بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 03-03-2010
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

یک سالی از این موضوع گدشت شریف عموی نازی را دید از حرفاش معلوم بود همه چی خودشون فهمیدند و کیوان را از خونه شون بیرون کردند .شریف دیگه مطمئن شد که نازی دیگه به کیوان نمی دن .یه روز کیوان سرزده اومد پیش شریف .شریف بدون اینکه ازش سئوالی بکنه خودش شروع کرد به حرف زدن و توجیه کردن شریف هم ساکت گوش می داد بعد رو کرد به کیوان گفت :ببین من از تو دلخور نیستم باور کن همین حالا هم اگر کاری از دستم بیاد برات انجام میدم ولی من از طرف عموی نازی مطمئن شدم که دیگه نازی به تو نمی دن .انگار یادش رفته بود یه سال پیش از عشق از دست رفته اش چطوری برای شریف تعریف می کرد و می گفت می خوام خود کشی کنم .گفت من از همون اول هم عاشق نازی بودم خودم خبر نداشتم من اصلا زری را دوست نداشتم .شریف گفت اگر عشق و عاشقی اینه که ادم هر ساعت عاشق یکی باشه پس بهتر که ادم هیچوقت عاشق نشه.
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 02:07 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها