا ظرفمون رو عوض می کنیم. از این شهر به یه شهر دیگه. از این کشور به یه کشور دیگه. اما بازم ظرفمون محدوده.
دکتر می شیم. مهندس می شیم. ولی بازم محدودیم. چون یه ظرف دور خودمون کشیدیم و دورش می چرخیم. سعی نمی کنیم این ظرف رو بشکنیم. از این ظرف فرار کنیم. چون از عاقبت کارو نمی دونیم و می ترسیم. نمی دونیم وقتی می پریم و از این ظرف فرار می کنیم به کجا می ریم و چی تو انتظارمونه.
برای همین قناعت کردیم به همینجا. می چرخیم و می چرخیم. شب رو صبح می کنیم، روز رو شب می کنیم.
خیلی هامون نمی دونیم که اصلاً ظرف دورمونه و فکر می کنیم تمام دنیا و زندگی همینه.
آدمای زیادی نیستند که تونستند این ظرف رو بشکنند و به جاهایی برن که شاید هممون حسرتش رو می کشیم. اونا توننستند. اونا پریدن...
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 01:41 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها