| شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |

09-22-2011
|
 |
ناظر و مدیر تالارهای آزاد 
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641
11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
کاشکی پرنده بودم
پرنده های قفسی عادت دارن به بیکسی
عمرشون بی هم نفس کز میکنن کنج قفس
نمیدونن سفر چیه
عاشق دربه در کیه
هر کی بریزه شادونه فکر میکنن خداشونه
یه عمره بی حبیبن
با آسمون غریبن
این همه نعمت اما همیشه بی نصیبن
چمیدونن به چی میگن ستاره
چمیدونن دنیا کیا بهاره
چمیدونن عاشق میشه چه آسون پرنده زیر بارون
تو آسمون ندیدن خورشید چه نوری داره
چشمه ی کوه مشرق چه راه دوری داره
قفس به این بزرگی کاشکی پرنده بودم
مهم نبود پریدن ولی برنده بودم
فرقی نداره وقتی ندونی و نبینی
غصت میگیره وقتی میدونی و میبینی
غصت میگیره وقتی میدونی و میبینی
چمیدونن به چی میگن ستاره
چمیدونن دنیا کیا بهاره
چمیدونن عاشق میشه چه آسون پرنده زیر بارون
پرنده های قفسی عادت دارن به بیکسی
عمرشون بی هم نفس کز میکنن کنج قفس
نمیدونن سفر چیه
عاشق دربه در کیه
هر کی بریزه شادونه فکر میکنن خداشونه
یه عمره بی حبیبن
با آسمون غریبن
این همه نعمت اما همیشه بی نصیبن
چمیدونن به چی میگن ستاره
چمیدونن دنیا کیا بهاره
چمیدونن عاشق میشه چه آسون پرنده زیر بارون
__________________
. . . . .
|

09-24-2011
|
 |
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان 
|
|
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681
5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
باز پاييز
فصل برگ وباد وبرگ وباد
فصل نيمكت
فصل مشق وعشق وانار
فصل باز باران با ترانه با گوهر هاي فراوان
فصل چتر وخيس
فصل شيدايي وانتظارومهرگان
فصل يلدا
فصل چله
پاييز پادشاه فصل ها
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
|

09-24-2011
|
 |
مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,181
سپاسها: : 7,693
7,279 سپاس در 3,383 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
استقبال از خزان
آنجا
درختي دارم برگريز
كز شبان
ستارهها را ميگريد و
از روزان
خورشيد را
هميشه در پاييز
درختي دارم.
__________________
گاهی حس میكنم
گذشته و آینده آنچنان سخت از دو طرف فشار وارد میكنند
كه دیگر جایی برای حال باقی نمی ماند...
|

09-24-2011
|
 |
مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,181
سپاسها: : 7,693
7,279 سپاس در 3,383 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
چكه
چكه
ابري از برگ
ميبارد
تا كي درخت
دل سَبُك كُنَد
و به خواب رَوَد
در امتدادي از زمستان
__________________
گاهی حس میكنم
گذشته و آینده آنچنان سخت از دو طرف فشار وارد میكنند
كه دیگر جایی برای حال باقی نمی ماند...
|
|
3 کاربر زیر از hossein سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

09-24-2011
|
 |
مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,181
سپاسها: : 7,693
7,279 سپاس در 3,383 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
اي باغبان اي باغبان آمد خزان آمد خزان
بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان
اي باغبان هين گوش كن ناله درختان نوش كن
نوحه كنان از هر طرف صد بيزبان صد بيزبان
هرگز نباشد بيسبب گريان دو چشم و خشك لب
نبود كسي بيدرد دل رخ زعفران رخ زعفران
حاصل درآمد زاغ غم در باغ و ميكوبد قدم
پرسان به افسوس و ستم كو گلستان كو گلستان
كو سوسن و كو نسترن كو سرو و لاله و ياسمن
كو سبزپوشان چمن كو ارغوان كو ارغوان
كو ميوهها را دايگان كو شهد و شكر رايگان
خشك است از شير روان هر شيردان هر شيردان
كو بلبل شيرين فنم كو فاخته كوكوزنم
طاووس خوب چون صنم كو طوطيان كو طوطيان
خورده چو آدم دانهاي افتاده از كاشانهاي
پريده تاج و حله شان زين افتنان زين افتنان
گلشن چو آدم مستضر هم نوحه گر هم منتظر
چون گفتشان لا تقنطوا ذو الامتنان ذو الامتنان
جمله درختان صف زده جامه سيه ماتم زده
بيبرگ و زار و نوحه گر زان امتحان زان امتحان
اي لك لك و سالار ده آخر جوابي بازده
در قعر رفتي يا شدي بر آسمان بر آسمان
گفتند اي زاغ عدو آن آب بازآيد به جو
عالم شود پررنگ و بو همچون جنان همچون جنان
اي زاغ بيهوده سخن سه ماه ديگر صبر كن
تا دررسد كوري تو عيد جهان عيد جهان
ز آواز اسرافيل ما روشن شود قنديل ما
زنده شويم از مردن آن مهر جان آن مهر جان
تا كي از اين انكار و شك كان خوشي بين و نمك
بر چرخ پرخون مردمك بي نردبان بي نردبان
ميرد خزان همچو دد بر گور او كوبي لگد
نك صبح دولت ميدمد اي پاسبان اي پاسبان
صبحا جهان پرنور كن اين هندوان را دور كن
مر دهر را محرور كن افسون بخوان افسون بخوان
اي آفتاب خوش عمل بازآ سوي برج حمل
ني يخ گذار و ني وحل عنبرفشان عنبرفشان
گلزار را پرخنده كن وان مردگان را زنده كن
مر حشر را تابنده كن هين العيان هين العيان
از حبس رسته دانهها ما هم ز كنج خانهها
آورده باغ از غيبها صد ارمغان صد ارمغان
گلشن پر از شاهد شود هم پوستين كاسد شود
زاينده و والد شود دور زمان دور زمان
لك لك بيايد با يدك بر قصر عالي چون فلك
لك لك كنان كالملك لك يا مستعان يا مستعان
بلبل رسد بربط زنان وان فاخته كوكوكنان
مرغان ديگر مطرب بخت جوان بخت جوان
من زين قيامت حاملم گفت زبان را مي هلم
مي نايد انديشه دلم اندر زبان اندر زبان
خاموش و بشنو اي پدر از باغ و مرغان نو خبر
پيكان پران آمده از لامكان از لامكان
شاعر: مولانا
----------------------------------------------
پاييز يك شعر است
يك شعر بيمانند
زيباتر و بهتر
از آنچه ميخوانند
پاييز، تصويري
رؤيايي و زيباست
مانند افسون است
مانند يك رؤياست
سحر نگاه او
جادوي ايام است
افسونگر شهر است
با اينكه آرام است
او ورد ميخواند
در باغهاي زرد
ميآيد از سمتش
موج هواي سرد
با برگ ميرقصد
با باد ميخندد
در بازياش با برگ
او چشم ميبندد
تا ميشود پنهان
برگ از نگاه او،
پاييز ميگردد
دنبال او، هر سو
هرچند در بازي
هر سال، بازندهست
بسيار خوشحال است
روي لبش خندهست
من دوست ميدارم
آوازهايش را
هنگام تنهايي
لحن صدايش را
مانند يك كودك
خوب و دل انگيز است
يا بهتر از اينها
«پاييز، پاييز است!»
__________________
گاهی حس میكنم
گذشته و آینده آنچنان سخت از دو طرف فشار وارد میكنند
كه دیگر جایی برای حال باقی نمی ماند...
|
|
4 کاربر زیر از hossein سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

09-25-2011
|
 |
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312
1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دیشب یکی دو کیلومتر راه رفتم با پاهای برهنه روی تن ِ خیس ساحل ...
شاید بیش از سی چهل بار این شعرو برای دریا خوندم
دریا فقط گوش کرد ...
عین وختی که من فقط بش گوش می کنم ... : )
.
.
.
آن که می گوید دوستت دارم ,
خنیاگر غمگینی ست
که آوازش را از دست داده است ...
ای کاش عشق را
زبان سخن بود
هزار کاکُلی شاد
در چشمان توست
هزار قناری خاموش
در گلوی من ..
عشق را
ای کاش زبان سخن بود
آن که می گوید دوستت دارم
دل اندوهگین ِ شبی ست
که مهتابش را می جوید
ای کاش عشق را
زبان سخن بود ...
هزار آفتاب خندان در خرام ِ توست
هزار ستاره ی گریان
در تمنای من
عشق را
ای کاش زبان ِ سخن بود
شاملو
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
|
|
5 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

09-29-2011
|
 |
کاربر فعال ادبیات جهان 
|
|
تاریخ عضویت: Mar 2011
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 210
سپاسها: : 86
250 سپاس در 115 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Ghazal.banoo
دیشب یکی دو کیلومتر راه رفتم با پاهای برهنه روی تن ِ خیس ساحل ...
شاید بیش از سی چهل بار این شعرو برای دریا خوندم
دریا فقط گوش کرد ...
عین وختی که من فقط بش گوش می کنم ... : )
.
.
.
آن که می گوید دوستت دارم ,
خنیاگر غمگینی ست
که آوازش را از دست داده است ...
ای کاش عشق را
زبان سخن بود
هزار کاکُلی شاد
در چشمان توست
هزار قناری خاموش
در گلوی من ..
عشق را
ای کاش زبان سخن بود
آن که می گوید دوستت دارم
دل اندوهگین ِ شبی ست
که مهتابش را می جوید
ای کاش عشق را
زبان سخن بود ...
هزار آفتاب خندان در خرام ِ توست
هزار ستاره ی گریان
در تمنای من
عشق را
ای کاش زبان ِ سخن بود
شاملو
|
دریا خندید
در دور دست،
دندانهایش کف و
لبهایش آسمان.
ــ تو چه میفروشی
دختر غمگین سینه عریان؟
ــ من آب دریاها را
میفروشم، آقا.
ــ پسر سیاه، قاتی ِ خونت
چی داری؟
ــ آب دریاها را
دارم، آقا.
ــ این اشکهای شور
از کجا میآید، مادر؟
ــ آب دریاها را من
گریه میکنم، آقا.
ــ دل من و این تلخی بینهایت
سرچشمهاش کجاست؟
ــ آب دریاها
سخت تلخ است، آقا.
دریا خندید
در دوردست،
دندانهایش کف و
لبهایش آسمان.
شعرِ آبِ دریا سروده لورکا ترجمه شاملو
__________________
که ای بلندنظر! شاهباز سدره نشین
نشیمنِ تو نه این کنج محنت آباد است
|
|
4 کاربر زیر از KHatun سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

09-30-2011
|
 |
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312
1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
صدایم را از پرنده های مرده پس بگیر , ص 43 و 44 لیلا کردبچه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط KHatun
دریا خندید
در دور دست،
دندانهایش کف و
لبهایش آسمان.
ــ تو چه میفروشی
دختر غمگین سینه عریان؟
ــ من آب دریاها را
میفروشم، آقا.
ــ پسر سیاه، قاتی ِ خونت
چی داری؟
ــ آب دریاها را
دارم، آقا.
ــ این اشکهای شور
از کجا میآید، مادر؟
ــ آب دریاها را من
گریه میکنم، آقا.
ــ دل من و این تلخی بینهایت
سرچشمهاش کجاست؟
ــ آب دریاها
سخت تلخ است، آقا.
دریا خندید
در دوردست،
دندانهایش کف و
لبهایش آسمان.
شعرِ آبِ دریا سروده لورکا ترجمه شاملو

|
وای مونا !!!!! من عاشق این شعرم ! مرسیییییییی : )
______________________________
این شعر لیلا کردبچه فوق العادست ...
" گوشواره های مروارید "
روزی هزار بار با تو برخورد می کنم
و هربار اسمم را کجا شنیده ای ؟
و چقدر چهره ام برای تو آشناست !
تقصیر چشم های تو نیست
اگر در نقطه های کور خانه زندگی می کنم
و تکرار می شوم هر روز
شبیه عطر بهار نارنج روی میز صبحانه
شبیه خطوط قهوه ای چای
ته فنجان ها
و شبیه زنی در آینه
که ابروهایش را بر می دارد و
فکر می کند دنیا
در چشم های تو تغییر خواهد کرد
تقصیر چشم های تو نیست
می دانم
این خانه تاریک تر از آن است
که چهره ام را به خاطر بسپاری
و ببینی چگونه بوی مرگ از انگشت هایم چکه می کند
هربار که نمی پرسی شعر تازه چه دارم
حق با تست
پوشیدن پیراهن حریر
و آویختن گوشواره های مروارید
حس شاعرانه نمی خواهد
و می شود آنقدر به نقطه های کور زندگی عادت کرد
که با عصای سپید کنار هم راه برویم
و با خطوط بریل با هم حرف بزنیم ...
لیلا کردبچه
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
|
|
4 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

09-29-2011
|
 |
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312
1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
شعرهایی که اینجا میذارم شعرایی نیست که یک شبه انتخاب کنم
شعرایی اند که با تموم وجود دوسشون دارم و از بس تکرار می کنم ,نقطه نقطه شونو حفظم !
شاید بهترین هایی که تاحالا خوندم ...
پدرم میگوید از سولماز بگذر
که رنج می آورد
مادرم گریه می کند از سولماز بگذر
که مرگ می آورد
خواهرهایم به من نگاه می کنند . . . باخشم
که ذلیل دختری شده ام
آه سولماز . . .
این ها چه می دانند که عاشق سولماز بودن چه درد شیرینی است...
به کوه می گویم سولماز را می خواهم
جواب می دهد من هم...
به دریا می گویم سولماز را می خواهم
جواب می دهد من هم...
در خواب می گویم سولماز را می خواهم
جواب می شنوم من هم...
اگر یک روز به خدا بگویم سولماز را می خواهم . . .
زبانم لال . . . چه جواب خواهد داد؟
نادر ابراهیمی
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
|
|
3 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

09-30-2011
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2011
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 504
سپاسها: : 5,940
1,937 سپاس در 757 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
عاقبت صید سفر شد یار ما یادش به خیر
نازنینی بود و از ما شد جدا یادش به خیر
با فراقش یاد من تا عهد دیرین پر گرفت
گفتم ای دل سالهای جانفزا یادش به خیر
آن لب خندان که شب های غم و صبح نشاط
بوسه می زد همچو گل بر روی ما یادش به خیر
با همه بیگانه ماندم تا که از من دل برید
صحبت آن دلنواز آشنا یادش به خیر
روز شیدایی دلم رقصد که سامان زنده باد
شام تنهایی به خود گویم سها یادش به خیر
آن زمانها کز گل دیدار فرزندان خویش
داشتم گلخانه در باغ صبا یادش به خیر
من جوان بودم میان کودکان گرمخوی
روزگار الفت و عهد وفا یادش به خیر
شب که از ره می رسیدم خانه شور انگیز بود
ای خدا آن گیر و دار بچه ها یادش به خیر
شیون سامان به کیوان بود از جور سهیل
زان میان اشک سها وان ماجرا یادش به خیر
تار گیسوی سهیلا بود در چنگش سروش
قیل و قال دخترم در سرسرا یادش به خیر
قصه می گفتم برای کودکان چون شهرزاد
داستان دزد و نارنج طلا یادش به خیر
سالهای عشرت ما بود و فرزندان چو ماه
ای دریغ ان سالها وان ماهها یادش به خیر
یار رفت و عمر رفت و جمع ما پاشیده شد
راستی خوش عشرتی بود ای خدا یادش به خیر
می رسد روزی که از من هم نماند غیر یاد
آن زمان بر تربتم گویی که ها یادش به خیر
__________________
آنان که با افکاری پاک و فطرتی زیبا در قلب دیگران جای دارند را هرگز هراسی از فراموشی نیست چرا که جاودانند
کوروش بزرگ
javad.p سابق
|
|
3 کاربر زیر از اهورا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
|
| ابزارهای موضوع |
|
|
| نحوه نمایش |
حالت ترکیبی
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 04:03 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|