شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود |

10-01-2010
|
 |
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان 
|
|
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681
5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
شمع مي سوزد و پروانه به دورش همه شب
من كه مي سوزم و پروانه ندارم چه كنم
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
|

10-01-2010
|
 |
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان 
|
|
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681
5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
من پذيرفتم که عشق افسانه است ... اين دل درد آشنا ديوانه است
مي روم شايد فراموشت کنم ... با فراموشي هم آغوشت کنم
مي روم از رفتن من شاد باش ... از عذاب ديدنم آزادباش
گر چه تو تنها تر از ما مي روي ... آرزو دارم ولي عاشق شوي
آرزو دارم بفهمي درد را ... تلخي بر خوردهاي سرد را
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
|

10-02-2010
|
 |
کاربر بسیار فعال بخش کرمانشاه 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2010
محل سکونت: سرپل ذهاب
نوشته ها: 712
سپاسها: : 1,370
1,384 سپاس در 473 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
عشق روزی در پی درد می گشت
و به حق میدانست که چه تنهاست
دل افسرده ی من را برگزید،
و در این منزل خالی آشیانه کرد.
__________________
چای داغی که دلم بود به دستت دادم...آنقدر سرد شدم ...از دهنت افتادم
|
کاربران زیر از مهبا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

10-15-2010
|
 |
مدیر تالار مطالب آزاد  
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306
3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
شبی از شب ها
یکی از دو دیده ی خود را
برای پرنده یی جا نهادم
که نابینا بود.... در تاریکی
*
روزي از روزها
یکی از دو دست خود را
برای درختی جا نهادم
که شاخه هایش را شکسته بودند..... در جنگ
*
و موسمی دیگر
یکی از دو پای خود را
برای راهی جا نهادم
که ادامه ی رفتن را از او گرفته بودند...... در بمباران
*
و زمان گذشت
و ایامی دیگر دیدم
حالا همان پرنده به دیدارم آمده
برایم دو بال ِ بینا و آسمانی آبی
آورده است.
و زمان گذشت
و ایامی دیگر دیدم
حالا همان درخت به دیدارم آمده
برایم ریشه هایی از رویا و امیدی از اردیبهشت
آورده است
و زمان گذشت و ایامی دیگر دیدم
حالا همان راه روشن به دیدارم آمده
برایم کلید ِ سر منزل ِ همه ی فردا ها را
آورده است
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
|

10-20-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
عشق ...
عشق، سرطان دوست داشتن است.
عشق، عقد دائمي ما با غربت است.
عشق، شماره تلفني است كه سالها بدنبال آن مي گرديم.
عشق، آمپول ب كمپلكس معرفت است.
عشق، اتوباني است كه تا ته ابديت مي رود.
عشق، آسانسور حيات بشر است. واي بحال كسي كه توي اين آسانسور گير كند.
عشق، قند متافيزيكي است كه در دل آدم آب مي شود.
عشق، شب نامزدي ما با جدايي است.
عشق، نردباني است كه ما را از خود بالا مي كشد.
عشق، همان فعل انفعالي است كه در برابر گل سرخ به ما دست مي دهد.
عشق، عزرائيل زيبايي است كه با رسيدن، جسم ما رامي گيرد و قبض روح راامضا مي كند.
عشق، اولين آهي است كه در آيينه كشيده ايم.
عشق، اولين حقوق ما از باجه معرفت است.
عشق،خريد وفروش پاياپاي عاشق و معشوق است.
عشق، لك لكي است كه روي درخت خاطرات ما لانه كرده دارد.
عشق، مقصد نيست، بلكه مركبي است براي رسيدن به مقصد.
عشق، تنها مهماني است كه بدون دعوت وارد ميشود،كافيست درخانه قلب را بازبگذاريد.
عشق، يك لحظه آرامش است و هزار لحظه گرفتاري.
عشق، بينايي را مي گيرد و دوست داشتن مي دهد
عشق، صداي فاصله ها، فاصله هايي كه غرق ابهامند.
عشق، تنها دردي است كه بيماربدنبال علاج نيست، زيرا درد عشق برايش مطلوبتراز سلامتي است.
گرفتي عشق چيه؟؟؟؟؟
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|

10-20-2010
|
 |
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نه نگرفتم عشق یعنی چی!!!
کدوم قشنگی ؟
عشق یعنی زهر مار
عشق یعنی سوزش قلب
عشق یعنی حسرت
عشق یعنی دوسش داری اما دوسِت نداره
عشق یعنی برو پشت سرت هم نگا نکن
عشق یعنی نفرت از بی محبتی زمانه
عشق یعنی دربه دری
عشق یعنی مرض یعنی کوفت یعنی بیماری
عشق یعنی این که گاز بدی و هیچوقت پاتو رو ترمز نذاری
عشق یعنی ضایع شدن
بازم بگم ؟؟
عشق یعنی بی آبرویی
عشق یعنی مرگ را در آغوش گرفتن
عشق یعنی سبکسری
عشق آتشی هست که اگر به جان آدمی بیفتد دیگر اختیار قلب و مغزش در اختیار معشوق است
تا حالا عاشق شدین واقعاً که بدونین چه مرضیه ؟
هیچ میدونین عاشقای واقعی هیچوقت به عشقشون نمیرسن ؟
هیچ میدونین پاتوق عاشقا داروخانه هست ؟
کدوم عشق !!؟
عشق نامرده ، عشق نارفیقه
عشق بی معرفته چرا اینقدر عشق ، عشق میکنین؟
ویرایش توسط bigbang : 10-20-2010 در ساعت 11:51 PM
|
کاربران زیر از bigbang به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

10-31-2010
|
مدیر روانشناسی  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221
2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
من راه رفتن را از یک سنگ آموختم. دویدن را از یک کرم خاکی و پرواز را از یک درخت.
بادها از رفتن به من چیزی نگفتند؛ زیرا آنقدر در حرکت بودند که رفتن را نمی شناختند!
پلنگان، دویدن را یادم ندادند؛ زیرا آنقدر دویده بودند که دویدن را از یاد برده بودند.
پرندگان نیز پرواز را به من نیاموختند؛ زیرا چنان در پرواز خود غرق بودند که آن را به فراموشی سپرده بودند!
اما سنگی که درد سکون را کشیده بود؛ رفتن را می شناخت و کرمی که در اشتیاق دویدن سوخته بود دویدن را می فهمید و درختی که پاهایش در گل بود از پرواز بسیار می دانست!
آنها از حسرت به درد رسیده بودند و از درد به اشتیاق و از اشتیاق به معرفت....
|
کاربران زیر از GolBarg به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

10-31-2010
|
 |
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان 
|
|
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681
5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
چرا عاقلان را نصیحت کنیم
بیایید از عشق صحبت کنیم
تمام عبادات ما عادت است
به بی عادتی کاش عادت کنیم
چه اشکال دارد پس از هر نماز
دو رکعت گلی را عبادت کنیم
به هنگام نیت برای نماز
به آلا له هاقصد قربت کنیم
چه اشکال دارد که در هر قنوت
دمی بشنو از نی حکایت کنیم
چه اشکال دارد در آیینه ها
جمال خدا را زیارت کنیم
بیا جیب احساس و اندیشه را
پر از نقل مهر و محبت کنیم
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
|

10-31-2010
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2009
نوشته ها: 919
سپاسها: : 0
72 سپاس در 71 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
باز باران بارید
خیس شد خاطره ها
مرحبا بر دل ابری هوا
هر کجا هستی باش
آسمانت آبی
و تمام دلت از غصه دنیا خالی
__________________
Chera Donya Mano Mikhay Tak o Tanha?!..Mano Dadi Be Dastaye Shabaye Sarde Tanahaii..CHera Rahmi To Ghalbet Nist Akhe Donya! Che Donyayiii..Chera Hishki Nemidoone Che Boghzi Tooye Shabhame..CHe Zakhmaii Azat Donya Rafighe Ghalbe Tanhame
|

11-01-2010
|
 |
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان 
|
|
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681
5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
این شعر را برای تو می گویم
ای زادگاه زایش عشق من
این شعر را برای تو می گویم
با حس عاشقانه ی دل بستن
این شعر را برای تو می گویم
هر چند واژه ها همه تکراریست
این شعر را برای تو می گویم
با هر چه عشق در بدنم جاریست
من شعر ها سروده ام اما این . . .
یک حس بی نهایت و نایاب است
تو شعر ها شنیده ای اما این . . .
شعری برای تو ، غزلی ناب است
همچون زمان دیدن یک رؤیا
چون روزهای دیدن تو ، شادم
گفتم : سکوت می کنم از این پس
با شعر انتظار ، که بارانیست
خواندم ز چشم های اهوراییت . . .
راهی که می روم ره ویرانیست
این شعر را برای تو می گویم
تا بشکنم سکوت نگاهت را
ای آفتاب گرم زمستانم
بر من ببخش عطر پناهت را
این شعر را برای تو می گویم
در اولین بهار تو را دیدن
این شعر را برای تو می گویم
ای آشنای غربت عشق من ...
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
ابزارهای موضوع |
|
نحوه نمایش |
حالت ترکیبی
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 10:01 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|