بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > تاریخ

تاریخ تمامی مباحث مربوط به تاریخ ایران و جهان در این تالار

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 11-06-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض اواخر عمر امیر اسماعیل سامانی

اواخر عمر امیر اسماعیل سامانی

اسماعیل سامانی در اواخر عمر، به قول مؤلف تاریخ بخارا، به حکم خلیفه «از عقبه
حلوان و
ولایت خراسان
تا
ماوراء النهر و
ترکستان و
سند و
هند»
را در ولایت خویش داشت.

اما به بخارا علاقه خاصی می‏ورزید و از آن جا به «شهر ما» یاد می‏کرد که در توسعه و ترقی آن اهتمام بسیاری نیز به خرج داده بود.

در آخر عمر هم که فردی رنجور شده بود، طبیبان بخارا تغییر آب و هوا را برایش لازم دیدند.
از این رو از «جوی مولیان» که کوشک امیر در آن جا بود و آب و هوایی مرطوب داشت به قریه‏ای به نام زرسان، نزدیک بخارا منتقل شد و

در آن جا مدتی به تفریح و شکار اشتغال داشت تا آن که در صفر 295 ق / نوامبر 907 م« درگذشت. پس از مرگ وی ، او را امیر ماضی خواندند، چنان که اخلاف نیز بعدها او را پس از مرگ به القاب خاص می‏خواندند.

__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 11-06-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض ابو نصر احمد بن اسماعیل سامانی




ابو نصر احمد بن اسماعیل سامانی

« 295- 301 ق / 914- 907 م»

پس از امیر اسماعیل، پسرش «ابو نصر احمد» به جای پدر بر تخت نشست و جایگاهش از سوی خلیفه، المکتفی بالله تأیید شد.
در واقع با اعلام خبر وفات امیر اسماعیل،
خلیفه وقت، به قول طبری :

«لوای احمد به دست خویش بست و آن را با عهد و منشور امارت با خلعت مناسب برای وی به خراسان فرستاد. »
ربیع الثانی 295 ق / ژانویه 908 م.


آغاز روی کار آمدن ابو نصر احمد

ابو نصر احمد هم که در اواخر عهد پدر، امارت سیستان را داشت وقتی در دنبال اظهار اطاعت نسبت به خلیفه و ارسال هدایا به بغداد، کارها را در بخارا به نظم آورد،
در صدد برآمد تا کار سیستان و ری را که مقارن آن ایام عرصه آشوبها شده بود، سامان دهد.

از این رو،
  • نخست قصد ری کرد، زیرا از آن دیار نفوذ و قدرت بخارا بیشتر مورد تهدید بود،
  • اما به نصیحت نیکخواهان و اطرافیانش، تصمیم گرفت تا ابتدا کار عموی خویش، اسحاق بن احمد را که امیر سمرقند بود و داعیه امارت ماوراء النهر را داشت یکسره کند. به این ترتیب با ورود ابو نصر احمد به سمرقند، اسحاق بدون مقاومت تسلیم گردید و به بخارا فرستاده شد. «295 ق / 907 م».
  • سپس احمد از جیحون گذشت و از خراسان قصد جرجان و ری کرد. چون کار ری را سامان داد، آن را به ابو جعفر صعلوک داد تا از جانبش در آن جا فرمان براند و خودش هنوز در ری بود که فرمان خلیفه تازه، المقتدر بالله به او رسید «296 ق / 908 م».
  • پس از چندی احمد به بخارا بازگشت و در «298 ق / 910 م» قصد عزیمت به هرات را کرد و
  • از هرات سردار خود حسین بن علی مرورودی را با لشکری به سیستان فرستاد و خویشانی همچون: احمد بن سهل و ابراهیم سیمجور را نیز با او روانه کرد.

رویارویی های ابو نصر احمد با همسایگانش

رویارویی سامانیان با صفاریان و خوارج در سیستان
رویارویی سامانیان با علویان طبرستان


ابونصر احمد به سبب تندخویی، تنگی حوصله و سخت گیریهایش، دشمنان فراوانی در دربار داشت که همین امر سبب قتل او توسط اطرافیانش شد. پس از مرگ، ابونصر احمد را «امیر شهید» لقب دادند.

__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 11-06-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض نصر بن احمد بن اسماعیل سامانی



نصر بن احمد بن اسماعیل سامانی

(امیر سعید)
« 331- 301 ق / 943 - 914 م»

درخشانترین دوران فرمانروایی سامانیان، دوران امارت نصر بن احمد بود که هنگام جلوس بیش از هشت سال سن نداشت و مدت سی سال و سه ماه بر ماوراء النهر و خراسان حکمروایی کرد.

با آن که پدرش احمد، به تحریک و توطئه سران سپاه کشته شده بود، حمایت دیوانیان - و سعی و تدبیر وزیرانی چون ابو عبدالله جیهانی و ابوالفضل بلعمی - آغاز فرمانروایی او را از تزلزل و بی ثباتی ایمن ساخت.

امیر خردسال بعدها به کمک این وزیران، در حمایت از اهل ادب و احیاء فرهنگ ایرانی سعی قابل ملاحظه‏ای نشان داد که تشویق رودکی در به نظم کردن کلیله و دمنه یک نمونه آن بود.

در آغاز کار، وزیرش ابو عبدالله جیهانی به کمک سپهسالار حَمّویه بن علی ، اداره امور را تحت نظم در آوردند و شورشها و توطئه‏هایی را که در آغاز امارت وی روی داد با قدرت فرو نشاندند.


ناآرامیها در قلمرو نصر بن احمد سامانی
  • در واقع در همان آغاز امارت نصر، بار دیگر اسحاق بن احمد عموی پدرش در سمرقند به دعوی امارت برخاست، اما به وسیله حمویه مغلوب شد.

  • شورش دیگری به رهبری حسین بن علی مرورودی در نیشابور رخ داد که ظاهراً اسماعیلیه خراسان در پشت سرش بودند. این شورش هم به وسیله احمد بن سهل که از دهقانان خراسان و از خاندانهای اشرافی بلخ بود، فرو نشست. اما خود احمد تقریباً بلافاصله بعد از آن سر به شورش گذاشت و سپهسالار حمویه آن را دفع کرد.
آرامشی که بعد از این وقایع در قلمرو آل سامان به وجود آمد، ده سال به طول انجامید و در این مدت، نصر بن احمد که سالهای کودکی را پشت سر گذاشته بود، زمام امور را در دست گرفت.

  • شورشی هم که در این ایام در فرغانه به وسیله الیاس بن اسحق در گرفت هر چند نواحی شرقی قلمرو نصر را برای مدتی دچار اغتشاش کرد، اما سرانجام با پیروزی نصر خاتمه یافت. در این میان الیاس هم مورد عفو قرار گرفت وبه دربار بخارا بازگشت.

  • وقتی نصر برای تنظیم امور خراسان و دفع تحریکات علویان طبرستان به نیشابور رفت، حادثه تازه‏ای در بخارا روی داد;
فتنه ی برادران نصر


  • در همین دوران ماکان نیز در کرمان بر سر قدرت بود که داستان رسول امیر جعفر بانویه میان آنها رخ داد و دلیری، چابکی و عیاری این امیر صفاری در رفع اهانتی که از جانب ماکان به رسول وی شده بود، دربار بخارا و خود امیر نصر را با آن که ماکان در واقع گماشته خود وی بود به اعجاب و تحسین نسبت به امیر جعفر واداشت. نصر ظاهراً به قصد ایجاد دوستی و حصول از عدم مداخله احتمالی او در حدود خراسان، با ارسال هدایای دوستانه و تشویق کردن رودکی در نظم قصیده «نونیه» معروف در ذکر مناقب او جانب امیر جعفر را نگه داشت.
در حقیقت، دو دستگیهایی در دربار نصر پدید آمده بود که منجر به روی کار آمدن ابو علی جیهانی، پسر ابو عبدالله جیهانی وزیر و نایب معروف نصر شد «326 ق / 937 م».

این کامیابیها نصر را از
  • توطئه مرموزی که در بخارا ناگهان بنیاد حکومت سامانیان را به شدت متزلزل کرد، نرهانید. این توطئه که منجر به کناره گیری نصر و روی کار آمدن نوح شد، مبتنی بر اتهام نصر به تمایلات شیعی بود، هر چند که مداخله فقیهان بخارا و امیران دربار، نصر را وادار به کناره گیری کرد، ولی در عین حال امارت سامانیان را از انقراض و سقوطی که ممکن بود خشم و ناخرسندی فقهای ولایت و عامه اهل سنت بدان گرفتار شوند، نجات داد.


پایان کار نصر بن احمد

نصر بن احمد در اواخر عمر به بیماری سل دچار شد و به رغم کامیابیهایی که سردارانش در کارهای مربوط به خراسان و جبال حاصل می‏کردند او به تدریج در خود احساس انزوا جویی و میل به عزلت و کناره گیری زاهدانه می‏کرد.

امیر سامانی، وقتی به نفع پسر خویش، نوح، کنار رفت و از امارت استعفاء داد توطئه‏ای که فقها همراه با عده‏ای از رؤسای متعصب ترک بر ضد خاندان سامانی چیده بودند، نقش بر آب شد.
اما خود او تحت نظر قرار گرفت و یا مجبور به انزوایی اجباری شد تا بالاخره عمرش در گوشه عزلت به پایان آمد (رجب 331 ق / مارس 943 م).
بعد از وفاتش، او را امیر سعید خواندند.

__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 11-06-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض نوح بن نصر سامانی

نوح بن نصر سامانی

(امیر حمید)
« 343- 331 ق / 954- 943 م»

روایات راجع به پایان روزگار نصر بن احمد بن اسماعیل سامانی تا حدی مغشوش است.

به خصوص نکته‏ای که بالافاصله بعد از وفات او، وزارت نوح به دست یک تن از فقهای عصر، معروف به حاکم جلیل که مدتی نیز حاکم بخارا بود، می‏افتد، نشانگر آن است که برکناری نصر با غلبه فقها باید ارتباط داشته باشد.

همچنین گفته‏اند که در پایان روزگار امیر نصر، هیچ کس از بزرگان دولت سامانیان باقی نمانده بود، چرا که برخی مرده و بعضی دیگر در حق یکدیگر سعایتها کرده و موجب هلاک یکدیگر شده بودند.

از این مطلب چنین بر می‏آید که اواخر عهد فرمانروایی این امیر، در توطئه‏های مرموز طولانی سپری شده است و شاید به دلیل از بین بردن عمدی اسناد رسمی، از آن احوال در تاریخ به اشاره‏های کوتاهی اکتفا شده است.


اوضاع داخلی قلمرو سامانی

وزارت حاکم جلیل در بخارا

با امارت رسمی نوح در شعبان 331 ق / آوریل 943 م،
که با غلبه فقها و عامه همراه شد، آثار ضعف و انحطاط در اقتدار امیران بخارا پدید آمد.

وزیر وی، فقیه ابوالفضل محمد بن احمد که حاکم جلیل و به قولی شمس الائمه نیز خوانده می‏شد بیشتر اوقات خود را به عبادت می‏گذراند و به همین دلیل از امور مملکت داری بی بهره بود.

البته چنین شخصی قادر به جلوگیری از دشواریهای ناشی از بحرانهای اواخر امارت نصر نبود به خصوص مساله ویرانی خزانه را که در سالهای طغیان بخارا و ماجرای برادران نصر مخارج سنگینی بر آن تحمیل شده بود ،تنوانست جبران کرده و تدارک ببیند.

  • از اینرو وزارت او بر فقر خزانه، نارضایتی لشکر و پریشانی عامه افزود و سعیش در دفع این دشواریها نیز بی حاصل ماند.
به روایت گردیزی
  • مبلغ شصت میلیون درهم به لشکریان داد ولی با این حال هیچ کس از او خشنود و راضی نشد.
  • از طرفی دیگر در اطراف مملکت شورشهایی روی داد که برای دفع آنها پول و لشکر لازم بود که هیچ یک از آن دو مهیا نبود.

ناکار آمدی حاکم جلیل و قتل وی

وقتی نوح به اشاره این وزیر، ابوعلی چغانی را که در عهد امارت نصر، خود و پدرش خدمتها و جانفشانی هایی در راه سامانیان کرده بودند به سعایت بدخواهان و مخالفان از امارت خراسان معزول کرد «333 ق / 944 م»، با تحریک و توطئه طرفداران ابوعلی مواجه شد.

در بخارا احمدبن حمویه یکی از خویشاوندان ابوعلی به ایجاد نارضایتی در بین اهل سپاه متهم شد و به تحریک وزیر و امر نوح در زیر ضربات تازیانه جان سپرد «335 ق / 946 م».

ابوعلی چغانی زیر بار عزل نرفت و ابراهیم سیمجور نیز که از جانب نوح به جای ابوعلی چغانی منصوب شده بود نتوانست خراسان را از ابوعلی باز ستاند . در مرو که امیر نوح به قصد دفع عصیان ابو علی چغانی لشکر آورد، با شورش و غوغای سپاه خویش مواجه شد که عزل وزیر را طلب می‏کردند و او را موجب خشم لشکر و محرک عصیان امیر چغانی می‏شمردند.

در واقع با وزارت این فقیه، بی نظمی در کارها رخنه کرده بود:
    • مواجب لشکریان عقب می‏افتاد و
    • در جمع آوری خراج نیز نابسامانیها رخ می‏داد که موجب نارضایتی عموم مردم بود.
بالاخره ناراضیان لشکر، ظاهراً با موافقت پنهانی نوح، وزیر فقیه را به قتل رساندند که بدین گونه دو ماه پس از قتل احمد بن حمویه او نیز کشته شد.


اتحاد ناکام مخالفان نوح بن نصر سامانی
  • ابوعلی چغانی
  • ابراهیم بن احمد عموی نوح نصر سامانی
ولی حتی قتل وزیر و رهایی از استبداد او هم، نوح را از خشم و ناخرسندی لشکر که طالب عزل و قتل او بودند نرهانید.
تا این که عاقبت همین ناخرسندیها سبب شد کار ابوعلی چغانی و همدستانش در اظهار تمرد نسبت به امیر بخارا بالا گیرد.

در واقع ابو علی ، ابراهیم بن احمد، عموی نوح را که بعد از ماجرای خباز به موصل گریخته بود، به خراسان دعوت و او را به امارت گماشت.

لشکریان نوح نیز که بعد از قتل حاکم جلیل، همچنان به سبب خالی بودن خزانه از دریافت مواجب خویش محروم بودند، غالباً به امید دریافت حقوقشان به شورشگران می‏پیوستند.

ابوعلی از جیحون گذشت و در بخارا ابراهیم بن احمد را به امارت اعلام کرد که به همین دلیل نوح ناچار به سمرقند گریخت.

اما اتحاد ابراهیم با امیر چغانی بیشتر از دو ماه طول نکشید.
ابو علی چون از جانب ابراهیم ایمنی نداشت به چغانیان رفت و در عوض ابراهیم که از عهده مخالفت با اهل بخارا که هوا خواه امیر نوح بودند بر نمی‏آمد، نوح را به بخارا خواند و به این ترتیب از وی معذرت خواست.

نوح در بخارا، بر خلاف پیمان، ابراهیم را توقیف کرد و با شورشیان هم به خشونت رفتار کرد.
به این ترتیب امارت خراسان را به منصور بن قراتکین، از ترکان اسپیجاب داد که لشکری نستوه و در عین حال به سامانیان در جنگها خدمت بسیار کرده بود ، داد.


رویارویی نوح بن نصر با ابوعلی چغانی

ابوعلی چغانی که هنوز داعیه امارت خراسان را داشت از بلخ راه بخارا را پیش گرفت و در آن جا به تهدید امیر نوح پرداخت.

اما در جنگ سختی که میان دو طرف در گرفت، شکست خورده و ناچار به چغانیان عقب نشینی کرد.
با آن که لشکر بخارا چغانیان را غارت کرد، سرانجام کار به مصالحه کشید و ابو علی ناچار به همان حکومت چغانیان که از قدیم به خاندانش اختصاص داشت راضی شد.

اما در این میان منصور بن قراتکین، از افراط در شرابخواری وفات یافت .

نوح بار دیگر امارت خراسان را به ابو علی چغانی داد بدین ترتیب ابو علی به خراسان بازگشت و کار امارت آن دیار را به دست گرفت «340 ق / 951 م».

این بار خراسان توسط ابوعلی نظم و امنیت از دست رفته خود را باز یافت و ابو علی بعد از اعاده نظم، با آل بویه که در این ایام در عراق قدرتی یافته و قلمرو سامانیان را در خراسان تهدید می‏کردند، در حدود ری در گیر شد.

با این وجود صلحی که او با رکن الدوله دیلمی کرد، مقبول دربار بخارا واقع نشد و نوح، ابو علی را مجدداً از امارت خراسان عزل کرد.

اما مقارن همین ایام نوح وفات یافت «ربیع الثانی 343 ق / آگوست 954 م».

بعد از مرگش او را امیر حمید خواندند.

__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 11-06-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض عبدالملک بن نوح سامانی


عبدالملک بن نوح سامانی

(امیر رشید)
«350 - 343 ق / 961- 943 م»

پس از درگذشت نوح، پسرش عبدالملک امارت یافت،
اما سرکردگان سپاه همچنان از این امر ناخرسند و نگران باقی مانده بودند.


منازعه قدرت میان دیوانیان و سپاهیان

بکربن مالک، سپهسالار خراسان که عبدالملک او را به حکومت آن ولایت ابقا کرد، در بخارا به دست البتکین، سرکرده عده‏ای از سپاهیان ناراضی کشته شد.
این امر اختلاف بین ترکان سپاه و دیوانیان را که می‏خواستند سپاه را تحت نظارت خویش درآورند، شدت داد :
  • محمد بن عُزیر، که از جانب عبدالملک وزارت به وی واگذار شده بود، به ناچار کناره گیری کرد.
  • بعد از آن که وزارت، به ابو جعفر عُتبی و حکومت خراسان به ابو الحسن سیمجور داده شد،
ضعف عبدالملک در برابر قدرت سپاهیان نماینگر شد.

در تمام این عزل و نصبها دست پنهانی البتکین که سرکرده غلامان ترک بود، در کار بود،
اما هیچ یک از این عزل و نصبها موجب خرسندی سپاه نشد.

با کنار نهادن آنها، عبدالملک کوشید تا خود را از سلطه البتکین برهاند:
  • عتبی را به اتهام اسراف در خرج «348 ق / 959 م» و
  • سیمجور را به سبب اجحافهایی که در خراسان کرده بود «349 ق / 960 م»
کنار گذاشت.

اما در این اثنا که دربار و دیوان سامانیان به شدت دستخوش مطامع غلامان ترک و سرکردگان سپاه بود، رهایی از سلطه البتکین برای عبدالملک ممکن نشد:

    • امارت خراسان بعد از سیمجور به ابو منصور محمد بن عبدالرزاق داده شد که سرداری از دهاقین نام آور خراسان بود. اما چندی بعد بر خلاف میل قلبی خویش، عبدالملک او را از امارت برکنار کرد و
    • هرات و حکومت خراسان را به البتکین داد.
    • وزارت نیز به ابو علی بلعمی که در واقع متحد یا دست نشانده البتکین بود داده شد.
در همین اوقات عبدالملک در یک بازی چوگان از اسب فرو افتاد و درگذشت «شوال 350 ق / نوامبر 961 م». و به این ترتیب تخت بخارا خالی ماند.

عبدالملک را بعد از مرگ امیر رشید خواندند.

__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 11-06-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض ابو صالح منصور بن نوح

ابو صالح منصور بن نوح

(امیر سدید)
«365 -350 ق / 976 - 961 م»

بعد از وفات عبدالملک بن نوح، بلعمی وزیر به اشارت البتکین حاکم هرات، پسرش نصر بن عبدالملک را به امارت گذاشت.
اما این انتخاب با تأیید و قبول بزرگان مواجه نشد.
منازعات و اختلافات تجدید گشت و حتی سرای امارت غارت و طعمه حریق شد ;

  • نصر بن عبدالملک برکنار شد
  • و به الزام ابوالحسن فایق - یکی دیگر از سرکردگان غلامان خاصه - ابو صالح منصور بن نوح برادر عبدالملک به امارت انتخاب شد.
البتکین که دربار و سپاه بخارا را بر ضد خود دید، از صحنه رقابت با امراء کنار کشیده، از خراسان خارج و از اه طخارستان به غزنه رفت، جایی که بعدها اخلاف او امارت غزنویان را در آن جا بنیاد نهادند.


دربار بخارا

در بخارا قدرت به دست فایق خاصه که از کودکی مصاحب و مربی ابو صالح منصور بود و در او نفوذی تمام داشت ، افتاد:
  • بلعمی نیز چون با فایق کنار آمد «363 ق / 973 م» وزارت خود را تا پایان عمر حفظ کرد که در عین حال سابقه این اتحاد با البتکین مانع از ادامه وزارتش نشد.
  • حکومت خراسان بار دیگر به ابو منصور محمد بن عبدالرزاق داده شد. عبدالرزاق که شاهنامه منثور به امر او در خراسان تدوین شد، به دلیل یأس و ناخرسندی از حکومت سامانیان که به دست غلامان ترک افتاده بود، به دیالمه پیوست و با وشمگیر زیاری که در آن ایام با سامانیان متحد شده بود، درافتاد. وشمگیر زیاری که در حدود جرجان صاحب داعیه بود، نفوذ آل بویه را در آن نواحی تهدیدی برای قدرت خویش می‏یافت، به همین دلیل برای دفع ابو منصور محمد بن عبد الرزاق به حیله‏ای متوسل شد که در عین اظهار دوستی با وی، با مخالفانش پنهانی همداستان شد.
  • دربار بخارا نیز با عزل عبدالرزاق، امارت خراسان را با عنوان سپهسالاری به ابوالحسن سیمجور داد «ذی الحجه 350 ق / ژانویه 962 م».

مرگ ابو منصور محمد بن عبدالرزاق
  • حذف رقیب خطرناک
  • آغاز دوره ی آرامش در قلمرو سامانی
سیمجور نیز این بار، بر خلاف گذشته بر استمالت قلوب اهل خراسان کوشید.
با رعایا به عدل رفتار کرد و با اهل علم معاشرتی نیکو پیش گرفت و کوشید تا از آن چه در زمان گذشته موجب رنجش خلق ولایت از او شده بود، خود داری کند.

در هر حال جنگ با ابو منصور محمد بن عبدالرزاق برایش اجتناب ناپذیر شد و در نبردی که بین آن دو درگرفت، ابو منصور عبدالرزاق به سبب زهری که طبیب ترسای او - یوحنا - به تحریک وشمگیر به وی داده بود، از جنگ باز ماند و در بیابان به دست غلامی از اهل اسلاو کشته شد «351 ق / 962 م».

به این ترتیب با مرگ ابو منصور عبدالرزاق;
  • دولت سامانیان از یک رقیب خطرناک رهایی یافت .
  • خراسان نیز برای ابوالحسن سیمجور باقی ماند و ابو الحسن تا پایان عهد منصور بن نوح همچنان امیر خراسان بود.
  • با از میان رفتن عبدالرزاق، ادامه فرمانروایی منصور در آرامشی نسبی گذشت که تنها با خلف بن احمد حاکم سیستان که با او از در دشمنی درآمده بود، درگیری پیدا کرد که عاقبت آن نیز به نوعی آشتی انجامید. وی غزنه را که پس از وفات البتکین «352 ق / 963 م» عرصه منازعه مدعیان بود، تحت نظارت درآورد.

مرگ ابو منصور بن نوح

فرمانروایی ابو صالح منصور بن نوح حدود شانزده سال به طول انجامید تا این که در اثر یک بیماری در شوال 365 ق / ژوئن 976 م درگذشت.

پس از مرگ او را امیر سدید خواندند.


__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 11-06-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض ابوالقاسم نوح بن منصور

ابوالقاسم نوح بن منصور

« 387- 365 ق / 997 -975 م»


امیر نابالغ سامانی

پس از وفات ابو صالح منصور، فرزند خردسالش ابوالقاسم نوح بن منصور به امارت نشست.
این امیر نابالغ که به هنگام جلوس تنها سیزده سال سن داشت، بازیچه کشمکشهای عناصر مختلف دربار بود:

    • حکومت وی نیز همچون پدرش به سر نیزه نفوذ ترکان دربار متکی بود و از حکومت جز نامی ظاهری نداشت.
    • ازدیاد نفوذ غلامان ترک که امراء دربار بخارا نیز از آن میان بر می‏خاستند موجب تهدید مستمر دبیران و وزیران بود و طبقه ممتاز دهقانان ایرانی را تدریجاً از دستگاه امیر بخارا دور می‏کرد.
    • انحطاط طبقه ممتاز دهقان، سلسله سامانیان را از حمایت این اشراف متوسط محروم کرده و آنها را ملعبه اغراض امیران ترک ساخت.
    • از طرفی نگهداری لشکر نیز بدون آن که غنایم و عوایدی از جنگها از آن حاصل شود تنها با تحمیل مالیاتهای سنگین ممکن بود.

تحکیم قدرت

نوح بعدها چون دوران سرپرستی مادر را پشت سر گذاشت، برای تحکیم موضع خود در مقابل مدعیان خاندانی
  • با ابوالحسن سیمجور حاکم خراسان و با ابوالحارث فریغونی حاکم ولایت جوزجانان طرح خویشاوندی سببی ریخت و
  • ابوالحسن عتبی را هم به وزارت برگزید . هر چند ابوالحسن سیمجور والی خراسان که در این ایام ناصرالدوله خوانده می‏شد با وزارت عتبی مخالف بود.
  • وزارت عتبی با وجود جوانی‏ او با وزارتی بود همراه با درایت و تدبیر. او در دربار بخارا از توسعه نفوذ سران سپاه جلوگیری کرد و چون به حاجب ابوالعباس تاش که مورد اعتمادش بود و تا حدی رقیب ابوالحسن سیمجور به حساب می‏آمد، توجه بیشتری نشان داد، خشم و ناخرسندی ناصرالدوله را بر ضد خود برانگیخت.

سامانیان دستخوش منازعات دیوانی و سپاهی

وزارت ابوالحسن عتبی
  • ابوالحسن عتبی، ناصرالدوله سیمجوری را با وجود خویشاوندی که با امیر نوح داشت از امارت خراسان معزول کرد و حکومت خراسان را به ابوالعباس تاش که از پرورش یافتگان خاندان خویش بود، سپرد و بعد از آن او را حسام الدوله خواند.
  • فایق خاصه را به جنگ با آل بویه که ناصرالدوله بین آنها با آل سامان پیمان عدم تعارض بسته بود، مشغول داشت. با آن که فایق و ناصرالدوله، پنهانی بر ضد او متحد شدند، عتبی با اعتماد بر حسام الدوله تاش، در دربار قدرت بی معارض یافت و با کفایت و با درایت کم نظیری که داشت، تفوق دیوان را بر درگاه که جناح سپاهیان از آنجا تقویت می‏شد، تحقق داد.
  • اما خود او مدتی بعد به دست «غلامان ملکی» که مزدور فایق و ناصرالدوله بودند به قتل رسید «372 ق / 982 م» و با مرگ او ابوالقاسم نوح امیر بخارا از وجود وزیر با کفایتی که ممکن بود او را از نفوذ فاجعه آمیز سرکردگان سپاه نجات دهد، محرم شد.

وزارت عبدالله بن محمد بن عزیر
  • وزارت به عبدالله بن محمد بن عُزَیر که با حسام الدوله تاش و ابوالحسن عتبی دشمنی دیرین داشت رسید و چون می‏دانست تاش، او و محرکان قتل عتبی را تحت تعقیب قرار خواهد داد، تاش را از حکومت خراسان معزول کرد و خراسان را بار دیگر به ناصرالدوله سیمجور سپرد.
  • بدین گونه دربار بخارا، با وزارت عبدالله بن محمد بن عُزیر، دستخوش مداخله و منازعه دایم ناصرالدوله و فایق شد; و
آغازی برای حضور امرای غزنه در دربار سامانی

چون تاش نتوانست یا نخواست با وضع جدید دربار کنار بیاید، خراسان را ترک گفت و به آل بویه پیوست.


دربار ابوالقاسم نوح بن منصور بعد از منازعات دیوانی و سپاهی

دربار سامانیان که منازعات دایم بین امراء سپاه، آن را به شدت متزلزل کرده بود، تحت نفوذ سبکتکین و پسرش محمود واقع شد.
بعد از آن جریانات، نوح خود را در اکثر امور حتی در انتخاب وزیران خویش به مشورت با غزنه ناچار می‏دید.

چندی بعد، نوح بن منصور در رجب 387 ق / جولای 997 م، درگذشت و

پس از مرگ امیر رضی خوانده شد.

__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 05:44 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها