مشاعره سنتی

[amir ahmadi]

تو خود ای گوهر یکدانه کجایی اخر
کز غمت دیده مردم همه دریا باشد

[مستور]

در بزم من بی سرو پا آمده بودی
بنگر ز کجا تا به کجا آمده بودی

[amir ahmadi]

یا رب این شاهوش وماهرخ زهره جبین
در یکتای که و گوهر یکدانه کیست

[مستور]

تو که نا خوانده ای علم سماوات
تو که نابرده ای رو در خرابات

[ماهین]

تا نشد رسوای عالم نشد استاد عشق
نیم رسوا عاشق اندر فن خود استاد نیست

[مستور]

تیغ تیزی گر به دستت داد چرخ روزگار
هر چه میخواهی ببر اما مبر نان کسی

[ماهین]

یاد باد آن که به خلوتگه وصلت شب و روز
دل سرا پرده ی صد راز نهان بود مرا

[مستور]

از بسکه با جفای تو شد آشنا دلم
دیگر نــــدارد از تو امیــــد وفــا دلم

[ماهین]

من آن پیرم که شیران را به بازی بر نمی گیرم
تو آهووش چنان شوخی که با من میکنی بازی

[مستور]

یار هنگام سحر بر دل من کرد گذر
گفت چون جلوه کنان بر دل تو میگذرم