شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |

08-04-2011
|
 |
کاربر فعال

|
|
تاریخ عضویت: Jun 2011
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 902
سپاسها: : 10,211
6,252 سپاس در 1,423 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
__________________
I know that in the morning now
I see ascending light upon a hill
Although I am broken, my heart is untamed, still
|
3 کاربر زیر از Saba_Baran90 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

08-04-2011
|
 |
کاربر فعال

|
|
تاریخ عضویت: Jun 2011
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 902
سپاسها: : 10,211
6,252 سپاس در 1,423 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تمام دلتنگیم را بر دامن ابری گره خواهم زد
و خیس در دریف غروب
می ایستم به انتظار تو
خوب می دانم که سهم من
لبخندی
بیش نیست
__________________
I know that in the morning now
I see ascending light upon a hill
Although I am broken, my heart is untamed, still
|
2 کاربر زیر از Saba_Baran90 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

08-04-2011
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2010
محل سکونت: خراب آباد
نوشته ها: 1,032
سپاسها: : 577
868 سپاس در 544 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ببرد ازمن قرار وطاقت وهوش
بت سنگین دل سیمین بناگوش
نگاری چابکی شنگی کله دار
ظریفی مه وشی ترکی قباپوش
زتاب آتش سودای عشقش
به سان دیگ دایم می زندجوش
|
2 کاربر زیر از yad سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

08-11-2011
|
 |
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان 
|
|
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681
5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
میدانی از چه دلم شكست؟
از اينكه وقتى ميرفتى باران میبارید
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
|
3 کاربر زیر از shokofe سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

08-11-2011
|
 |
مدیر تالار کرمانشاه 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 1,458
سپاسها: : 6,194
3,940 سپاس در 933 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
بازآی که تا به خود نیازم بینی
بیداری شب های درازم بینی
هر روز دلم در غم تو زارتر است
بگذاشتیم،غم تو نگذاشت مرا
حقا که غمت از تو وفادارتر است
...
|
2 کاربر زیر از آناهیتا الهه آبها سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

08-13-2011
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2010
محل سکونت: خراب آباد
نوشته ها: 1,032
سپاسها: : 577
868 سپاس در 544 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مدامم مست می داردنسیم جعد گیسویت
خرابم می کند هردم فریب چشم جادویت
پس ازچندین شکیبائی شبی یارب توان دیدن
که شمع دیده افروزیم درمحراب ابرویت
|
2 کاربر زیر از yad سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

09-28-2011
|
 |
کاربر بسیار فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245
743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سفری بی آغاز
سفری بی پایان
سفری بی مقصد
سفری بی برگشت
سفری تا کابوس
سفری تا رویا
سفری تا بودا
شبنم تاج محل
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیکترم
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیکترم
هق هق پارسیان
تکه نانی در خواب
بوی گندم در مشت
مشت کودک در خاک
کفش مادر در برف
چرخ یک کالسکه
گوشه ی گندم زار
بند رختی پاره
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیکترم
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیکترم
چمدانی بی شکل
جعبه ی یک دوربین
عکس یک بازیگر
جمعه های بی مشق
تلی از ته سیگار
دشنه ای زنگ زده
چشم گاوی در دیس
سفره ای پوسیده
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیکترم
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیکترم
برج لندن در مه
جان لنون در باران
سوهو در بی حرفی
رود سن در یک قاب
متروی سن ژقمن
قهوه ی سن میشل
پرسه ای در پیگل
کافه ها بی لبخند
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیکترم
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیکترم
خانه ای در آتش
بوف کوری در نور
گل یاسی در زخم
غربت لالایی
بوسه در راه آهن
سرخی لب در شب
برکه ای از فانوس
انفجاری در ماه
کو چه ای خیس از عشق
شعر سبز لورکا
ساعت 5 عصر
مستی بی وحشت
گریه های ژکوند
خط خوب سهراب
نامه ای آب شده
ونگوگ گوش به دست!
?your passport please
?Do You have anything to declare
I have a dream
I have a dream
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیکترم..................
شاعر : شهریار قنبری
__________________
There's a fire starting in my heart Reaching a fever pitch and It's bringing me out the dark Finally I can see you crystal clear
|
4 کاربر زیر از آريانا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

09-30-2011
|
 |
کاربر بسیار فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245
743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
شب پیش خواب باران و پائیزی نیامده را دیدم
انگار که تعبیر تمام رفتن ها
بازگشت به زاد رود شقایق است
حالا بوی مینار مادرم می آید
می خواهم به باران ، به بوی خاک
به اشکال کنار جاده بیندیشم
به سنگچین دود اندود اجاق ترنج
ترانه ، لچک ، کودری ، چلواری سپید ،
بخار نفس های استکان
طعم غلیظ قند ، رنگ عقیق چای
نی ، نافله ، نای ،
و دق الباب باد بر چارچوب رسواترین رویاها
نگفتمت وقتی که خاموشم
تو در مزن ؟
می خواهم به رواج رویا و عدالت آدمی بیندیشم
می خواهم در کوچه های کهنسال آواز و بغض بلوغ
به گیسوی بید و بوی بابونه بیندیشم
به صلوة ظهر و سایه های خسیس
به خواب یخ ، پرده توری ، طعم آب و حرمت علف .
چرا زبان خاموش مرا
کسی در لهجه های این همه جنوب در نمی یابد ؟
نه ، دیگر از آن پرنده خیس
از آن پرنده خسته ... خبری نیست
روی دیوار آن سوی پنجره
کسی با شتاب چیزی می نویسد و می رود .
امروز هم کسی اگر صدایم کرد
بگو خانه نیست
بگو رفته است شمال
می خواهم به جنوب بیندیشم
می خواهم به آن پرنده خیس ، به آن پرنده خسته
به خودم بیندیشم
گاهی اوقات مجبورم حقیقتی را پس گریه های بی وقفه ام پنهان کنم
همین خوب است .......
__________________
There's a fire starting in my heart Reaching a fever pitch and It's bringing me out the dark Finally I can see you crystal clear
ویرایش توسط آريانا : 09-30-2011 در ساعت 12:51 AM
|
4 کاربر زیر از آريانا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

09-30-2011
|
 |
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312
1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
وصف حال من ...
هیس
از دفتر نقاشی ام گلی میچینم
برمیگردم روز اول دبستان
آنجا که از هر سطح ،ستاره ی برداری
آسمان سوراخ نشود
من آفتابگردان با روبان مشکی ام
از فرودگاه فرار کرده ام
از خورشید که گرم است
کنار رود بکشید مرا
سرم خورشید
قلبم قطب
وقتی کلمه ها کلاغ بودند
تو آسمان را سرخ کردی
و بیست شدی
من از غروب بدم می آید
از مجری که نصیحتم می کند
و از مطب هایی که پله دارند
اسمم را گذاشته ام هیس
دورتر کوهی می کشم شبیه خجالتت
و زندگی را که بار بزرگی است
روی دوشم
هنوز به دشت با دانه های شادش نرسیده ای
که زنگ را زده اند
از لجبازی با معلم هاست
اگر سیاه شده ایم
کتاب آکواریوم - مجید کوهکن
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
ویرایش توسط GhaZaL.Mr : 09-30-2011 در ساعت 01:22 AM
|
4 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

09-30-2011
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2011
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 504
سپاسها: : 5,940
1,937 سپاس در 757 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
در دل من چیزی است
مثل یک بیشه نور
مثل خواب دم صبح و چنان بی تابم
که دلم می خواهد بدوم تا ته دشت
بروم تا سر کوه
دور ها آوایی است که مرا می خواند
__________________
آنان که با افکاری پاک و فطرتی زیبا در قلب دیگران جای دارند را هرگز هراسی از فراموشی نیست چرا که جاودانند
کوروش بزرگ
javad.p سابق
|
3 کاربر زیر از اهورا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
ابزارهای موضوع |
|
نحوه نمایش |
حالت ترکیبی
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 06:07 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|