مشاعره سنتی

[فرگل]

شب تاريک و بيم موج و گردابی چنين هايل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

[hossein]

آشنایی نه غریب است که دلسوز من است
چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت

[MAHDI]

تسبیح و خرقه لذت مستی نبخشدت
همت در این عمل طلب از می فروش کن

[hossein]

ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست

[آناهیتا الهه آبها]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

[MAHDI]

هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
هر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم

[hossein]

همچو گرد این تن خاکی نتواند برخاست
از سر کوی تو زان رو که عظیم افتادست

[MAHDI]

تاب بنفشه می‌دهد طره مشک سای تو
پرده غنچه می‌درد خنده دلگشای تو

[hossein]

وصل تو اجل را ز سرم دور همی‌داشت
از دولت هجر تو کنون دور نماندست

[MAHDI]

تو را که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری