”نميتوان در امواج سهمگين تحولات, جزيرهاي كوچك و باثبات ساخت و با قراردادن حصارهاي بهظاهر مستحكم, جامعه را از تبعات مثبت و منفي تحولات مصون نگاه داشت“.
اين باور اساسي در جوامعي كه به تعميق و گسترش مباني فرهنگي خود اهتمام ويژهاي دارند, باوري ارزشمند و سرنوشتساز است. دنيا به سوي جهانشدن پيش ميرود. با گسترش سيستمهاي اطلاعاتي و ارتباطي, مرزهاي فرهنگي ميان ملتها روزبهروز كمرنگتر ميشود. فرهنگها در دنياي آينده تعاملي نزديك و گسترده دارند. فرهنگ كشورهاي پيشرفته و ارزشهاي حاكم بر آنها, چه درست و چه نادرست, همچون سيل عظيمي موجوديت فرهنگي ساير ملتها را به خطر خواهد افكند. بناي يك سد عظيم، راه رويارويي با اين سيل نيست. بلكه شناخت مسير و پيريزي آبراههاي مناسب بر سر راه آن است كه ميتواند آن را به سمت و سويي مناسب رهنمون شود. اگر ميخواهيم در مسير تحولات فرهنگي جهان آينده نقشي فعال و مثبت ايفا كنيم، بايد اين تحولات را بشناسيم، موجوديت آنها را بپذيريم و فرصتهاي موجود در آنها را تشخيص دهيم و بهموقع از اين فرصتها بهرهبرداري كنيم.
2-3. كارآفريني، فرهنگمشاركت
در مسير كارآفريني, افراد بايد بتوانند در سايه مشاركت و در قالب كار گروهي, فعاليتها را انجام دهند تا شركت پا بگيرد. بعلاوه در شركتهاي كوچك كارآفرين ساختار سازماني سادهتري وجود دارد و سلسله مراتب, بسيار مختصر و مفيد است. درحاليكه در ساختارهاي منسجم و گسترده سازمانهاي سنتي، سلسله مراتب گستردهاي حكمفرماست. در اين سازمانها فرهنگ ”تضمين امنيت شغلي“ در مقابل ”اطاعت“ شكل ميگيرد. اما در كارآفرينيها بيشتر ساختار شبكهاي وجود دارد و بهجاي فرآيندهاي عمودي، فرآيندهاي افقي در آنها جاري است. با كمشدن سلسله مراتب و برداشتن مرزها، روابط بيشتر بر مبناي مشاركت و درك متقابل شكل ميگيرد و اطاعت سهم كمتري در اين ساختار تشكيلاتي دارد. در شركتهاي كوچك كارآفرين، كاركنان به تدريج ميآموزند كه چگونه در مواضع برابر با يكديگر همكاري و مشاركت كنند و اين همكاري را به سوي يك موقعيت برد-برد سوق دهند. بناي فرهنگ بر مفاهمه و گفتگو استوار است.
3-3. كارآفريني، فرهنگخلاقيت
فرهنگ كارآفريني بر بهادادن به خلاقيت و نوآوري استوار است. كارآفرينان افراد خلاقي هستند كه ايدههاي نو توليد كرده و آن را در قالب يك شركت به سرانجام ميرسانند. بعلاوه در شركتهاي كارآفرين, كاركنان ميتوانند به دنبال ناشناختهها بروند و روشهاي جديد را به محك تجربه بگذارند. در اين شركتها افراد به خلاقيت و ابتكار عمل تشويق ميشوند. بها دادان به خلاقيت نهتنها در درازمدت باعث رشد و توسعه شركتها ميشود، بلكه زمينه مناسبي را براي رشد و شكوفايي استعدادها و ظرفيتهاي انساني فراهم ميكند. و اين شكوفايي خود بستر مناسبي براي رشد فضايل اخلاقي و معنوي در انسانهاست.
4-3. كارآفريني، فرهنگاستقلالطلبي و قبول مسؤوليت
كارآفرينان افرادي هستند كه روحيه استقلالطلبي (روي پاي خود ايستادن) را دارند و حاضرند مسؤوليت كار و اشتغال خود (و حتي ديگران) را برعهده گيرند. اين افراد معتقدند بايد برپايه تواناييها, شايستگيها و فكرهاي خود, امرار معاش كنند و اساساً روحيه ”كارمندي“ ندارند. در ساختار سازمانهاي گسترده و سنتي ”امنيت شغلي“ بهايي بود كه در مقابل ”اطاعت“ به كاركنان پرداخت ميشد. اما در شركتهاي كوچكِ كارآفريني نه ”امنيت شغلي“ به معناي فراگير آن وجود دارد و نه ”اطاعت“. در چنين شركتي كاركنان, خودگردان، خطرپذير و مسؤوليتپذيرند و همه خود را در برابر منافع خود و شركت و جلب رضايت مشتري مسؤول و پاسخگو ميدانند. افراد در حيطه كاري خود تصميم ميگيرند و مسؤوليت تصميمات خود را بر دوش مديران خود نميگذارند.
5-3. كارآفريني, فرهنگمخاطرهپذيري
كارآفرينان بايد مخاطرهپذير (ريسكپذير) باشند يعني بتوانند نسبت به موقعيت, شرايط, امكانات و در يك كلام آينده خود ريسك كرده و براي كسب ”موفقيتي محتمل“ مبارزه نمايند. اين يك بعد قضيه است. بعد ديگر آن, مخاطرهپذيري پشتيبانان و حمايتكنندگان است. همواره كارآفرينان قادر به تامين تماميِ سرمايه و امكانات موردنيازِ كسبوكار جديد خود نيستند. به اين علت, بايد دولت يا ديگر حاميان مستقل, حاضر به پذيرش ريسك موردنياز كارآفرين بوده, ”سرمايه مخاطرهپذير“ برايش فراهم نموده و او را در مراحل مختلف كارآفريني همراهي كنند. افرادي كه داراي روحيه محافظهكاري ويا كارمندي هستند, اساساً كارآفرينان موفقي نخواهند بود.
علاوه براين ويژگيها، تعميق و گسترش فرهنگ كارآفريني، بستري مناسب براي بسط عدالت در جامعه است. در يك جامعه كارآفرين، همه انسانها فرصتهاي يكساني پيش روي خود دارند. در اين جامعه، سرمايه يا زمين منشأ توليد ثروت نيست و در چنين جامعهاي افراد هوشمند، خلاق و صاحبانديشه و نيز پرتلاش و مصمم، شانس بيشتري براي موفقيت دارند و صاحبان سرمايههاي كلان نميتوانند ثروت را در انحصار خود نگهدارند. تمام اينها در كنار هم يك زمينه مناسب براي بسط عدالت در سطح اجتماع است.