بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #22  
قدیمی 10-13-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض سيزده جمله فوق العاده زيبا از ارد بزرگ

سيزده جمله فوق العاده زيبا از ارد بزرگ




ارد بزرگ : مردان و زنان کهن برآيند خوي و منش مردمان سرزمين خويش اند .


ارد بزرگ : دوستان زياد براي يک نوجوان ، همانند آشيانه ساختن دهها کلاغ بر تاج نهالي نازک است .


ارد بزرگ : هنرمندي که آرماني بزرگ در سر ندارد جز پلشتي چيزي نمي آفريند .


ارد بزرگ : خموشي ريش سفيدان هم پندآموز است .


ارد بزرگ : رسواترين آدمها ، فريبکارانند .


ارد بزرگ : کاشانه ايي که جايگاه دوستان کوچه و بازار شد نواي گريه ها در سينه دارد .


ارد بزرگ : سازش بر روي داشته هاي به يغما رفته امان ، به نام آشتي جويي و دوستي از ناداني و کم خردي ست .




ارد بزرگ : کسي که گذشت و بخشش در درونش نيست تنها نام آدم را بر خود دارد .


ارد بزرگ : کودکان براي شاد بودن ، بيش از هر چيزي به گفتگو با ما نياز دارند .


ارد بزرگ : آيا همه بايد به يک اندازه داشته باشند ؟! پايگاه مردمي همه آدميان بايد برابر باشد ؟! کساني که اينها را مي گويند يا ابلهند و يا گرگاني هستند که پوستين گوسفند به سر کشيده اند . آنگاه که عده ايي شب و روز براي رشد و بالندگي سرزمينشان تلاش مي کنند از همه چيزشان مي گذرند هزاران هزار نام ناشناخته در وادي هاي گوناگون از کيان کشور ، آزادي و مردم خويش با سينه ايي ستبر نگهباني مي کنند را چگونه مي توان با کساني يکي نمود که تنها موارد با اهميت زندگي آنها ; زمان خواب و خوراک ، ديدار دوستان کوچه و بازار ، آخرين فيلمي که بر پرده سينماست و يا چشم و ابروي ديگري ست...


ارد بزرگ : خوشرويي هديه اي ست ، که کادو ندارد .


ارد بزرگ : آييني که آدمي را به گوشه نشيني وادار کند دوامي نخواهد داشت .


ارد بزرگ : آدميان نيرومند در هنگامه آورد و پيکارهاي سهمگين ، شادي هديه مي دهند .

__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 04:05 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها