فرهنگ تمام مباحث مربوط به فرهنگ در این بخش |

04-19-2010
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ویژه نامه میلاد مبارک حضرت زینب (س)
ویژه نامه میلاد مبارک حضرت زینب (س)
خوش آمدی
خانه ای ساده و گلی، با کم ترین وسایل زندگی، در لفافه ای از نور پیچیده شده است. زهرا(س) چشم به راه تولد نوزادی است. هاله ای از نور خدا را در برگرفته است. فرشتگان در هلهله اند و نور معطر بال هایشان از آسمان تا زمین جاده ای از نور کشیده است. غنچه ای آرام شکفته می شود با غنچه ای از جنس نور، از تبار یاس. بوی عطری خوش عالم را پر می کند. تمام گل های عالم از این عطر مبارک، لب به خنده می گشاید. زینب متولد می شود، چشم می گشاید و خانه را صفایی تازه می بخشد. خوش آمدی ای نوگل زهرا(س)، ای غنچه نوشکفته علی(ع)، ای زینب حسن و حسین(ع).
انتظار فاطمه(س)
بیا زینب، ای دختر آسمانی من، بیا ای روح ملکوتی، بیا که مادر سخت چشم به راه تو است. بیا که فاطمه(س) را با تو کارهاست. بیا که مادرت فاطمه(س) را با تو کارهاست. بیا که مادرت فاطمه(س) را با تو سخن هاست. تو را در کودکی تنها خواهم گذاشت و تو در کودکی پرستارم خواهی شد. زینبم، به نگاه های کودکانه، اما مهربان و پرمعنایت سخت محتاجم. بیا مهربانِ مادر که در این نبود یار و مددکار، تو برایم گوهری خواهی بود.
از جویبار معرفت
دختر دردانه علی(ع) امروز چشم می گشاید و دل مولا به آمدنش گرمی تازه می گیرد. چه لذت بخش است آمدنت دخترم، دردانه من، آرام دلم. چه لذت بخش است دیدن تابش نور معرفت از چشم های کودکانه ات و چه روح افزاست شنیدن عرفان از لب های کوچکت. پدر می گوید بگو «یک» و زینب(س) با لحن شیرین کودکانه تکرار می کند «یک». پدر می گوید بگو «دو» و زینب(س) که از جویبار مهر خدا آب معرفت نوشیده است، زینب(س) که به سرچشمه زلال وحی متصل است، زینب(س) که در دامن خداشناسی فاطمه(س) رشد کرده است، هرچند کودک است اما «دو» نمی گوید و چرای پدر را پاسخ می دهد که «زبانی که به یک گشوده شد به دو باز نمی شود». سلام بیکران خدا بر تو ای دردانه ولی خدا.
تحفه های جاودان
خواهرم، امروز روز ماست. روز جشن و سرور ماست، که امروز بانوی بانوان عالم، افتخار عالم و آدم، دردانه اهل بیت خدا، زینب کبری(س) جهان را نورباران می کند. تبریک و صد تبریک، بر آسمان و زمین و آنچه در آن است. امروز به ما شادباش می گوید. اما من و تو را مباد که به تبریک دل خوش کنیم و به شادباش سرگرم شویم. مباد که این آهنگ خوش جشن و سرور، بانگ گمراهی من و تو باشد و ما را از پیام های زینبی غافل سازد و از تحفه های گرانقدری که او برایمان جاودانه به ارث گذاشته محروم سازد؛ از صدف گرانبهای عفّت از زینبِ برازنده وقار و متانت، از گوهر درخشان ایمان و معرفت، از عطر خوشبوی عشق به ولایت. مبارک باد آمدنش بر همه شیفتگان راهش.
در آغوش مهر خدا
روز میلاد حضرت زینب کبری(س) بر همه شیعیان و پیروان راهش مبارک باد و بر همه زنانی که چشم به منش حیدری و فاطمی او دوختند و زینب وار زیستند؛ همه زنانی که راه زندگیشان را به نور آن خورشید حیا و عفّت و ایمان و معرفت روشن کردند. بشارت باد بر آنان حشری زینب وار و حضوری جاودانه در جمع عاشقان حسین(ع)، در بهشت برین، در آغوش مهر خدا.
زنان زینبی
آن روز که در بارگاه پر از جلال و شکوه، و امّا خیالی یزید، با آن اقتدار ایستادی، چون درّی گران در میان مشتی سنگریزه بی هیچ اعتنایی به آن همه زر و زیور، بی توجه به یزید که آن گونه پرنخوت و مغرور بر بارگاه قدرت تکیه زده بود، با آن دم مسیحایی، از عشق به ولایت دم زدی و تمام جلال و جبروت یزید را درهم پاشیدی، آسمان هم از تو درس ایستادگی گرفت؛ زمین هم صلابت را آموخت و چشم های گل مریم برای همیشه سرشار از حیا و عفّت شد. عجب نیست اگر پرده عفّت زنان زینبی، حتی در سخت ترین شرایط، حتی به پنهانی ترین حیله دشمن، ذرّه ای کنار نرود که این گونه بودن را از تو آموخته اند. سلام بر تو که عاطفه جاری در معرفت و ایمانی.
شاهکار خلقت
خجسته باد میلاد بزرگ بانوی سرزمین نور، مهربان ترین ابر رحمت خداوندی که بر سینه های داغدیده و مصیبت زده از مدینه تا کربلا، باران مهر و عاطفه بارید. با صلابت ترین کوه که راه را بر نیزه های درد و رنج که سوی انوار ولایت پرتاب شد، سدّ کرد. خروشان ترین سیلِ عرفانِ ولایی که بنیان تمام کاخ های ظلم و زورِ زمان را برانداخت. خجسته باد طلوع این شاهکار خلقت. مبارک باد ظهور این نور رخشان در آسمان تشیع.
دختر عاطفه و مظلومیّت
آسمان را بنگر که بر زمین ستاره می ریزد. زمین را بنگر که لباس خوش عطر یاس بر تن می کند و آب ها را که بی قرار از شفافیّت این درّ رخشان، موج می زنند. جهان یکسره حیرت است از این آفرینش خدا. چشم عالم بر این شاهکار خلقت خیره مانده است. مبارک باد این میلاد خجسته. فرخنده باد میلاد دختر عاطفه و مظلومیّت، دختر مهربانی و صلابت، دختر عفّت و استقامت، زینب کبری(س).
روز میلاد نور
عجب نیست اگر امروز شیطان همه بندهای مکر و حیله را جمع کند و بگریزد. عجب نیست اگر چشم طمع دشمن کور شود، که روز میلاد نور است. روز میلاد معرفت و ایمان؛ روز میلاد سمبل عفّت و عاطفه و سرچشمه مهربانی و حیا. زنان ما امروز، سیراب از چشمه سار تفکّر زینبی، غنچه هایشان را به دامان عفّت و عاطفه و ایمان می پرورند و همین است رمز شکست شیطان و کوری چشم دشمنان. مبارک باد این روز فرخنده بر همه زنانی که در آستان عشق به دختر فاطمه زهرا(س)، زینب وار، ایمان و عفت و عشق به ولایت را فریاد می زنند.
سلام بر زینب(س)
سلام بر زینب کبری(س). سلام بر دختر دردانه فاطمه زهرا(س). سلام بر او که تمام مصائب ولایت را بر سینه لبریز از صبرش نهاد و خم به ابرو نیاورد. سلام بر او که همواره مرهم مهر بر سینه زخمی ولایت بود. سلام بر او که پیچیده در لفافه عفاف، به وقت هتک حرمت ولایت، سیلی خروشان بود. سلام بر او که از هاله نورانی کلام ولایت قدم بیرون ننهاد. لحظه ای از این گوهر تابان غافل نشد و سرانجام جان در راه عشق به ولایت نهاد. سلام و درود بیکران خدا بر او باد.
از تبار گل یاس
امروز از تبار گل یاس، غنچه ای تازه می شکفد، به همان بوی خوش و سپیدی روح افزا. امروز در دامن بوستان سبز علی(ع) گلی تازه رخ می نمایاند. در میان هاله های نور که تابیده بر این خانه ساده و سبز، ستاره ای می درخشد و زینب(س) چشم به جهان می گشاید. فرخنده باد این میلاد مبارک و مبارک باد این تولّد خجسته.
خجسته ترین نام
آسمان هم امروز در هلهله است. فرشتگان هم غرق سرورند. امروز از آسمان نوری به زمین می تابد. نوری که تاریخ شیعه را همیشه روشن می دارد، زینب(س)، خجسته ترین نام برای فرزند زهرا(س)، به رسم هدیه ای ارجمند از آسمان، از سوی خدا بر او عطا می گردد. زینب، مبارک باد آمدنت. خجسته باد میلادت. فرخنده باد شکفتنت.
در هاله های نور
خانه علی(ع)، ساده ترین خانه مدینه، امروز به هاله های نور آذین شده است. چه غلغله ای است در آسمانِ کوچک این خانه. چه هیاهویی است بین ملایک نازل شده بر این خانه. خورشید را بنگر که برای نور گرفتن از پنجره های این خانه سرک می کشد. آمده است تا از هم اکنون که زینب(س) اولین گام را بر کره خاک می نهد، پای درس او روشنگری بیاموزد. چه مبارک روزی است امروز که نور تو درخشیدن گرفته است، ای دختر علی(ع)، ای دردانه رسول(ص)، ای غنچه نوشکفته فاطمه(س).
زلال جاری مهر خدا
خوش آمدی زینب. خوش آمدی ای زیباترین تکیه گاه مصیبت، ای مهربان ترین پشتیبان دردمندی ها، ای گرم ترین آغوش داغدیدگی، ای آشناترین آیینه رنج ها. خوش آمدی. بیا که سینه تاریخ بی تو آرام و قرار نخواهد داشت. خوش آمدی از زلال جاری مهر خدا، ای آرام نورانی، ای زاده گل یاس.
جلوه کامل انسان
ای اسطوره وقار و متانت، خوش آمدی که با آمدنت مهربانی آمد. عفّت زن در تو معنی شد و وقار با تو جان گرفت. ای دختر ایمان و عاطفه، جز تو که در میان دریایی از مصیبت ها نگران درّ عفتی، چه کسی می تواند عفّت را معنی کند؟ جز تو که در زنجیر اسارت، خسته و افسرده از یک دنیا داغ جگرسوز، با یک کوه مسئولیت سنگین، پا به شام تیره نهاده ای و در پی پوششی برای حفظ حجابی، چه کسی می تواند وقار زن را به نمایش گذارد؟ خوش آمدی ای افتخار زنان عالم، ای جلوه کامل انسانیت.
نام آسمانی
کودکی زیبا چون غنچه ای تازه شکفته، لطیف تر از برگ گل، سپیدتر از گلبرگ نسترن، پاک تر از آسمان، خوشبوتر از یاس رخ می نماید. پدر در نام گذاری اش بر پیامبر پیش قدم نمی شود و پیامبر در انتظار نام آسمانیِ او از سوی خدا، چشم بر افق می دوزد. جبرئیل می آید، با یک سبد پر از گل تبریک، با یک تحفه گرانبها: «نام آسمانیِ زینب» و چشم ها به این نام روشن می شود. دل علی(ع) موج می زند. خوش آمدی ای زینت پدر، ای زینت اهل بیت، ای زینت اسلام علوی.
در دریای علم
امروز دریای علم دین به خود می بالد که در سینه اش مرواریدی گرانبها چشم گشوده است. درّی گران که دریای علم را یکسره در آینه درون خود دارد. امام سجاد(ع) خوب می شناخت مقام عمه اش زینب را که فرمود: تو به شکر خدا استادی هستی که به شاگردی نرفته ای و خردمندی هستی بی آن که کس به تو دانش آموزد. گرامی باد طلوع این ستاره درخشان در آسمان علم.
اسطوره صبر
امروز، روز آمدن توست. آمدن تو ای اسطوره صبر و بردباری، ای تجسم صبر خداگونه. بیا که درد ضربت بر بازو و پهلوی مادر به دست های نوازشگر و کودکانه تو آرام می گیرد. بیا که پدر را تو باید با چشم گریان تا خدا بدرقه کنی. بیا که جگر شرحه شرحه برادرت حسن(ع) را در واپسین لحظات تو باید به اشک چشم مرهم گذاری. بیا که تو باید در کربلای حسین(ع)، هم کوه صبر باشی و هم زلال جاری عاطفه؛ هم ستون استقامت باشی و هم پیام رسان کربلا.
غنچه گل یاس
لب به خنده وا مکنید. طبل و دهل ساز مکنید که در آمدن این نوگل بوستان آل عبا، این عزیز دل حضرت رسول(ص)، این دردانه علی مرتضی(ع)، جبرئیل هم گریسته است. جبرئیل تبریک گفته، تبریک خدا را هم رسانده، اما بازهم گریسته است و مگر می شود این غنچه گل یاس را دید، عطر خوش اهل بیتی اش را شنید و همه آن مصائبی که او برای تحمّلش آمده است را به یاد نیاورد؟
در آیینه رضایت خدا
امروز روز میلاد زینب فاطمه(س) است. روز میلاد زینب علی(ع) است. نوگلی که در آغوش چنان مادری پرورده شود و از زلال مهر چنان پدری سیراب گردد، باید که تصویر روشن و تمام نمای عفّت و وقار باشد در آینه رضایت خدا. باید که درّ گرانقدر عفاف را در سینه بدارد و قاب روشنی باشد از مظلومیت و حقّانیت شیعه. مبارک باد میلادش بر همه بانوانی که در کلاس عفّت و ایمانش به درس نشسته اند.
درّ یگانه آل عبا
بر زمین و زمان پرده عفّت دراندازید. ابر را گویید رخساره خورشید بپوشاند. آسمان را گویید چشم تواضع بر زمین بدوزد. چشم ها را گوئید پلک عفاف بر خود کشند که درّ یگانه آل عبا، دختر بتول، زینت علی(ع)، زینب کبری(س) چشم می گشاید، با عفّتی آمیخته در ذره ذره وجودش، با متانتی سرشته در بندبند بودنش، با وقاری جاری در تمام نگاهش، با سینه ای به وسعت آسمان و لبریز از صبر، با قلبی به لطافت نسترن، سرشار از عاطفه و مهر، با چشمی پر از نور خدا، پر از نور ایمان، پر از نور معنویّت، با دلی پاک و عجین با مهر خدا. مبارک باد این میلاد فرخنده بر همه شیعیان و دلبستگان بوستان آل عبا.
عشق به ولایت
میلاد مبارک زینب کبری(س) بر همه شیعیان و دوستدارانش فرخنده باد. بر همه آنان که در کلاس عفافش، درس حیا و عفّت آموخته اند. بر همه آنان که با چشم به کلام پرنورش، عشق به ولایت را زمزمه کردند. بر همه آنان که با پیروی او، نام حسین(ع) و اسلام را همواره زنده و سرافراز خواسته اند. سلام و درود خدا بر او که سینه سوزان ولایت مظلوم را به زلال مهرش مرهم نهاد.
پدیدآورنده: منیره زارعان
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
ویرایش توسط رزیتا : 04-19-2010 در ساعت 10:24 PM
|

04-19-2010
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
برای دیدن اندازه واقعی عکسها بر روی عکس مورد نظر کلیک کنید
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
ویرایش توسط رزیتا : 04-19-2010 در ساعت 10:31 PM
|

04-19-2010
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
پیامکهای تبریک به مناسبت میلاد با سعادت حضرت زینب کبری علیها السلام
پیامکهای تبریک
به مناسبت میلاد با سعادت حضرت زینب کبری علیها السلام
• سر نی در نینوا میماند اگر زینب نبود/ کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود. میلادش مبارک باد
• ولادت پرفروغ تابنده کوثر، بانوی فصاحت و اعجاز، حضرت زینب(س) مبارک باد!
• ولادت پربار گوهر دریای عصمت و طهارت، دخت علیبن ابیطالب، زینب کبرا(س) مبارک باد!
• ای دل دریا، دل دریای تو/ عرش خدا منزل و مأوای تو. میلاد حضرت زینب مبارک باد
• ولادت با برکت تجسم عینی زهد و علم و عفاف و شهامت، بر رهروان راه زینب(س) مبارک باد!
• میلاد عقیله بنیهاشم، سمبل کمال عقل و بردباری، حضرت زینب(س) مبارک باد!
• خداوند جام وجود تو را زینب، از عشق و صبر لب ریز کرده است، میلادت مبارک باد
• در عبور بستر تاریخ، سیل انقلاب/ پشت کوه فتنه جا میماند اگر زینب نبود. تولد حضرت زینب مبارک باد
• ولادت محبوبه المصطفی و نائبة الزهرا، حضرت زینب(س) بر ارادتمندان ایشان مبارک باد!
• میلاد بزرگ بانوی دشت کربلا و نگهدارنده ایمان و عقیده و کوبنده دژخیمان زورگوی بنیامیه، حضرت زینب(س) بر شیعیان مبارک باد!
• تا ابد بزرگترین معماى تاریخ خواهد بود، این که تو باشى، و سلسله جبال نور، فقط، چهارده قله داشته باشد! ولادت حضرت زینب مبارک
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|

04-19-2010
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
حضرت زینت را در 14 جمله بشناسیم
حضرت زینت را در 14 جمله بشناسیم
نام نهادن زینب علیها السلام
چشم اهل مدینه، روزی به جمال زینب کبری روشن شد که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در سفر بودند. فاطمه زهرا علیها السلام به امیر مؤمنان علیه السلام عرض کردند: چون پدرم در مسافرت هستند، نامی برای این دختر برگزین. علی علیه السلام فرمودند: من بر پدرت پیشی نمی گیرم. صبر میکنیم تا رسول خدا صلی الله علیه و آله از سفر باز گردند.
پس از بازگشت رسول خدا صلی الله علیه و آله از ایشان خواستند تا نامی برای نو رسیده انتخاب کنند. پیامبر فرمودند: فرزندان فاطمه اگرچه اولاد من هستند، ولی امر آنها با خدا است و من منتظر دستور الهی میمانم. جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند میفرماید: نام این دختر را زینب بگذارید، چرا که این نام را در لوح محفوظ نوشتهایم.
القاب زینب علیها السلام
حضرت زینب را «عقیله بنی هاشم» نام نهاده اند و عقیله، به زنی بزرگ منش گویند که در بین بستگان، عزیز و محترم و در خاندانِ خود، ارجمند باشد.
دیگر لقب ایشان صدیقه صغری است. به زن بسیار راستگو، صدیقه گویند، و چون فاطمه زهرا را صدیقه کبری میخواندند و علی علیه السلام را صدیق اکبر، زینب را صدیقه صغری نامیدهاند.
لقب دیگر آن بانوی بزرگوار، «عصمت صغری» است، چرا که ملکه1 پاک دامنی و دوری از گناه را خداوند به او عطا فرموده بود. این بانوی امین و بزرگوار القاب دیگری نیز داشتهاند که از آن جمله است: «ولیّةُ الله» و «اَمینةُ الله».
کمالات حضرت زینب
زینب کبری را کمالاتِ بسیار بود: در جمال و سکینه و وقار، همانند خدیجه کبری بود و در عصمت و حیا، به فاطمه زهرا میمانست. در فصاحت و بلاغت، هم چون علی مرتضی بود و در حلم و بردباری، همسان امام مجتبی و در شجاعت و قوت قلب، بسان حضرت سید الشهدا.
تربیت حضرت زینب
زینب کبری در حصنِ حصینِ نبوت و خاندان والا مقامِ ولایت و امامت تربیت یافت. از لبان آموزگار وحی، دانش اندوخت و در دامان کرامت، پرورش یافت و از تربیت خمسه طیبه، ادب آموخت.
یگانه پرستی زینب علیها السلام
حضرت زینب در دوران طفولیت در دامان پدر می نشست و حضرت علی علیه السلام با لطف و مهربانی، به او سخن گفتن میآموخت. روزی امام به دختر عزیزش فرمود: بگو «یک». گفت: یک. فرمود: بگو «دو» زینب ساکت ماند. فرمود: نور دیده من! بگو دو. ناگهان زینب زبان گشود و عرض کرد: پدر جان! زبانی که به گفتنِ یک باز شد، چگونه می تواند «دو» بگوید؟! امام که میدانست مراد فرزندش اذعان به توحید و یگانگی خدا است، او را به سینه چسباند و بوسید.
حضرت زینب را «عقیله بنی هاشم» نام نهاده اند و عقیله، به زنی بزرگ منش گویند که در بین بستگان، عزیز و محترم و در خاندانِ خود، ارجمند باشد.
زین اب
بعضی معتقدند: زینب، نام درختی زیبا و خوشبو است، و برخی گفتهاند: زینب در اصل، مرکب از دو کلمه «زین» و«اب» است و زینب را از آن رو زینب گویند، که زینت و افتخار پدر است و بدین سان، آن بزرگوار را «زین ابیها» نامند؛ هم چون مادرش که«ام ابیها» است.
بندگی خدا
شهامت، شجاعت و قوت قلب زینب، از ارتباط و اتکای او به خدا سرچشمه میگیرد. سخنان کوبندهاش در کاخ یزید، نهی از منکر در آن فضای مسموم، حمایت و پاسداری از حیا و عفت در همه مراحل سفر، و عمل به وظیفه در همه جا، جلوههایی از بندگی حضرت زینب علیها السلام است.
دوستی زینب و حسین علیهما السلام
علاقه و محبت امام حسین و زینب علیهما السلام به یکدیگر در تمام مراحل زندگیشان جلوه گر است: در طفولیت، زینب جز در آغوش حسین آرام نمیگرفت و همواره به او چشم میدوخت. گویند: موقع ازدواج، زینب کبری با شویش، عبد اللّه شرط کرد که همه روزه به او اجازه دهد تا حسین علیه السلام را زیارت کند و کمتر روزی بود که زینب حسین را نبیند.
هم سفر حسین علیه السلام
بعضی از سیره نویسان گفتهاند: در هنگام ازدواجِ زینب کبری، علی علیه السلام با عبد اللّه شرط کرد که هر گاه حسین به سفر رفت، زینب هم اجازه داشته باشد با او مسافرت کند. عبد اللّه شرط را پذیرفت و به پیمان خود همواره پایبند بود.
دانش زینب علیها السلام
حضرت زینب از نظر دانش در آن مرتبه بود که بسیاری از زنان مدینه نزد ایشان میآمدند و از درس تفسیر او بهره میبردند. البته دانش او برگرفته از مدرسه و مکتب نبود، بلکه ـ چنان که امام سجاد علیه السلام در مسجد کوفه بعد از ایراد خطبه معروف حضرت زینب فرمودند ـ او دانشمندی الهی است و خداوند چشمههای زلال معرفت را بر قلب مبارکش جاری ساخته است.
عبادت زینب کبری علیها السلام
زینب علیها السلام در خشوع و خضوع و عبادت و بندگی مانند پدر و مادر بزرگوارش بود: شبها را به تهجد صبح میکرد و مدام قرآن تلاوت میفرمود. آن بانوی بزرگ اسلام در میدان دشوار کربلا و از آن جا تا شام، در مشکلترین حالات، نماز شب و عبادتِ خدا را ترک نگفت.
فصاحت و بلاغت
ابن عباس، پسر عموی پیامبر صلی الله علیه و آله درباره زینب کبری چنین گوید: «عقیله ما زینب، دختر علی علیه السلام در فصاحت و بلاغت و شجاعت ادبی، بی نظیر بود. هنگامی که سخن میگفت، میپنداشتی علی علیه السلام سخن میگوید.» گواه این مطلب سخنرانی او در مجلس یزید است. این سخنان در حدّ اعلای فصاحت و در اوج شیوایی و رسایی قرار دارد.
بصیرت در امور سیاسی
محمد غالب شافعی از علمای اهل سنت می گوید: زینب علیها السلام دختر علی بن ابیطالب در بهترین مکتب اخلاقی پرورش یافت و از سرچشمه آیات الهی سیراب گشت؛ در حلم و کرم و بصیرت در امور سیاسی بین خاندان بنی هاشم مشهور شد و جمال و جلال، سیرت و صورت و اخلاق و فضیلت را به هم آمیخت. او شبها در عبادت بود و روزها در روزه.
صبر و شکیبایی
مرحوم سپهر، سیره نویس معروف میگوید: در مراتب فضل زینب کبری علیها السلام سخن بسیار است، به فصاحت و بلاغت او، همگان معترفند؛ هر گاه لب به سخن میگشود، گویی علی بن ابیطالب سخن میگفت. عفت و عصمت، و درآیت و دانش آن بانوی بزرگ فراتر از آن است که به قلم در آید و در وصف بگنجد. در صبر و شکیبایی چنان بود که همگان را متحیر میساخت. اگر اندکی از سنگینیِ مصایب او، بر دوش کوهها و آسمان و زمین قرار گیرد، آنها را متلاشی میکند. به راستی از آغاز آفرینش انسان تا کنون زنی به بردباری، ایثار و شجاعت او دیده نشده است.
منبع: گلبرگ، 1379، ش5
1- به ویژگی و خصوصیت ذاتی شده و نهادینهی وجود، ملکه گویند.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|

04-19-2010
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
معرفی کتاب خصائص الزینبیه یا ویژگیهای حضرت زینب علیها السلام
معرفی کتاب
خصائص الزینبیه یا ویژگیهای حضرت زینب علیها السلام
سید نورالدین جزایری یکی از پژوهشگران چیره دست قرن چهارده هجری است که از مکتب بزرگان نجف از جمله سید ابوالحسن اصفهانی، آقا ضیاءالدین عراقی و فیروز آبادی و میرزا ابوالحسن مشکینی استفاده کرد. سید نورالدین که در سیزده رجب 1313 ه. در شوشتر متولد و در23 جمادی الاولی سال 1384 وفات یافت و در نجف اشرف به خاک سپرده شد، آثار علمی فراوانی از خود بر جای گذاشت و «خصائص زینبیه » معروفترین آنهاست.
«خصائص زینبیه» برای اولین بار در سال 1341 ه. ش در نجف اشرف چاپ شد. بلافاصله مورد ترجمه قرار گرفته، به زبانهای رایج دنیا ترجمه شد. و اینک توسط انتشارات مسجد مقدس جمکران به همراه تحقیقی از آقای ناصر باقری بیدهندی منتشر شده است.
محقق علاوه بر تحقیق متن کتاب و استخراج منابع و مدارک خصائص الزینبیه، کاستیهای عبارات نقل شده از کتب و منابع را برطرف کرده است.
ترجمه اشعار و عبارات و تهیه فهرست آیات، روایات، اسامی معصومین، نامهای پیامبران و ... نیز با کوششهای محقق گرد آمده است.
محقق در پیشگفتار خود بر کتاب، به حیات مؤلف، اساتید و مشایخ، آثار سید و معرفی کتاب خصایص می پردازد و آنگاه مینویسد:
«الخصایص الزینبیه» آینه تمام نمای عشق زیاد سید به عمه بیهمتای خویش حضرت زینب علیها السلام است ...
وقتی به متن آن مراجعه میکنیم، آن را مشحون از تحقیقات و تدقیقات غیر قابل توصیف و بیهمتا مییابیم. خدا میداند آن بزرگوار در نگارش چنین مجموعه بیبدیلی چه سختیها که نکشیده است.
نکتهای که سید را وادار به تحریر به خصوصیات حضرت زینب علیها السلام نمود، مشاهده مطالب ناصحیح و غلط در کتابهای مقتل بود.
«الخصایص الزینبیه» آینه تمام نمای عشق زیاد سید به عمه بیهمتای خویش حضرت زینب علیها السلام است ... وقتی به متن آن مراجعه میکنیم، آن را مشحون از تحقیقات و تدقیقات غیر قابل توصیف و بیهمتا مییابیم. خدا میداند آن بزرگوار در نگارش چنین مجموعه بیبدیلی چه سختیها که نکشیده است.
او در این باره در مقدمه اولی گوید: "چون در این اعصار، کتب مقاتل زیاد نوشته شده و جمع بین غث و ثمین نموده و هر خبر ضعیف که به نظر ارباب مقاتل آمده، بدون تحقیق در سند و معنای روایت ضبط نموده، کتب [مقاتل] از وقع افتاده ...".
روی همین اساس و نیز برای آن که روآوری مردم خصوصا اهل منبر به کتابهای معتبر زیاد شود و در آن انگیزه روگردانی از کتابهای مجهول الحال و ضعیف فزونی گیرد، الخصایص را به رؤیت مراجع و استوانههای علم و تحقیق عصر خویش چون آقا سید ابوالحسن اصفهانی و آقا ضیاءالدین عراقی و جز ایشان درآورده و تقریظات آنان را در ابتدای الخصایص مندرج کرده است. آنگاه صورت تقریظ علما بر این کتاب را ذکر میکند. پایان این بخش به ذکر پیشگفتار مؤلف مزین شده است.»
همانگونه که از اسم کتاب برمیآید، نویسنده 40 ویژگی حضرت زینب علیها السلام را ذکر کرده، پیرامون هر یک توضیح و تفسیری از احادیث و روایات و متون تاریخی، تفسیری آورده است.
البته قبل از مبحث اصلی به تشریح چهار مقدمه نیز پرداخته است که این مقدمات عبارتند از:
1 - اعتبار و صحت مطالب کتاب و علت نگارش آن به زبان فارسی
2 - شرافت نفس ناطقه و اقسام کمالات و ملکات
3 - اولاد فاطمه سلام الله علیها فرزندان رسول خدایند
4 - خلقت حضرت زهرا سلام الله علیها و فرزندانش
مؤلف ویژگیهای حضرت زینب علیها السلام را در قالب 40 خصیصه ارائه می کند. این ویژگیها عبارتند از:
1. امتیازات راجع به ولادت حضرت زینب،
2. تشخیص زمان ولادت
3. اسامی و کنیه های حضرت زینب،
4. شرح بعضی از القاب مبارک حضرت زینب،
5. عصمت حضرت زینب،
6. حضرت زینب ولیة الله،
7. راضی به قضاء الهی،
8. امینة الله،
9. عالمه غیر معلمه،
10. محبوب رسول خدا،
11. نائب مادر،
12. شریک برادر،
13. زاهده،
14. عاقله،
15. موثقه،
16. کعبة الرزایا،
17. فصاحت و بلاغت،
18. شجاعت،
19. عابده،
20. باکیه،
21. شمایل و دلایل دخت اسدالله،
22. مجملی از مجاری احوال آن مکرمه،
23. جهاد با نفس،
24. در بوته امتحان،
25. تعیین کامل و معرفت سرشار،
26. محبت در زمره احباء الله،
27. مقام خوف،
28. رضا و تسلیم،
29. شفاعت،
30. ابتلای به بلاها،
31. در زمره صابران،
32. مواسات،
33. غیرت،
34. محب مخلص،
35. نائب خاص برادر،
36. حافظ شئون و حدود،
37. اهتمام به حفظ معصومین،
38. آمر به معروف،
39. پیام آور عاشورا و احیاگر نام کربلا
40. شباهتهای زینب به انبیاء الهی.
مؤلف در خاتمه کتاب به شرح دو خطبه حضرت زینب در کوفه و شام اختصاص میدهد و شعری از شیخ محمد حسین بیرجندی قاینی به عنوان حسن ختام کتابش نقل میکند.
نشریه کوثر، ش 18
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|

04-19-2010
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
کتابشناسی حضرت زینب کبری علیها السلام
کتابشناسی حضرت زینب کبری علیها السلام
1. سیمای حضرت زینب علیها السلام، تاج لنگرودی، محمدمهدی، تهران، نشر ممتاز،1375، رقعی، 224 صفحه.
2. خصائص زینبیه، جزائری، سیدنورالدین، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1381، وزیری، 352 صفحه.
3. مادر مصیبتها(سوگنامه حضرت زینب)، رجالی تهرانی، علیرضا، قم، انتشارات نبوغ، 1380، رقعی، 128 صفحه.
4. زیباترین شکیب، زندگانی حضرت زینب علیها السلام، رضایی، مهدی، تهران، انتشارات بنیاد مستضعفان، 1379، رقعی، 184 صفحه.
5. بانوی عاشورا حضرت زینب، سیف، رسول، تهران، سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، انتشارات مدرسه، 1377، وزیری، 44 صفحه.
6. حضرت زینب بزرگ بانوی کربلا، فولادزاده، عبد الامیر، قم،کانون نشر اندیشههای اسلامی، 1370، 56 صفحه.
7. پیامآور کربلا حضرت زینب، فهیم کرمانی، مرتضی، تهران، انتشارات دارالسلام، 1376، رقعی، 208 صفحه.
8. جنگ حضرت زینب علیها السلام، فتحعلی بیگی، داود، تهران، انتشارات نمایش، 1382، رقعی، 224 صفحه.
9. اسوههای ایثار (نگاهی به زندگانی حضرت زینب)، قدیانی، عباس، تهران، انتشارات فردابه، 1381، رقعی، 64 صفحه.
10. پیامآور عاشورا حضرت زینب کبرا، کهیارنژاد، عطاالله، مجموعه اشعار و نوحههای سینهزنی و زنجیرزنی ائمه اطهار، شیراز، انتشارات تخت جمشید،1380، رقعی، 120 صفحه.
11. حضرت زینب پیامرسان شهیدان کربلا، محمدی اشتهاردی، محمد، تهران، نشر مطهر، 1376، رقعی، 48 صفحه.
12. مثل مادر ، وحیدیصدر، مهدی، مشهد، عروج اندیشه، 1382،خشتی، 12 صفحه.
13. زندگانی حضرت زینب علیها السلام، یوسفی،حسین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی،1377، رقعی، 96 صفحه.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|

04-19-2010
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تا روزهای غربت
تا روزهای غربت
روی دستهای بهار سبز شدی؛ مثل لبخندهای گرامی برادر بر سر نیزه، مثل آوازهای عاشقانه مادرت در کنار گهواره، مثل گرمی بی پایان دستهای تنهای پدر در قنوتهای لبریز اشک.
آمدی تا لبخندها با تو رنگ شادمانی بگیرند.
آمدی؛ روشنتر از آفتاب، زیباتر از آبشارهایی که رود را زمزمه میکنند.
بوی مهربان کربلاییات، آغوش مقدس مادرت را از عشق لبریز میکند.
تنهاییهای غمگین پدر، با تو رنگ فراموشی میگیرد.
خندههایت، امنترین زمان برای آرامش است.
سیبها به یمن آمدن تو، عاشقانه سرخ شدهاند تا رودها را پر کنند از رقصهای عاشقانه مشتاق دیدارت.
روزهای نیامده برای دیدنت شتاب میکنند. دریاها باران میشوند تا بر پنجرههای اتاق تو گریه کنند شوق دیدنت را.
سنگ صبور روزهای غربت آفتاب! حتی دیوارهای لال هم غمهایشان را پیش تو گریه میکنند.
شکوه مردانهات را روزی تمام سنگها سوگند خواهند خورد؛ روزی که سربلند از سرافرازترین گودال تاریخ، بوی برادرت را با اشکهایت به خیمهها میبری. باید تو عطر جاودانه بنی هاشم را در تالارهای سست ایمان دارالخلافه شام بپراکنی و روزی پیام جد بزرگوارت را با سر بریده برادر، از کربلا تا شام، خطبه خوانی کنی؛ در حالی که هنوز حسرت بوسههایی که بر پریشانی برادر شکوفا نشدهاند، با توست.
فرشتگان در اشکهای مقدست غسل میکنند.
تو مقدسی؛ مثل تنهایی پیامبر در غار حرا.
آمدهای تا شب ویرانههای شام را روشن کنی. آمدهای تا تنها خورشیدی باشی که بر خاک در شب مانده شام، میدرخشد.
آمدهای تنها باشی؛ تنهاتر از تنهاییهای آسیه در تالارهای کافر مصر. به روزهای مقدس سراسر تشنگی فکر میکنی؛
روزهایی تشنهتر از تشنگی سراسیمه هاجر بر خاکهای داغ بی زمزم حجاز.
آمدهای تا پرچم دار عاشورا باشی. آمدهای تا بوی غربت حیدر علیه السلام ، پس از قرنها غربت شنیده شود. آمدهای تا با تنهایی فاطمه علیهاالسلام هم قدم شوی و در غربت معصومانه تنهاترین سردار گریه کنی و آینه عشقی باشی که خورشیدهای بر نیزه را به چشمهای غفلت نشان خواهد داد. آمدهای تا تنها قاصدی باشی که همه قاصدکها را از راز سربلندترین گودال تاریخ، خبر کند و تنها گلی باشی که از عمق تشنگی لب های خشکیده فرات خبر دارد.
آمدهای تا رازدار روزهای سربلندی و شکوه باشی.
ای سبزترین میراث، ای سردار سرهای بر نیزه، ای مهربانترین صبری که خداوند به زمین و زمینیان هدیه کرده است! تو آمدهای تا عشق را برای روزهای بی کسی ما زنده نگه داری.
نوشتهی: عباس محمدی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|

04-19-2010
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
آیینه تبسم مدینه
آیینه تبسم مدینه
مدینه غرق نور است؛ غرق عطر صلوات!
مدینه، لحظههای تازهای را تجربه میکند؛ گویی تنزیل تازهای از عرش فرود آمده است! این نور الهی، چیست در کالبد خانه زهرا علیهاالسلام؟ چیست این مهر مصطفوی که صلابت مرتضویاش، آمیخته با تبسم است؟
کیست این آیینه عطوفت که زینت پدر است و گرمی بخش دل مادر؟
کیست این که شور شکیباییاش، آکنده از صبر ایوب است صداقت زهراییاش، حتی نگاه مادر را به تحسین واداشته است؟
کیست این جلوه شگرف آفرینش که با لبخندش، تبسم بر لبان پیامبر صلی الله علیه و آله نشانده است؟
کیست این که از گاهواره پرندیناش، عطر سیب جاری است و نگاهش، آکنده از گلواژههای کربلایی است؟
بانو، ای صبر جمیل، ای آیینه بیبدیل شکیبایی! کجاست ایوب صبر تا از قاموس شکیباییات نصیبی ببرد؟
کجاست قلمی تا ناتوان از تحریر عظمتت نباشد؟!
چگونه شعری میتواند به ارتفاع بلند نامت دست یازد؛ آنجا که مقابل شکوه نامت، تمام قصاید، کوتاه و تمام غزلها، ناتوان از توصیفند!
ای قهرمان فصاحت و بلاغت! جایی که تو لب به سخن بگشایی، حتی سکوت، برای شنیدن کلمات علویَت سکوت خواهد کرد!
جایی که تو پای بگذاری، اسارت از آنجا کوچ خواهد کرد!
جایی که نام مقدس تو جاری است، تمام ناشکیباییها، به صبر و تمام دردها، شفا خواهد یافت؟
ای واپسین فصل شگفت عاشورا! اگر نبود صلابت علویَت، عاشورا در غروب کربلا و کربلا با غروب عاشورا، به پایان میرسید!
بانو، ای صبر جمیل! حتی صبر، نیاز خود در ناز پرستاری تو میبیند. حتی درد، با یاد تو، تلخی خویش را فراموش میکند و آتش غم، با نام تو در دلها خاموش میشود.
بانو! تنها تویی گویاترین کتاب دردهای اهل بیت علیهم السلام؛ تویی ام المصایب! تویی که با یادآوری غریبانههایت، میشود تمام مرثیههای جهان را سرود.
میلادت مبارک، خاتون خانه ولایت، ای پرستار زخمهای عاشورایی، زینب علیهاالسلام!
نوشتهی: سیدعلی اصغر موسوی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|

04-19-2010
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دستانى که زیر باران، بذر آرزو مىکارند
دستانى که زیر باران، بذر آرزو مىکارند
امروز هم روزگار همچنان ملایم مىگذرد و عطرى که در کوچهها است، بوى یاس و گلاب است. شاید آنان که هلهله مىکنند و کِل مى کشند، تنها قصه ولادت شنیدهاند؛ آن هم ولادت دختر فاطمه و على علیهماالسلام .
تو هم آمدهاى که عیدانه بخواهى. به سمتى که دلت رضا مىدهد، رو مىکنى و آرام مىگویى: سلام بر زینب که ناموس خداوند است! سلام بر بانوى شکوهمند تاریخ، که نامش از گذشتههاى دور، ایستادگى را بر سر زبانها انداخت.
شنیدهاى این بانو، کسى است که تلخىها از هر سو احاطهاش مىکنند و او غیر از زیبایى نمىبیند؛ بانویى که همزادى جز مصیبت ندارد، جامهاى جز کبود نمىپوشد و قوتى جز غم نمىخورد.
متحیر ماندهاى در برابر این بانو که حتى میلادش را پیامبر و على اشک ریختهاند و قنداقهاش را به سینه فشردهاند و زینب زینب گفتهاند.
کسى که واژهها براى وصفش به حزنى فصیح مبتلا مىشوند و کلام بى آنکه بخواهد وقتى به او مىرسد، سنگین و مبهوت مىگذرد.
اما مىدانى که صبر، مرکبى راهوار است و زینب با آن به معراج مىرود.
شجاعت، ارثى سترگ است که مادر و پدر برایش به یادگار نهادهاند.
او دانایى است که علم و حکمت را، مانند غذاهاى بهشتى که براى مادرش از آسمان مىآمد، از آسمان دریافته است.
سلام بر زینب که ناموس خداوند است! ... و آن گاه مىشکنى و پشت پردهی اشک مىمانى؛ با دستانى که زیر باران، بذر آرزو مىکارند و چشمانى که در انتظار اجابتاند.
نوشتهی : رقیه ندری
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|

04-19-2010
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
زینبی که زینب نبود
زینبی که زینب نبود
بازنویسی ماجرای زینب کذاب در عهد امام هادی علیه السلام، به تکریم حضرت زینب کبری سلام الله علیها
این روزها در سامرا حرفهایى عجیب مىزنند. اگر به راستى آن زن زینب باشد؛ اصلاً چرا تا به حال کسى او را ندیده است؟ یعنى این همه سال او...
با این خیالات خود را به مردم مىرسانم و در گوشهاى مىایستم تا ادامه ماجرا روشن شود.
مىگویند: متوکل علویان را خواسته و نظر آنان را پرسیده است و آنها گفتهاند: «این زن دروغ مىگوید».
مىگویند: «زن عصبانى شده و بر ادعاى خود پافشارى مىکند».
مىگویند: «متوکل کسى را نزد امام هادى فرستاده تا بیاید و مشکل را حل کند».
امام به سمت جمعیت مىآید با آمدنش همهمه مردم محو مىشود.
پیش مىروم و قد بلند مىکنم.
همه صداى امام را مىشنوند: «این زن دروغ مىگوید.»
متوکل جواب مىدهد: دیگران نیز این را گفتهاند؛ دلیلى بهتر بیاور یابن الرضا.
صداى امام برمى خیزد و همهمه مىخوابد
امام میگوید «اگر راست مىگوید در قفس شیران وارد شود».
زن صدا بلند مىکند که: «او مىخواهد مرا به کشتن بدهد».
اما با همان خونسردی برخواسته از اطمینان میگوید: «گوشت و خون فرزندان على و فاطمه بر درندگان حرام است»؛
امام که این را مى گوید در میان مردم مى پیچد که: «اگر چنین است چرا خود به نزد شیران نمى رود؟»
متوکل بلافاصله این حرفها را آن چنان بلند مىگوید که باز صداها مىخوابند. حلقه جمعیت تنگتر مىشود و من سعى مىکنم باز هم پیش بروم و روى پنجههایم بایستم.
امام در قفس شیران نشسته و شیرها سر خود را در مقابل او بر زمین نهادهاند و امام هادى دست بر سر ایشان مىکشد و اشاره مىکند که کنار بروند شیرها برمىگردند. امام از آنجا بیرون مىآید و مىگوید: «هر کس گمان مىکند فرزند فاطمه است به سمت قفس برود و در آن بنشیند.»
زن مِن مِن مىکند؛ انگار کلمات را گم کرده است: «من از روى فقر... یعنى تنگ دستى آن قدر... آب دهانش را به سختى فرو مى دهد؛ من، من زینب نیستم».
×××××
به یاد زینبی که به حق، زینت پدر بود و شیرزن عرصه کرب و بلا صلوات میفرستیم
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
ابزارهای موضوع |
|
نحوه نمایش |
حالت ترکیبی
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 09:38 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|