بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 08-18-2011
KHatun آواتار ها
KHatun KHatun آنلاین نیست.
کاربر فعال ادبیات جهان
 
تاریخ عضویت: Mar 2011
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 210
سپاسها: : 86

250 سپاس در 115 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض ترجمه اثری از "پرسی شلی" شاعرِ رمانتیکِ انگلستان

The Indian Girl's Song


by Percy Shelley

I arise from dreams of thee
In the first sleep of night --
The winds are breathing low
And the stars are burning bright.
I arise from dreams of thee --


And a spirit in my feet
Has borne me -- Who knows how?
To thy chamber window, sweet! --

The wandering airs they faint
On the dark silent stream --


The champak odours fail
Like sweet thoughts in a dream;
The nightingale's complaint --
It dies upon her heart --
As I must die on thine


O beloved as thou art!
O lift me from the grass!
I die, I faint, I fail!
Let thy love in kisses rain
On my lips and eyelids pale


My cheek is cold and white, alas!
My heart beats loud and fast.
Oh press it close to thine again
Where it will break at last







آوازِ دخترِ سرخ پوست

من از خواب هایِ تو برمی خیزم
در آن دم که نخستین خوابِ شب
بر چشمانت سنگینی می کند_
باد نفسش را در ارتفاعِ کم رها می کند
و ستاره ها سوزان می درخشند.
من از خواب هایِ تو برمی خیزم_
روحِ مقدسی در پاهایم
مرا به پنجره ی خوابگه ت
می رساند،
چگونه؟
نمی دانم!
وه که چه دل انگیز است!


هواهایِ سرگردان
بر نهرِ تاریک و آرام
رنگ می بازند_
و نیز
عطر درخت ماگنولیا
چنان افکار شیرین در خواب.
شِکوِه ی بلبل
در قلبش فرو می نشیند
آنچنان که مقدر است
من در قلبِ تو به خواب روم
آه
در قلبِ معشوقی چون تو!

محبوبم!
مرا از میانِ علف ها بلند کن
به خواب می روم
رنگ می بازم
می میرم
بگذار عشقِ تو چنان بارانِ بوسه
بر لبها و مژگانِ بی جانم ببارد
دریغا!
گونه هایم سفید و سرد است
قلبم دیوانه وار
بر سینه مشت می کوبد
آه!
آن را بارِ دیگر
بر سینه ات بفشار؛
آنجا که سرانجام
قطره قطره
از شیشه ی قلبت
فرو خواهد چکید.


ترجمه از : (خودم audrey)



__________________
که ای بلندنظر! شاهباز سدره نشین
نشیمنِ تو نه این کنج محنت آباد است

پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از KHatun به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #2  
قدیمی 09-16-2011
KHatun آواتار ها
KHatun KHatun آنلاین نیست.
کاربر فعال ادبیات جهان
 
تاریخ عضویت: Mar 2011
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 210
سپاسها: : 86

250 سپاس در 115 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض شعری از فدریکو گارسیا لورکا با ترجمه احمد شاملو



درانارِ عطرآگینِ
آسمانی متبلور هست.
هر دانه
ستاره‌ ای است
هر پرده
غروبی.
آسمانی خشک و
گرفتار در چنگ سالیان.
انار پستانی را ماند
که زمانش پوستواری کرده است
تا نوکش به ستاره‌ ای مبدل شود
که باغستان‌ها را
روشنی بخشد.
کندویی‌ست خُرد
که شان‌ش از ارغوان است:
مگسان عسل آن را
از دهان زنان پرداخته‌اند.
چون بترکد خنده‌ی هزاران لب را
رها خواهد کرد!
انار دلی را ماند
که بر کشتزارها می‌تپد،
دلی شریف و خوار شمار
که در آن، پرندگان به خطر نمی‌افتند.
دلی که پوست‌ش
به سختی، همچون دل ماست،
اما به آن که سوراخ‌ش کند
عطر و خون فروردین را هبِه می‌کند.
انار
گنج جن سالخورده‌ی چمنزاران سرسبز است
که در جنگلی پرت‌افتاده
با پریزادی از آن نگهبانی می‌کند.
جنِ سپید ریش
جامه‌ای عقیقی دارد.
انار گنجی است
که برگهای سبز درخت نگهبانی می‌کنند:
در اعماق، احجار گران‌بها
و در دل و اندرون، طلایی مبهم.
سنبله، نان است:
مسیح متجسد، زنده و مرده.
درخت زیتون
شور کار است و توانایی‌ست.
سیب میوه‌ی شهوت است
میوه ــ ابوالهول گناه.
چکاله‌ی قرن‌هاست
که تماس با شیطان را حفظ می‌کند.
نارنج
از اندوه پلید گل‌ها سخنی می‌گوید،
طلا و آتشی است که در پاکیِ سپید خویش
جانشین یکدیگر می‌شوند.
تاک پرستش شهوات است
که به تابستان منجمد می‌شود
و کلیسایش تعمید می‌دهد
تا از آن شراب مقدس بسازد.
شابلوط‌ها آرامش خانواده‌اند.
به چیزهای گذشته می‌مانند.
هیمه‌های پیرند که ترک برمی‌دارند
و زائرانی را مانند
که راه گم کرده باشند.
بلوط شعر است،
صفای زمانهای از کار رفته.
و به ــ پریده رنگ طلایی ــ
آرامش سازگاری‌ست.
انار اما، خون است
خون قدسی ملکوت،
خون زمین است
مجروح از سوزن سیلاب‌ها،
خون تند بادهاست که می‌آیند
از قله‌ی سختی که بر آن چنگ درافکنده‌اند،
خون اقیانوس برآسوده و
خون دریاچه‌ی خفته.
ماقبل تاریخ خونی که در رگ ما جاری‌ست
در آن است.
انگاره‌ی خون است
محبوس در حبابی سخت و ترش
که به شکلی مبهم
طرح دلی را دارد و هیئت جمجمه‌ی انسانی را.
انار شکسته!
تو یکی شعله‌ ای در دل شاخ و برگ،
خواهر جسمانی ونوسی
و خنده‌ی باغچه در باد!
پروانه‌گان به گرد تو جمع می‌آیند
چرا که آفتابت می‌پندارند،
و از هراس آن که بسوزند
کرمکان حقیر از تو دوری می‌گزینند.
تو نور حیاتی و
ماده‌گی، میان میوه‌ها.
ستاره‌ ای روشن، که برق می‌زند
بر کناره‌ی جویبار عاشق.


چه قدر بی‌شباهتم به تو من
ای شهوت شراره افکن بر چمن!



__________________
که ای بلندنظر! شاهباز سدره نشین
نشیمنِ تو نه این کنج محنت آباد است

پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از KHatun به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #3  
قدیمی 10-22-2011
KHatun آواتار ها
KHatun KHatun آنلاین نیست.
کاربر فعال ادبیات جهان
 
تاریخ عضویت: Mar 2011
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 210
سپاسها: : 86

250 سپاس در 115 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض شعر رویا در رویا اثر ادگار آلن پو

a dream within a dream

Take this kiss upon the brow!

And, in parting from you now,
Thus much let me avow-
You are not wrong, who deem
That my days have been a dream;
Yet if hope has flown away
In a night, or in a day,
In a vision, or in none,
Is it therefore the less gone?
All that we see or seem
Is but a dream within a dream.

I stand amid the roar
Of a surf-tormented shore,
And I hold within my hand
Grains of the golden sand-
How few! yet how they creep
Through my fingers to the deep,
While I weep- while I weep!
O God! can I not grasp
Them with a tighter clasp?
O God! can I not save
One from the pitiless wave?
Is all that we see or seem

but a dream within a dream?





این بوسه بر پیشانی ات را بپذیر!

بگذار در این وداع

همین قدر اعتراف کنم:

اشتباه نمی کنی

که روزهایِ من خواب و خیال است

پس

اگر امید

در شبی یا روزی

در خیالی، یا در هیچ

به دوردست پرکشید،

کمترین چیزی نخواهد بود

که از دست داده ایم؟

هرچه هست

و می پنداریم هست

رویاست در رویا

ایستاده ام

میان غرش امواجی

که بر ساحل می تازند

و کمی شنِ طلایی

در مشتم دارم

وه که چه اندک است!

با این حال

تا عمقِ انگشتانم می خزد،

هر دانه اش

و من دیوانه وار می گریم و

می گریم

آه خدایا!

آیا نمی توانم آنها را با مشتِ محکمتر ی نگه دارم؟

آیا نمی توانم یک دانه شن را از شر امواج بی رحم نجات دهم؟

آیا هرچه هست

و می پنداریم هست

رویاست در رویا؟


ترجمه: خودم
اثر : ادگار آلن پو
__________________
که ای بلندنظر! شاهباز سدره نشین
نشیمنِ تو نه این کنج محنت آباد است

پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 05-10-2011
KHatun آواتار ها
KHatun KHatun آنلاین نیست.
کاربر فعال ادبیات جهان
 
تاریخ عضویت: Mar 2011
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 210
سپاسها: : 86

250 سپاس در 115 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

این شعر یکی از معروف ترین اشعارِ لرد بایرون، شاعر رمانتیکِ انگلستان است. اشعار وی دربردارنده یکی از اساسی ترین مفاهیمِ جنبشِ رمانتیک، یعنی اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی است. واژگان انتزاعی شعر حالتی رویاگونه به توصیفاتش داده است.

She walks in beauty, like the night

Of cloudless climes and starry skies;
And all that's best of dark and bright
Meet in her aspect and her eyes:
Thus mellow'd to that tender light
Which heaven to gaudy day denies


One shade the more, one ray the less,
Had half impair'd the nameless grace
Which waves in every raven tress,
Or softly lightens o'er her face;
Where thoughts serenely sweet express
How pure, how dear their dwelling-place.

And on that cheek, and o'er that brow,
So soft, so calm, yet eloquent,
The smiles that win, the tints that glow,
But tell of days in goodness spent,
A mind at peace with all below,
A heart whose love is innocent

او در زیبایی گام برمی دارد
چنان شبی که بر آسمان بی ابر و پرستاره
دامن می گستراند
اوجِ سیاهی
و روشنائی
به هم آمیخته
در سیما و چشمانش،
و این آمیزه ی ملایم را
خداوند
حتی از روشن ترین روزها دریغ می دارد
خدشه بر هم نشینیِ
نقوشِ تیره و روشن چهره اش
تنها گوشه ای ازاین شکوه بی مانند را
بر هم خواهد زد،
شکوهی که
بر تابِ گیسوانِ سیاهش موج می راند
و آرام آرام
بر چهره
_مأمنِ ناب و دلپذیرِ افکارش_
به روشنائی می گراید،
بر آن گونه
لبخندهایی دل انگیز
وبر بالایِ آن ابروان
ته رنگ هایی درخشان
نرم
آرام
اما گویا،
خبر از روزهایی می دهند
که به نیکی سپری شده؛
ذهنی
با تمام خاطراتش
در آرامش
و قلبی
با تمامِ عشقش
معصوم!

ترجمه از: خودم!

قشنگ نبود انصافا؟ :دی
__________________
که ای بلندنظر! شاهباز سدره نشین
نشیمنِ تو نه این کنج محنت آباد است

پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 05-10-2011
forrest آواتار ها
forrest forrest آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Mar 2010
محل سکونت: کرج
نوشته ها: 353
سپاسها: : 35

47 سپاس در 28 نوشته ایشان در یکماه اخیر
forrest به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

ممنون بابت ترجمه بسیار زیبات منا جان
معادلهایی که برای توصیفاتش و تصاویر انتخاب کردی شایسته و به جاست
__________________
سوال نکن تا به تو دروغ نگویند
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 05-10-2011
KHatun آواتار ها
KHatun KHatun آنلاین نیست.
کاربر فعال ادبیات جهان
 
تاریخ عضویت: Mar 2011
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 210
سپاسها: : 86

250 سپاس در 115 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


ممنون.
خوشحالم که مورد قبول بود.
__________________
که ای بلندنظر! شاهباز سدره نشین
نشیمنِ تو نه این کنج محنت آباد است

پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 05-10-2011
gothicnew آواتار ها
gothicnew gothicnew آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Jun 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 21
سپاسها: : 9

18 سپاس در 14 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض ...

بعضی سگ ها شب هنگام رویای استخوان می بینند
و من به یاد می آورم استخوان های تنت را
در آ ن پیراهن سبز رنگ



بو کوفسکی
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از gothicnew به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #8  
قدیمی 05-16-2011
forrest آواتار ها
forrest forrest آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Mar 2010
محل سکونت: کرج
نوشته ها: 353
سپاسها: : 35

47 سپاس در 28 نوشته ایشان در یکماه اخیر
forrest به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

نقل قول:
نوشته اصلی توسط gothicnew نمایش پست ها
بعضی سگ ها شب هنگام رویای استخوان می بینند
و من به یاد می آورم استخوان های تنت را
در آ ن پیراهن سبز رنگ


بو کوفسکی
داستان کوتاهی از شیرزاد حسن تقریبا مضمونی مشابه مضمون این شعر دارد به نام:
ئه و شه وه ی سه گم تیا خوش ویست
شبی که سگ را دوست داشتم
شاهکار کوتاهی است از این نویسنده بزرگ...
__________________
سوال نکن تا به تو دروغ نگویند
پاسخ با نقل قول
  #9  
قدیمی 05-15-2011
forrest آواتار ها
forrest forrest آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Mar 2010
محل سکونت: کرج
نوشته ها: 353
سپاسها: : 35

47 سپاس در 28 نوشته ایشان در یکماه اخیر
forrest به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض غروب

Evening

The chimneys, rank on rank,
Cut the clear sky;
The moon,
With a rag of gauze about her loins
Poses among them, an awkward Venus—

And here am I looking wantonly at her
Over the kitchen sink.

Richard Aldington
غروب

قشون قشون دودکش ها
آسمان صاف را تکه تکه می کنند
ماه دود پوش
ونوس زشت
ژست می گیرد میان آنها
و اینجا من بی فکر به آن می نگرم
از روی ظرفشویی آشپزخانه

شعر شامل دو بند است که اولین بند آن سراسر استعاره است
خط اول: rank on rank اصطلاحی است که برای صف آرایی نظامیان و سربازان به کار می برند و اینجا دودکش ها را به سربازانی تشبیه کرده که با نظم صف بسته اند و چون اینجا سربازان حذف شده است آرایه استعاره است.
خط دوم: اینجا دودکش ها به چاقو تشبه شده اند که خاصیت برندگی دارد.
خط سوم: ماه را به زنی تشبیه کرده که لباس پوشیده
خط چهارم: شامل دو استعاره است اولی ماه را به یک مدل هنری تشبیه کرده (جان بخشی هم می تواند باشد.)
در بخش دوم نیز ماه را به ونوس زشت تشبیه کرده
اما چرا ونوس که خدای زیبایی زشت توصیف شده است؟ جواب بسار ساده است: به دلیل ابرهایی که چهره ونوس را پوشانده و زیبایی آن را پنهان کرده است.
و اما بند دوم شعر که خواننده را میخکوب میکند
بعد از خواندن شعری با همه این توصیفات و استعاره ها یک باره با یک جمله بسیار ساده روبرو می شویم!!!!!!!

کار مشترکی از: forrest and gothicnew

از دوستانی که نظرات سازنده می دهند متشکریم.
ترجمه کردی این شعر را می توانید در بخش شعر کردی بخوانید.
__________________
سوال نکن تا به تو دروغ نگویند

ویرایش توسط forrest : 05-15-2011 در ساعت 11:04 PM
پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از forrest سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #10  
قدیمی 05-15-2011
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,701
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

از اینکه بچه های بخش انگلیسی واقعا همت میکنند مطالبی که حاصل قلم خودشونه حالا ترجمه یا هر چیز رو در پی سی سیتی به اشتراک میگذارند واقعا ممنونیم

فارست مهرگان ادری حمزه و سایر عزیزان .
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از دانه کولانه به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 08:05 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها