Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #2  
قدیمی 11-10-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

فصل دوم : سفر روح

سفر روح تجربه ای منحصر به فرد و متضمن باور بقا ی روح است . دستاورد این تجربه در و نی ، عشق به تمامیت هستی و درک زیبایی آن است . سفر روح را نمی توان در موعظه ها و در قالب عقاید محدود تجربه کرد . شر یعت- کی- سو گماد ( کتاب اول )

“ روزنه ای کوچک از نور سفید در ژرفای جهان پیش رویم هویدا شد . فاصله آن از من بسیار دور بود ، ولی با سرعتی فوق العاده به طرف من می آمد .
گویی خورشیدی از آن سوی کیهان پیش می تازد تا مرا در کام حرارت و نور خود فرو برد . لحظه ای بعد این من بودم که به سوی آن پرواز می کردم ،
همچون ذ ره ای نورانی که به طرف سیاره ای با درخششی غیرقابل وصف هجوم می برد. “

سری هارولد کلمپ در کتاب روح نوردان سرزمینهای دور از این تجربه اصیل و قدیمی یاد می کند . این تجربه هنگامی رخ داد که او جهت احراز مقام استاد حق در قید حیات تعلیم می دید . وی در این دیدار از جهان های الهی که در معیت ربازارتارز ، استاد اک صورت می گرفت ، آموخت که اک چگونه ظرفیت قلبی انسان را بالا می برد . سری هارولد در ادامه می نویسد : “ گویی از میان خورشید یا پرده ای از نور گذر می کردم و از آن سو ، از دنیای رنگ ها و جهان شکوه سر بر می آوردم . در نوری با شکوه ( کالبد با شکوه روح ) در فضا شناور شدم ، نوری که از دیدن ، دانستن و بودن لبریز است . زیر پایم ساحلی با شن های سفید گسترده بود ، ساحل اقیانوسی به رنگ آبی و سبز . امواج به نرمی ماسه ها را می شستند . پرندگان کوچک همراه با جزر و مد آب ها در آسمان بالا و پایین می رفتند که داد و ستد زندگی را تداعی می کرد . کوچکترین لکه ابری در آسمان آبی و شفاف به چشم نمی خورد . با خود گفتم : این حتما“ همان بهشت موعود است . لحظه ای بعد بر فراز صخره ای مرتفع ایستاده و اقیانوس را تماشا می کردم . چگونه می توان احساس روح را وصف کرد ؟ چرا که علیرغم این ارتفاع زیاد ، شنیدن و دیدن چنان میسر بود که گویی در ساحل ایستاده ام . صدای عمیق و مردانه ای در کنارم فرمان داد : دوردست را بنگر . درحالی که یکه خورده بودم به اطرافم نگاه کردم . این صدای ربازارتارز ، استاد تبتی اک بود که بدون تردید مسبب این سفر به یکی از زیباترین بهشت های الهی بود . دست راست قدرتمندش ، عصای ستبری به بلندی شانه اش را می فشرد . با دست چپ به ساحل دور اشاره کرد ، جایی که دو پیکره کوچک در حال حرکت بودند .

ناگهان فاصله میان ما و دو نقطه تیره از میان رفت . زمان و مکان هر دو فرو ریختند و باصره معنوی من در چشم برهم زدنی به سوی آن دو ذره جهش کرد و
دیدم که زن و مردی به آهستگی در طول ساحل و در جهت ما قدم می زنند . مرد ریز نقش همان دوست و استاد من ، پال توئیچل یا ماهانتا بود . دیگری زن جوانی بود که لباس خواب سفیدی به تن داشت که در اثر وزش نسیم دریا در اطرافش موج بر می داشت . او باریک اندام ، دارای موهای خرمایی سیر و تا حدودی کوتاه تر از پال بود . درد و رنج چهره او را در هم شکسته بود و در کنار پال با آشفتگی قدم بر می داشت . اکنون دو ساحل نورد به گونه ای در دیدگاه ما
قرار گرفتند که از بالای صخره کاملا“ قابل رؤیت بودند . ربازارتارز توضیح داد ، روح القدس ، یعنی همین نور گرمی که ما در آن غوطه وریم از اقیانوس عشق و رحمت نشأت می گیرد که انعکاسی است از پرتوهای ساطع شده از اتم های الهی . خرقه شرابی ربازار در این مه زرین که مرا نیز در بر گرفته بود ، به سختی دیده می شد . البته خود را نمی توانستم ببینم . ربازار ادامه داد : این گوی زرین کالبد روح است . یعنی کامل ترین شکل انسان .

در ساحل ، زن غمگین به سختی در کنار پال قدم بر می داشت . رد پای روی شن ها و پیچ و خم های آن در کنار خط باقی مانده از امواج ، حکایت از سنگینی گام های آنان داشت . پال ما را بر روی صخره دید و برایمان دست تکان داد . اما پرده ای نامرئی ما را از چشم آن زن مخفی می داشت . آنان به آهستگی در کنار
ساحل حرکت می کردند و به تدریج در دور د ست کوچک می شدند . کمی دورتر در پیش رویشان یک فانوس دریایی قرار داشت که مقصد آنان بود . غم های
زندگی عمیقا“ روح آن زن جوان را مجروح کرده اند . ربازار تارز این کلمات را در حالی بر زبان راند ، که صدایش دراثر شفقت و همدردی تغییر کرده بود . صدای او از زیر و بم های معمولی تشکیل نشده بود ، بلکه از دل اتمسفر این جهان دور دست الهی و با طنینی زنگ دار سخن می گفت … زن دست به خودکشی زده بود ، ولی ماهانتا قدم پیش گذاشته ، از این کار او ممانعت کرده بود . در طی ماه های بعدی ماهانتا ، شب ها او را از کالبدش خارج کرده و به این بهشت آرامش بخش در کنا دریا می آورد تا روحش را بهبود بخشد . ربازارتارز چنین اد ا مه داد : ترمیم عواطف و ذهن او مدتی طول خواهد کشید . بیا برویم .

برای آخرین بار به اقیانوس و ساحل نگاهی انداختم و ناگهان متوجه شدم که آبهای جوشان و بهشتی این اقیانوس ، در واقع ارواح تجلی نیافته ای هستند که
برای فراهم شدن شرایط مساعد برای تولد مجدد در جهان فیزیکی انتظار می کشند . سپس در چشم بر هم زدنی به خانه بر گشتم .سفر روح برای ما چه فایده ای دارد ؟ منافع حاصل از سفر روح در عین ظرافت ، متضمن دستیابی به افق های دور دست هستند . هنگامی که ما با تجربۀ شخصی در می یابیم که فراسوی کالبد مادی دارای حیات هستیم ، از وحشت مرگ رها شده و نگرانی کمتری را به خود راه می دهیم . وقتی در تجربیات درک می کنیم که خود جزئی خلاق از خدایی هستیم که به ما عشق می ورزد . عشق بیشتری را درزندگی خود جاری نموده و نگرانی یا بیگانگی را کمتر احساس می کنیم . وقتی به تجربه در می یابیم که هدفی معنوی در پس زندگی وجود دارد ، احساس توانایی می کنیم .

هنگامی که در اثر این تجربیات معنوی آکنده از هیجان و نشاط می شوید ، عادات قدیمی را با سهولت بیشتری کنار می گذارید . دیگر به جای اعمال قدرت
اراده یا جنگیدن با محرومیت ها ، می بینم که عادت های قدیمی به سهولت و خود به خود بر طرف می شوند .اکنکار روح را موجودی شادمان می داند که به
هیچ گناهی آلوده نیست و خود علت تمام وقایع زندگی خویش است . با این نگرش ، آدمی به جای سرزنش دیگران ریشه همه چیز ر ا در درون خود جستجو
خواهد کرد . و کلام آخر این که با چنین قابلیت تازه ای ، معمولا“ راحت تر می توان به دیگران خدمت کرد و دغدغه محدودیت های فردی را به فراموشی سپرد .تو خود روح هستی براساس باورهای سنتی ، انسان روح دارد ، ا ما روح ارتباط چندانی با زندگی روزمره نداشته ، تنها هنگامی ا همیت می یابد که کا لبد فیزیکی به پایان عمر خود می رسد . اما پیروان اکنکار معتقدند که هر شخصی خود ، روح است و روح هسته قائم به ذات و جاودان وجود ماست و هرگز نمی توان آن ر ا از بین برد و نا بود کرد یا آن ر ا ا ز دست داد .با توجه به مشکلات جهان امروز ما به آ سا نی هویت خویش ر ا به فر ا مو شی می سپاریم . حواس فیزیکی و عواطف
ما د چار آشفتگی می شوند و در نتیجه ما از بصیرت معنو ی روح محروم می شویم . بازیابی این بصیرت سفر روح نام دارد . سفر روح با انجام دادن روزانه
تمرینات معنوی اک میسر می شود .

بسیاری از مردم سفر روح را در قالب نوعی گسترش در آگاهی و دانش تجربه می کنند ، منجمله در قالب تمایلی درونی برای تماس با یکی از دوستان ، یا
درک مفاهیم عمیق تر که در پس امور معمولی جریان دارند .برخی از افراد نیز تجربیاتی تاثیر گذار و سرشار از شکوه را در سفر روح تجربه خواهند نمود . در اکنکار ما می آموزیم که از طریق تجربه شخصی حقا یق معنوی را خود به ا ثبا ت بر سا نیم . با آمو ختن تمر ینا ت معنوی اک می توانیم به سفر روح مبادرت کنیم . تمرین معنوی با مناجات تفاوت دارد ، زیرا مشوق ما برای گوش سپردن به کلام خداست ، یعنی بر خلاف روش های موجود این ماییم که گوش می سپاریم . تمرین معنوی با مدی تیشن تفاوت دارد یعنی نسبت به آن فعالانه تر عمل می کنیم . پیروان اک بر خلاف روش مدی تیشن و به جای این که صبورانه در انتظار رسیدن به وضعیت آگاهی برتر باشند ، به طور فعال به این آگاهی می پیوندد . در تمرین معنوی بر خلاف عبادات حرکات فیزیکی وجود ندارد .

سفر روح همچنین با آنچه که عموم مردم از انعکاس اثیری برداشت می کنند ، تفاوت دارد . اگر ما برای سفر به فراسوی جهان فیزیکی از کالبد اثیری استفاده کنیم ، محدود به همان عالم اثیری می شویم . نیل به وضعیت آگاهی روح ، فراتر از این جهان ها رخ می دهد و به ما فرصت مکاشفه در هر یک ازجهان های الهی را عطا می نماید ، این جهان ها عبارتند از اثیری ، علی ، ذهنی ، اتری و مراتب مختلف طبقه روح . این طبقات و تقسیم بندی ها در فصل ششم ( جهان های الهی اک ) مورد بررسی قرار خواهند گرفت .


A Spiritual Exercise to Try یک تمرین معنوی

تمرینات معنوی اک به ما فرصت می دهند تا دریجه قلب خود را به روی نور و صوت الهی بگشایم . اکنکار بیش از یکصد تمرین مختلف را به ما می آموزد ، تمریناتی که همگی برای حصول ادراکی عمیق تر از خویش و خداوند طراحی گشته اند . یکی از تمرینات معنوی اساسی در اکنکار خواندن هیو یعنی یکی از نام های مقدس خداوند است . برای انجام دادن این تمرین محل ساکتی را جهت نشستن یا د رازکشیدن در نظر بگیرید ، راحت باشید و درباره عبارتی را زمزمه کنید HU معنوی یا کسی که دوست دارید فکر کنید . چشمانتان را ببندید . برای چند دقیقه به آرامی یا با صدای بلند هيو . سپس در سکوت گوش فرا دهید . شاید اک مقدس یا روح القدس را تجربه کنید . یا شاید بینش و بصیرت نوینی درباره زندگی خود به دست آورید . با رعایت خویش انضباطی و سر سپردگی می توانید شالوده معنوی خود را بنیان نهید .

اکنکار به ما چنین می آموزد که سر انجام به مقام همکاری با خداوند نایل خواهیم شد ، بدین معنی که در زندگی خود مجرایی برای جاری شدن اک یا روح الهی خواهیم بود و شادمانی و شکوفایی معنوی را به اطرافیان خود انتقال می دهیم . در قلمروی اکنکار آنچه هرگز مفقود نمی شود و از دست نمی رود ، فردیت است . این همان نکته ای است که اکنکار را از بودیسم و هندوئیسم مجزا می کند . مکاتب نامبرده هدف نهایی خود را استحاله فرد در خداوند وصف می کنند . اکنکار با وجود این برای تمام افراد و مقدسات احترامی عمیق قائل است و این احترام شامل حقوق و حریم شخصی دیگران نیز می شود
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )

ویرایش توسط Omid7 : 08-21-2010 در ساعت 10:34 PM
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 04:01 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها