|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
|
|
#1
01-12-2011
|
||||
|
||||
يک نفر نيست بپرسد از من
که تو از پنجره عشق چه ها مي خواهي؟ صبح تا نيمه شب منتظري همه جا مي نگري گاه با ماه سخن مي گويي گاه با رهگذران،خبر گمشده اي مي جويي ! راستي گمشده ات کيست؟کجاست؟ صدفي در دريا است؟ نوري از روزنه فرداهاست يا خدايي است که از روز ازل پنهان است؟
__________________
-------------------------------  ای تو همیشه در میان آمدمت که بنگرم گریه امان نمی دهد
|
| کاربران زیر از dear59 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#2
01-12-2011
|
||||
|
||||
|
من تمام ِ پاکی ِ باقی مانده روی این زمین ِ سیاهم ...
که تمام ِ تلخی ها را می کشد در خویش ... تا تمام ِ تاریکی ها را سپیدی بپاشد ... دلم را ... هیچ ... تنها می گذارم آسوده بخوابد ...
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|
| کاربران زیر از ساقي به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#3
01-12-2011
|
||||
|
||||
|
می گذرم از میان رهگذران مات می نگرم در نگاه رهگذران کور این همه اندوه در وجودم و من لال این همه غوغاست در کنارم و من دور ............... می گذرم از میان رهگذران مات می شمرم میله های پنجره ها را می نگرم در نگاه رهگذران کور می شنوم قیل و قال زنجره ها را
|
| کاربران زیر از yad به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#4
01-18-2011
|
||||
|
||||
|
از ثانیه ها گریزانم چون تو را فریاد می زنند...
__________________
------------------------------- ای تو همیشه در میان آمدمت که بنگرم گریه امان نمی دهد
|
| کاربران زیر از dear59 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#6
01-24-2011
|
||||
|
||||
|
گفتم قلم
گفتی شعر گفتم زبان گفتی دل گفتم تو گفتی آری من ! از بیهودگی کلام گذشتم و به شعر رسیدم ... از شعر به بی پروایی و از بی پروایی به لمس تو در آغوش کشیدنت ممکن شد زبان بند آمد و تو شدم تو راست گفتی فقط تو و بعد ازآن هیچ.. ... .. .
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|
| کاربران زیر از ساقي به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#7
01-27-2011
|
||||
|
||||
|
مسلمانان مراوقتی دلی بود که با وی گفتمی گر مشکلی بود به گردابی چو می افتادم از غم به تدبیرش امید ساحلی بود دلی هم درد ویاری مصلحت بین که استظهار هر اهل دلی بود زمن ضایع شد اندر کوی جانان چه دامن گیر یارب منزلی بود هنر بی عیب حرمان نیست لکن زمن محروم تر کی سائلی بود براین جان پریشان رحمت آرید که وقتی کاردانی کاملی بود مرا تا عشق تعلیم سخن کرد حدیثم نکته ی هرمحفلی بود مگو دیگر که حافظ نکته دان است که ما دیدیم و محکم جاهای بود
|
| کاربران زیر از yad به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#8
01-27-2011
|
||||
|
||||
|
وقتی دلی برای دلی تنگ می شود انگار پای عقربه ها لنگ می شود! تکراریند پنجره ها و ستاره ها خورشید بی درخشش و گل، سنگ می شود پیغام آشنا که ندارند بلبلان هر ساز و هر ترانه بد آهنگ می شود احساس می کنی که زمین بی قواره است! انگار هر وجب دو سه فرسنگ می شود! باران بدون عاطفه خشکی می آورد رنگین کمان یخ زده بی رنگ می شود هر کس به جز عزیز دلت یک غریبه است وقتی دلت برای دلی تنگ می شود!!! نغمه مستشار نظامی
__________________
|
| کاربران زیر از آناهیتا الهه آبها به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#9
01-28-2011
|
||||
|
||||
|
دلا از دست تنهایی به جونم
ز آه و ناله خود در فغونم همه گویند فلانی ناله کم کن تو آیی در خیالم چون ننالم
__________________
|
| کاربران زیر از مهرگان به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#10
01-28-2011
|
||||
|
||||
|
روزها مهتاب را در آسمان گم کرده ام چاه تاریک است و من هم ریسمان گم کرده ام سخت پیدا می شود سوزن درون کاهدان من دلم را در میان دلبران گم کرده ام آنچنان سر گرم کار خویش بودم کاقبت گرگ ها دور من اما من شبان گم کرده ام آه ، در صحرای مالامال از بی راهه ها رد پا بسیار و گویا کاروان گم کرده ام ما فقط صرف تدارک بوده ایم اما چه سود ؟ در میان میزبانان میهمان گم کرده ام ! هر چه پیدا می کنم جز حسرت و اندوه نیست مثل طفلی مادرم را ناگهان گم کرده ام !
|
| کاربران زیر از yad به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
| کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
| ابزارهای موضوع | |
| نحوه نمایش | |
حالت ترکیبی
|
|
اکنون ساعت 10:38 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.