شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |

12-26-2009
|
 |
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
حضرت فاطمه (س)
شور تب در پیکرم افتاده است
شور مستی در سرم افتاده است
حرف قلبم را هویدا می کنم
با خدای خویش نجوا می کنم
بارالها خسته ام از زندگی
معصیت هایم شده شرمندگی
خوب می دانم که من بد کرده ام
راه خوشبختیِ خود سد کرده ام
من ذلیلم بیش از این خوارم مکن
دوره گرد کوچه بازارم مکن
خود نمی دانم کجا رفتم بخواب
از چه بیدارم نکردی آفتاب
توبه کردم توبه کردم باراله
زندگی و عمرِ خود کردم تباه
باب لطفت را به رویم باز کن
با عزیزانت مرا دمساز کن
***
بعد از این نجوا خدای نیک و زشت
روی برگ کاغذین من نوشت
دوست داری مست و مجنونت کنم
تا ابد بر خویش مدیونت کنم
دوست داری همره جانان شوی
با خدای خویش هم پیمان شوی
می دهم با درد هایت خاتمه
آشنایت می کنم با فاطمه
فاطمه کار خدایی می کند
فاطمه مشکل گشایی می کند
هستی عالم بود از هست ِ او
جنتُّ و دوزخ بُود در دست او
ماسوا روزی خورد از خوان او
گردش چرخ است با فرمان او
***
او کلید قفل های بسته است
او امید هر دل بشکسته است
من به عشقش مصطفی را ساختم
گفت او پس مرتضی را ساختم
بهترین غمخوار و یاور دادمش
همسری را همچو حیدر دادمش
من به عشقش ساختم کوه و دمن
من عطا کردم به زهرایم حسن
داده ام او را عزیز عالمین
برترین مخلوق عالم را حسین
فاطمه بر عرض عالم کوکب است
مادر و آموزگار زینب است
علت ایجاد عالم فاطمه است
نقش روی قلب خاتم فاطمه است
فاطمه یعنی سرور اهل بیت
عزت و فخر و غرور اهل بیت
کردگار این جهان زهرایی است
او تمام دلخوشی حیدر است
او شهيد بین دیوار و در است
ای که هستی پر ز عصیان و گناه
هر چه می خواهی تو از زهرا بخواه
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
|

12-26-2009
|
 |
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
کاش ثانی ذره ای احساس داشت
احترام باغبان و یاس داشت
کاش زهرا پشت در تنها نبود
مادر سادات هم عباس داشت
***
این قدر مزن طعنه بر این احساسم
من پیرو مردانگی عباسم
بیهوده تلاش می کنی ای دشمن
من غیرتیم به مادرم حساسم
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
|

12-26-2009
|
 |
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
محشر من با امام رضا (ع)
گرم شور و عشق مستی عیش وحال
غوطه ور در عالم فکر و خیال
پرکشیدم از زمین و از زمان
یافتم خود در مکانی لامکان
چشم تا می دید انسان بود و بس
از کسی بالا نمی آمد نفس
آدم و حوا و هر چه زاده اند
گوییا در این زمین استاده اند
هاتفی در گوش من داد این پیام
عمر دنیا گشته است اینک تمام
روز حشر و محشر عظمی بپاست
قاضی این محکمه تنها خداست
یک طرف دوزخ بد و یکسو بهشت
وقت آگاهی ز حکم سرنوشت
هر کسی در دست خود یک نامه داشت
نامه را در پیش حاکم می گذاشت
بعد از آن باری تعالی می نوشت
بنده اش اهل جهنم یا بهشت
گشت و نوبت بر من مسکین رسید
نامه ام را خواند و اعمالم چو دید
با غضب افکند سوی من نگاه
گفت چیزی تو نداری جز گناه
خوب می دانی که اینجا برزخ است
جای تو یک گوشه ای در دوزخ است
در حق رب خودت بد کرده ای
راه خوشبختی خود سد کرده ای
کارخوب و نیک اینجا می خرند
گفت تا من را سوی دوزخ برند
یک نظر تا به جهنم دوختم
از شرار شعله هایش سوختم
ناگهان زیبا رخی از ره رسید
حال زارم چون بدید آهی کشید
تا که آمد دیده ام پر نور شد
یک نگاهم کرد آتش دور شد
من چه گویم از جمال او دریغ
ابروانش چون کمان مژگان چو تیغ
چشمهایش چشمه ی آب حیات
می برد دل از حیات و از ممات
گیسویش مشکین بُد مشک آفرین
سرو قد و مهربان ومه جبین
دست گل بود و بدن گل چهره گل
برده از زیبایی او بهره گل
گوئیا حق هر چه قدرت داشته
پای خلق این صنم بگذاشته
چهره اش پر مهر و چشمش پر عفاف
حوریان گرد رخش غرق طواف
دست بر سینه به پیشش جبرئیل
دور او حلقه زده نوح و خلیل
موسی و عیسی پی اش آیینه دار
حق کند بر شاهکارش افتخار
اوست دریا خلق پیشش چون نم است
هر چه گویم از جلال او کم است
پیش آمد تا مرا افسرده دید
اینچنینم خسته و پژمرده دید
اشک در چشمان پر مهرش شکفت
رو به حق بنمود با دادار گفت
پور موسی با تو صحبت می کند
ضامن آهو شفاعت می کند
خوب می دانی که من دردی کشم
جور این بد کار را من می کشم
گر چه او با نامه ی بد آمده
چند باری را به مشهد آمده
ریزه خوار بزم خوانم بوده است
چند روزی میهمانم بوده است
آمده صد بار برمن رو زده
پیش ایوان طلا زانو زده
گنبد و گلدسته ام را دیده است
کفشداری مرا بوسیده است
گرچه از لطف تو دیگر رانده است
در حریم من زیارت خوانده است
گر چه صد بار آبرویم برده است
آب سقا خانه ام را خورده است
مادرش او را به عشقم زاده است
به کبوترهام دانه داده است
خوب می دانم که خوش کردار نیست
لیک دیدم بهر زهرا می گریست
تا توانست احترامم کرده است
بعد هر مجلس سلامم کرده است
من نمی خواهم که تنهاتر شود
پیش مخلوق تو رسواتر شود
او به عشق من تمام عمر زیست
غافل از حالش شدن انصاف نیست
بار الها ای خدای نیک و زشت
من بدون او نمی خواهم بهشت
لطف کن پروردگار جرم بخش
بنده بد را به اربابش ببخش
پس ندا آمد بهشت از هست ِ توست
بخشش و عفو خطا در دست توست
تو برای من عزیزی دلبری
هان تو صاحب اختیار محشری
هر که را خواهی ببر با خود بهشت
ای تو جنت آفرین زهرا سرشت
گفته بودم از ازل روز نخست
اختیار من رضا در دست توست
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
|

12-26-2009
|
 |
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
کربلا
میخوام برم که ساکن یه خاک با صفا بشم زندگیمو جمع بکنم مقیم کربلا بشم
حریم عباس و حسین کعبه عشق و امیده
زندگی غیر کربلا دیگه بهم حال نمی ده
آدرس من رو بنویس شهر قشنگ عالمین
نزدیکی شط فرات کنار بین الحرمین
کمی جلوتر که بیای می شه وجودت پرشین
کوچه ماه هاشمی محله ی امام حسین
پلاک عشق و عاشقی درش رو رنگ غم زده ام
برسر درب خونه ام نشونی یک علم زدم
از خونه ی من تا حرم یک دو قدم فاصله نیست
همسایه ام تو کربلا خونه ی عباس علی است
هر وقت می رم توی خونش با مهربونی رام می ده
هر جای خونش که بخوام آقا بهم یه جا می ده
اگه منو خواستی بیای ببینی وقت صبح گاه
نشسته غرق گریه ام یه گوشه ای تو قتلگاه
وقتی که ظهر می شه می رم از سمت بین الحرمین
نماز جماعت می خونم تو حرم ارباب حسین
اینجا حریم خوشگلش پر شور و احساسی ِ
همیشه حال شور دارم حال و هواش عباسی ِ
آره می مونم کربلا تا از گناه پاکم کنند
با صورت کبود شده همین جاها خاکم کنند
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
|

12-26-2009
|
 |
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
یوسف و زلیخا
بر در چه می زنید دری وا نمی شود
من گشته ام نگرد که پیدا نمی شود
دریا دلم چگونه به یک قطره دل دهم
یک قطره آب مانده که دریا نمی شود
لیلا یکی درست بگویم خدا یکی
هر کس به یک کرشمه که لیلا نمی شود
او سیب خواست تو دیگر بگو چرا
آدم که خام خواهش حوا نمی شود
حق با تو بود گر به دلت مهر ما نبود
یوسف که پایبند زلیخا نمی شود
من گشته ام تمام جهان را عزیز من
هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
|

12-26-2009
|
 |
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
بانو ام البنین
من خادمه در خانه ی شاه ولایم
جاروکش صحن وسرای مرتضایم
من آمدم اینجا نه از بهر عزیزی
من آمدم در خانه ی حیدر کنیزی
خدمتگذار کودکان مه جبینم
من مادر عباسم و ام البنینم
در چشم خود بحری ز خون و اشک دارم
من خاطری بد از فرات و مشک دارم
غم نیست گر عباس را در خون کشیدند
یا اینکه از تن دستهایش را بریدند
چشمش اگر زخمی است این تاوان عشق است
در جنت فردوس او مهمان عشق است
تنها غمم این است او آبی نیاورد
امید را با رفتنش از خیمه ها برد
تا هست این دنیا و تا من زنده هستم
از مادر اصغر بسی شرمنده هستم
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
|
2 کاربر زیر از امیر عباس انصاری سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

12-26-2009
|
 |
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
میلاد با سعادت منجی عالم بشریت اباصالح المهدی (عج ) مبارکباد
چیزی از ما شدن نمی دانید
ظاهرا مثل سنگ میمانید
زندگی تان پر از خرافه شده است
عشق از دستتان کلافه شده است
او که عاشق شدن گناهش بود
مرگ تاوان اشتباهش بود
من به حافظ تفالی زده ام
من به آینده ها پلی زده ام
خواهد آمد کسی که در راه است
طرف صحبتش دل چاه است
به بیابان امید خواهد داد
اقتداری به بید خواهد داد
سر کوچه چراغ خواهد زد
و سری هم به باغ خواهد زد
درصف اقتدا نخواهد ماند
او فرادا نماز خواهد خواند
او که یک شب گریست خواهد رفت
آبرویی که نیست خواهد رفت
ازشما اعتراف خواهد خواست
که بگویید تازیانه کجاست
زود از فرصت استفاده کنید
روی خود نقشه ای پیاده کنید
شاید او از تبار باران شد
شاید از آمدن پشیمان شد
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
ویرایش توسط امیر عباس انصاری : 12-26-2009 در ساعت 01:24 PM
|
کاربران زیر از امیر عباس انصاری به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

12-26-2009
|
 |
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
اللهم عجل لولیک الفرج
چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن تبر بدوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
دوباره جنگ نهروان دوباره مکر کوفیان
چه حیله ها که ساکن قلوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نه
ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام
دوباره صبح- ظهر- نه غروب شد نیامدی
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
ویرایش توسط امیر عباس انصاری : 12-26-2009 در ساعت 01:25 PM
|
کاربران زیر از امیر عباس انصاری به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

12-26-2009
|
 |
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
قبیله عشق
من از قبیله عشقم
جنون جنون کار من است
من از دیار حبیبم
حسین حسین یار من است
دروس مدرسه ی من
جنون و احساس است
مدیر مکتب عشقم
جناب عباس است
فضای مدرسه من
گرفته بوی یاس
بروی تخته نوشتم
بنام حضرت عباس
قلم بدست گرفتم
که صاحب فضل است
بروی سینه نوشته ام
خدا ابوالفضل است
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
ویرایش توسط امیر عباس انصاری : 12-26-2009 در ساعت 01:26 PM
|
کاربران زیر از امیر عباس انصاری به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

12-26-2009
|
 |
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سید امیر حسین میر حسینی و اشعارش، اشعار سید محمد حسین میر حسینی
حضرت عباس (ع)
بیچاره کسی هست که دلدار ندارد
در شهر غریب است و مدد کار ندارد
فرمود به من پیر طریقت که عزیزم
دیوانه که با عقل و خرد کار ندارد
هر کس که شده کلب در خانه عباس
این منسب شاهانه بود عار ندارد
میگویم و از گفته ی خود ترس ندارم
میثم که هراسی ز سر دار ندارد
گر پا بدهد سجده کنم رو به حریمش
عباس علی کعبه دادار ندارد
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
ویرایش توسط امیر عباس انصاری : 12-26-2009 در ساعت 01:27 PM
|
2 کاربر زیر از امیر عباس انصاری سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
ابزارهای موضوع |
|
نحوه نمایش |
حالت ترکیبی
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 12:06 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|