بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 12-07-2010
shokofe آواتار ها
shokofe shokofe آنلاین نیست.
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان

 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681

5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نظر مولانا راجع به عزاداری شیعه
دفتر 6 بیت782

روز عاشورا همه اهل حلب
باب انطاکیه اندر تا به شب
گرد آید مرد و زن جمعی عظیم
ماتم آن خاندان دارد مقیم
ناله و نوحه کنند اندر بکا
شیعه عاشورا برای کربلا
یک غریبی شاعری از ره رسید
روز عاشورا و آن افغان شنید
پرس پرسان میشد اندر افتقاد
چیست این غم بر که این ماتم فتاد
آن یکی گفتش که هی دیوانه ای
تو نه ای شیعه عدو خانه ای
روز عاشورا نمی دانی که هست
ماتم جانی که از قرنی به است
گفت آری لیک کو دور یزید
کی بده ست این غم چه دیر اینجا رسید
چشم کوران آن خسارت را بدید
گوش کران آن حکایت را شنید
خفته بودستید تا اکنون شما
که کنون جامه دریدیت از عزا
پس عزا بر خود کنید ای خفتگان
زآن که بد مرگی است این خواب گران
روح سلطانی ز زندانی بجست
جامه چه درانیم و چون خاییم دست
چون که ایشان خسرو دین بوده اند
وقت شادی شد چو بشکستند بند
بر دل و دین خرابت نوحه کن
که نمی بیند جز این خاک کهن

__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 12-07-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض دیوان شمس

بده آن باده دوشین که من از نوش تو مستم
بده ای حاتم عالم قدح زفت به دستم
ز من ای ساقی مردان نفسی روی مگردان
دل من مشکن اگر نه قدح و شیشه شکستم
قدحی بود به دستم بفکندم بشکستم
کف صد پای برهنه من از آن شیشه بخستم
تو بدان شیشه پرستی که ز شیشه است
شرابت می من نیست ز شیره ز چه رو شیشه پرستم
بکش ای دل می جانی و بخسب ایمن و فارغ
که سر غصه بریدم ز غم و غصه برستم
دل من رفت به بالا تن من رفت به پستی
من بیچاره کجایم نه به بالا نه به پستم
چه خوش آویخته سیبم که ز سنگت نشکیبم
ز بلی چون بشکیبم من اگر مست الستم
تو ز من پرس که این عشق چه گنج است و چه دارد
تو مرا نیز از او پرس که گوید چه کسستم
به لب جوی چه گردی بجه از جوی چو مردی
بجه از جوی و مرا جو که من از جوی بجستم
فلن قمت اقمنا و لن رحت رحلنا
چو بخوردی تو بخوردم چو نشستی تو نشستم
منم آن مست دهلزن که شدم مست به میدان
دهل خویش چو پرچم به سر نیزه ببستم
چه خوش و بیخود شاهی هله خاموش چو ماهی
چو ز هستی برهیدم چه کشی باز به هستم




دیوان شمس (غزلیات)


__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 12-24-2010
yad آواتار ها
yad yad آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Oct 2010
محل سکونت: خراب آباد
نوشته ها: 1,032
سپاسها: : 577

868 سپاس در 544 نوشته ایشان در یکماه اخیر
yad به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

مطربا این پرده زن کان یار ما مست آمدست
گر ندید آن شادجان این گلستان را شاد چیست
جمع باشید ای حریفان زانک وقت خواب نیست
چشمه​ای خواهم که از وی جمله را افزایش است
عشق اندر فضل و علم و دفتر و اوراق نیست
در ره معشوق ما ترسندگان را کار نیست
آفتاب امروز بر شکل دگر تابان شدست
از سقاهم ربهم بین جمله ابرار مست
آخر ای دلبر نه وقت عشرت انگیزی شدست
چون نظر کردن همه اوصاف خوب اندر دلست
اندرآ ای مه که بی​تو ماه را استاره نیست
نقش بند جان که جان​ها جانب او مایلست
گر تو پنداری به حسن تو نگاری هست نیست
هله ای آنک بخوردی سحری باده که نوشت
به خدا کت نگذارم که روی راه سلامت
چند گویی که چه چاره​ست و مرا درمان چیست
چشم پرنور که مست نظر جانانست
آن شنیدی که خضر تخته کشتی بشکست
تا نلغزی که ز خون راه پس و پیش​ترست
دوش آمد بر من آنک شب افروز منست
عجب ای ساقی جان مطرب ما را چه شدست
آنک بی​باده کند جان مرا مست کجاست
من نشستم ز طلب وین دل پیچان ننشست
روز و شب خدمت تو بی​سر و بی​پا چه خوشست
تشنه بر لب جو بین که چه در خواب شدست
مطرب و نوحه گر عاشق و شوریده خوش است
من پری زاده​ام و خواب ندانم که کجا است
سر مپیچان و مجنبان که کنون نوبت تو است
بوسه​ای داد مرا دلبر عیار و برفت
ذوق روی ترشش بین که ز صد قند گذشت

پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 01-24-2011
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


آه که آن صدر سرا می‌ندهد بار مرا
می‌نکند محرم جان محرم اسرار مرا
نغزی و خوبی و فرش آتش تیز نظرش
پرسش همچون شکرش کرد گرفتار مرا
گفت مرا مهر تو کو رنگ تو کو فر تو کو
رنگ کجا ماند و بو ساعت دیدار مرا
غرقه جوی کرمم بنده آن صبحدمم
کان گل خوش بوی کشد جانب گلزار مرا
هر که به جوبار بود جامه بر او بار بود
چند زیانست و گران خرقه و دستار مرا
ملکت و اسباب کز این ماه رخان شکرین
هست به معنی چو بود یار وفادار مرا
دستگه و پیشه تو را دانش و اندیشه تو را
شیر تو را بیشه تو را آهوی تاتار مرا
نیست کند هست کند بی‌دل و بی‌دست کند
باده دهد مست کند ساقی خمار مرا

ای دل قلاش مکن فتنه و پرخاش مکن
شهره مکن فاش مکن بر سر بازار مرا
گر شکند پند مرا زفت کند بند مرا
بر طمع ساختن یار خریدار مرا
بیش مزن دم ز دوی دو دو مگو چون ثنوی
اصل سبب را بطلب بس شد از آثار مرا


مولانا
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 01-25-2011
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


ساقیا برخیز و می در جام کن
وز شراب عشق دل را دام کن
نام رندی را بکن بر خود درست
خویشتن را لاابالی نام کن
چرخ گردنده تو را چون رام شد
مرکب بی‌مرکبی را رام کن
آتش بی‌باکی اندر چرخ زن
خاک تیره بر سر ایام کن
مذهب زناربندان پیشه گیر
خدمت کاووس و آذرنام کن


دیوان شمس
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 02-05-2011
مهسا69 آواتار ها
مهسا69 مهسا69 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: اهواز
نوشته ها: 730
سپاسها: : 4

18 سپاس در 16 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست

بگشای لب که قند فراوانم آرزوست

ای آفتاب رخ بنما از نقاب ابر

کان چهره مشعشع تابانم آرزوست


بشنيدم از هوای تو آواز طبل باز

باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست

گفتی ز ناز مر نجان مرا برو

آن گفتنت که بيش مرنجا نم ارزوست

ای باد خوش که از چمن عشق ميوزی

بر من بوز که مزده يی ريحانم آرزوست

اين اب و چرخ همچوسيلي ست بی وفا

من ماهی يی نهنگم و عمانم آرزوست

باالله که چرخ بی تو مرا حبس ميشود

اواره گی به کوه و بيابا نم آرزوست

هر چند مفلسم نپذ يرم عقيق خرد

کان عقيق نادر ارزانم آرزوست

زين خلق پر شکايت گريان شدم ملول

آن های و هوی نعره مستانم آرزوست

يک دست جام باده و يک دست زلف يار

رقصی چنين ميانه ميدانم آرزوست

زين همرهان سست عناصر دلم گرفت

شير خدا و رستم داستانم آرزوست

گفتم يافت می نشود جسته ايم ما

گفت آنکه يافت می نشود آنم آرزوست

گويا ترم ز بلبل اما ز رشک عا م

مهريست بردهانم و افغانم آرزوست

من هم رباب عشقم و عشقم ربابيست

ان لطفهای زخمه رحمانم آرزوست
__________________


پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 02-06-2011
273 آواتار ها
273 273 آنلاین نیست.
کاربر خوب
 
تاریخ عضویت: Jul 2010
محل سکونت: اصفهان
نوشته ها: 418
سپاسها: : 0

12 سپاس در 9 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

شوره زميني شوره زميني کز تو کشد او آب بهاري
سبزتر آمد سبزتر آمد از همه جاها کشت و گياهش
روي چو ماهت روي چو ماهت بست گرو دي با مه و اختر
گشت گروگان گشت گروگان ماه و سما را زلف سياهش
سلسله جنبان سلسله جنبان گشت برادر اين دل مجنون
چون بنشورد چون بنشورد آن مجنون کش شد سر ماهش
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از 273 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #8  
قدیمی 03-04-2011
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مولانا دیوان شمس غزلیات

دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم
کنون عزم لقا دارم من اینک رخت بربستم
تویی قبله همه عالم ز قبله رو نگردانم
بدین قبله نماز آرم به هر وادی که من هستم
مرا جانی در این قالب وانگه جز توام مذهب
که من از نیستی جانا به عشق تو برون جستم
اگر جز تو سری دارم سزاوار سر دارم
وگر جز دامنت گیرم بریده باد این دستم
به هر جا که روم بی تو یکی حرفیم بی‌معنی
چو هی دو چشم بگشادم چو شین در عشق بنشستم
چو من هی ام چو من شینم چرا گم کرده‌ام هش را
که هش ترکیب می خواهد من از ترکیب بگسستم
جهانی گمره و مرتد ز وسواس هوای خود
به اقبال چنین عشقی ز شر خویشتن رستم
به سربالای عشق این دل از آن آمد که صافی شد
که از دردی آب و گل من بی‌دل در این پستم
زهی لطف خیال او که چون در پاش افتادم
قدم‌های خیالش را به آسیب دو لب خستم
بشستم دست از گفتن طهارت کردم از منطق
حوادث چون پیاپی شد وضوی توبه بشکستم



مولانا
دیوان شمس
غزلیات


__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از ساقي سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #9  
قدیمی 04-07-2011
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
4 کاربر زیر از فرانک سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #10  
قدیمی 07-25-2011
shokofe آواتار ها
shokofe shokofe آنلاین نیست.
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان

 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681

5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

هفت پند از مولانا



در بخشیدن خطای ‏دیگران مانند شب باش

در فروتنی مانند زمین ‏باش

در مهر و دوستی مانند ‏خورشید باش

هنگام خشم و غضب مانند ‏کوه باش

در سخاوت و کمک به‏ دیگران مانند رود باش

در هماهنگی و کنار‏ آمدن با دیگران مانند دریا باش

خودت باش همانگونه که‏ مینمایی

پس از تعمق در این هفت‏ پند به این کلمات یک بار دیگر دقت کن :
شب ، زمین ، خورشید ،‏ کوه ، رود ، دریا و انسان









پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از shokofe سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:25 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها