بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 04-27-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ترجمه ی چشمای تو

چه ضیافت غریبی
من و گیتار و ترانه
جای تو : یه جای خالی
شعر من شعر شبانه
هرم خورشیدی چشمات
من رو آب کرد تموم کرد
لحظه ی ناب پریدن
با یه دیوار رو به روم کرد
گوش بده !‌ ترانه هام ترجمه ی چشمای توست
تو تموم قصه هام همیشه جای پای توست
تو ضیافت سکوتم
تو اگه قدم بذاری
می بینی از تو شکستم
اما تو خبر نداری
بی تو از زمزمه دورم
بی تو از ترانه عاری
زخم تو : زخم همیشه
اینه تنها یادگاری
گوش بده !‌ ترانه هام ترجمه ی چشمای توست
تو تموم قصه هام همیشه جای پای توست
__________________
پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 04-27-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نرده های سرخ


توی پایتخت گریه ‚ یه خیابون بلنده
که تو آسمون سربی ش پر نمی زنده پرنده
نرده های این خیابون رنگ برگای درخته
گفتن تمام حرفا تو ترانه خیلی سخته
نرده های این خیابون حالا رنگ خون گرفته
حضرت اجل دوباره از یه عده جون گرفته
دوباره دستای ظلمت ساقه ها رو قیچی کرده
فصل تابستنون امسال ‚ مثل زمهریر سرده
چشمای ما رو رنگ کن !‌ با توام ای نقاش باشی
تا نیققو نرده های سرخ ‚ سبز دروغی می پاشی ؟
با رنگای دروغکی ننگ سیاه پک نمی شه
با گریه های الکی چشم تو نمنک نمیشه
ساقه ی رنگین کمون و سر زدن با داس کینه
و قد نکش !‌ نهال رویا !‌ حکم تاریکی همینه
میگه رو به بی صدایی داد زدن فایده نداره
احتمال زنده موندن همیشه یک به هزاره
عاشقا که راه عشق رو راه باریکی نخواستن
اون خیابون بلند رو توی تاریکی نخواستن
از پل خطر گذشتن ‚ قرق رو شکستن آسون
تا به رنگ خون بمونه ‚ نرده های او خیابون
چشمای ما رو رنگ کن !‌ با توام ای نقاش باشی
تا نیققو نرده های سرخ ‚ سبز دروغی می پاشی ؟
با رنگای دروغکی ننگ سیاه پک نمی شه
با گریه های الکی چشم تو نمنک نمیشه
__________________
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 04-27-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

صبحانه ی نور

سایه ‚ به سر سپردگان ‚ هدیه ‚ نقاب می دهد
جامه ی این شب زدگان ‚ عطر گلاب می دهد
چه سایه گاه سکنی ! دختر خورشید کجاست ؟
پرسش ساده ی مرا ‚ دشنه جواب می دهد
عزیز سر داده به دار ! در این حصار بی مدار
خیال تو به شعر من ‚ واژه ی ناب می دهد
ساعت خواب رفته را ‚تو زنده کن!‌ بیا ! بیا
که بودنت به عقربه حس شتاب می دهد
داغ گلوله را ببین بر تن نازنین ترین
ببین که رقص مرگ را چه پیچ و تاب می دهد
ببار بر کویر من ! بر این عطش زار سخن
نهال تشنه ی مرا ‚ اشک تو آب می دهد
ای از سپیده آمده ! در این حراج عربده
خلوت تو به چشم من ‚ فرصت خواب می دهد
همنفس ترانه شو !‌ شعله بکش ! زبانه شو
عزیز دل !‌ سکوت تو مرا عذاب می دهد
بگو که با منی هنوز ‚ در این شب ستاره سوز
که بی تو صبحانه ی نور ‚ طعم سراب می دهد
__________________
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 04-27-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

استکان آخر چای ؟


کاش می شد یادم بره کوچه های آشتی کنون
صدای قشنگ زنگ دوم نامه رسون
ش می شد یادم بره اون همه لحظه های ناب
اون تبسم صمیمی رو لب عکس تو قاب
کاش می شد یادم بره جای تو اینجا خالیه
نفست هم نفسم نیست ‚ بودنت خیالیه
کاش می شد اما نمیشه ‚ تو همیشه با منی
مثل یه زخم مقدس من رو آتیش می زنی
اونور این استکان ‚ بازم کنارمی ‚ عزیز
استکان بعدی رو با دستای خودت بریز
بی تو دورم از خودم ‚ رو صورتم ماسک منه
من من بی تو فقط گاهی به من سر می زنه
گفتی : بر می گردم و چه دلنشین بود این دروغ
رفتی و تنها شدم میون این شهر شلوغ
بی تو تو سفره ی من چیک چیک استکان نموند
بی تو هیچ رهگذری تو کوچه مون غزل نخوند
خودت رو نشون بده تنها برای یک نفس
پای این سفره بشین یه استکان همین و بس
اونور این استکان ‚ بازم کنارمی ‚ عزیز
استکان بعدی رو با دستای خودت بریز
__________________
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 04-27-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

حراج

حریف طلسم خوابم ! من چه بی نفابم امشب
دل بده به این ترانه ! حرف صد کتابم امشب
وقتی دست بی دریغت ‚ توی قصه کیمیا شد
گریه تنها سرپناه امن دلواپسیها شد
وقتی شونه های آواز از حضور گریه لرزید
تازه فهمیدم که عشقت به سقوطم نمی ارزد
مثل افسانه ی طاووس ‚ سختی سفر باهاته
عمری ترانه سازت پا به راه جاده هاته
من ساده بی خایلم که سفر تنها علاجه
ندونستم تو خیابون پر طاووسا حراجه
می توسنتم از نگاهت برسم به اوج پرواز
اما تو چشمات رو بستی تا بمیره نبض آواز
نمی خواستی من بفهمم که شب تو بی چراغه
نمی خواستی که بدونم جنگلت قد یه باغه
نمی خواستی ‚ نمی خواستی ‚ اما این رسم صدا نیست
غیبت چشمای نازت ‚ مرگ این ترانه ها نیست
مثل افسانه ی طاووس ‚ سختی سفر باهاته
عمری ترانه سازت پا به راه جاده هاته
من ساده بی خایلم که سفر تنها علاجه
ندونستم تو خیابون پر طاووسا حراجه
__________________
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 04-27-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ترانه ی عقرب شب

یکی شبها راه میفته واسه چیدن ستاره
عینک دودی به شمش ‚ ماشینش نمره نداره
یکی شبها راه میفته توی کوچه های خلوت
پشت عینک سیاهش دو تا چشم بی مروت
اون شناسنامه نداره ‚ هر دقیقه با یه اسمه
برگه ی امان ظلمت واسه اون یه جور طلسمه
دنبال رنگ سیاهه ‚ روشنی رو دوس نداره
تکیه کلمش اینه که : ستاره بی ستاره
ای ! آدما ! خبر ! خبر
عقرب شب تو کوچه هاس
دوباره تو این شب تار
نوبت یک کدوم ماس
عقرب سیاه وحشی ‚ فکر کشتن چراغه
خیلی وقته توی این شهر ‚ بازار حادثه داغه
نیش این عقرب وحشی ‚ زهر صد تا مار رو داره
توی خواب راه میره اما ‚‌ به خیالش که بیداره
یکی اونو جادو کرده ‚ گفته روشنی گناهه
گفته با مردن خورشید ‚ همه کارا رو به راهه
عقرب ساده ی قصه ‚ تو تن خودش اسیره
میدونه آخر بازی خودشم باید بمیره
ای ! آدما !‌ خبر ! خبر
عقرب خودش رو نیش زده
دستای نامریی شب
دیکته هاش رو آتیش زده
__________________
پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 04-27-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

عاشق تر
عاشق تر از این بودم اگر لظحه ی پرواز
در دست نجیب تو کلید قفسم بودئ
عاشق تر از این بودم اگر عطر نفسهات
در لحظه ی بی همنفسی ‚ همنفسم بود
عاشق تر از این بودم اگر فاصله ها را
این اینه ی شب زده رو تکرار نمی کرد
عاشق تر از این بودم اگر هق هق ما را
این سایه ی سرمازده انکار نمی کرد
با تو بهترین بودم ‚ همسایه ی خورشیدی
تو نقش تبسم را ‚ از اینه دزدیدی
عاشق تر از این بودم اگر در شب وحشت
مثل تپش زنجره نایاب نبودی
عاشق تر از این بودم اگر وقت عبورم
آنسوی سکوت پنجره خواب نبودی
عاشق تر از این بودی اگر ثانیه ها را
اندوه فراموشی من تار نمی کرد
عاشق تر از این بودی اگر این دل ساده
اسرار مرا پیش تو اقرار نمی کرد
با تو بهترین بودم ‚ همسایه ی خورشیدی
تو نقش تبسم را ‚ از اینه دزدیدی
__________________
پاسخ با نقل قول
  #8  
قدیمی 04-27-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

به شب بگو آفتابی شه

ای ! گل یخ !‌ ای !‌ گل یخ ! زمستونم بارش رو بست
طلسم زمهریر شب تنها با دست تو شکست
تو یاد دادی به این صدا که سر بده ترانه رو
تویی که زنده می کنی شعرای عاشقانه رو
از من و تو گذشت عزیز !‌ به شب بگو آفتابی شه
ستاره رو سرم بریز ! به شب بگو آفتابی شه
ای گل یخ ! با تو میشه دل به ترانه ها سپرد
با تو میشه ستاره بود همیشگی شد و نمرد
وقتی که تو کنارمی تازه من و من می بینم
آفتاب و مهتاب نمی خوام ‚ این شب رو روشن می بینم
از من و تو گذشت ‚ عزیز !‌ به شب بگو آفتابی شه
ستاره رو سرم بریز !‌ به شب بگو آفتابی شه
کلید نمی خوام گل یخ ! قفلا با بوسه وا میشن
وقتی که تو پیش منی گمشده ها پیدا می شن
قناری تو کنج قفس پرواز رو معنا می کنه
برای دیوار که دست ‚ پنجره رو وا میکنه
از من و تو گذشت ‚ عزیز !‌ به شب بگو آفتابی شه
ستاره رو سرم بریز !‌ به شب بگو آفتابی شه
__________________
پاسخ با نقل قول
  #9  
قدیمی 04-27-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خط پایان شب

نازینین ! نگام کن ! نگاه تو ممنوعه
تو باید بخندی ‚ اینجا آه تو ممنوعه
حرف دریا رو نزن برکه ی ما مردابه
نرو سمت شهر رویا ‚ راه تو ممنوعه
توی کوچه ها صدای پای تو ممنوعه
هق هق ممتد گریه های تو ممنوعه
نفسات رو می شمارن دقیقه های لعنتی
این ترانه رو نخون ! صدای تو ممنوعه
نازنین ! سکوت تو صدا تر از قریاده
باخته هر کس که به قانون قفس تن داده
بذار این نابلدا سکوت رو فریاد بزنن
صدای قدیمی تو تا ابد آزاده
نازنین !‌خیال پرواز تو قفس ممنوعه
نگا کن !‌ تو شهر قصه ها نفس ممنوعه
حتی پشت در بسته نمیشه ترانه خوند
میر غضب داد می زنه : ترانه بس ! ممنوعه
تو غروب حنجره ‚ طلوع تو ممنوعه
شب می ترسه از صدات وقوع خطر ممنوعه
سایه ها آخر خطن ‚ آخه خط خوندنت
خط پایان شبه ‚ شروع تو ممنوعه
نازنین ! سکوت تو صدا تر از قریاده
باخته هر کس که به قانون قفس تن داده
بذار این نابلدا سکوت رو فریاد بزنن
صدای قدیمی تو تا ابد آزاده
__________________
پاسخ با نقل قول
  #10  
قدیمی 04-27-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

عطر بی عطر تو

دگمه ی کتم مه افتاد ‚ تازه فهمیدم که نیستی
تو از اولم نبودی ‚ ته قصه هم که نیستی
دگمه ی کتم که افتاد ‚ جای خالی تو رویید
نبض نکوک ترانه ‚ عطر بی عطرت رو بویید
مهربون نبودی اما تو رو مهربون نوشتم
با غروب تو فرو ریخت قصر پوک سرنوشتم
تو نبودی !‌ تو نبودی
پا به پای تن خسته
روبرو گردنه ی مرگ
پشت سر پل شکسته
تو چه کم بودی عزیزم !‌ سایه ی من از تو سر بود
سایه بود اما همیش ‚ از سقوطم با خبر بود
تو که با خبر نبودی من کجا زانو شکستم
تو ندونستی که دل رو به کدوم حادثه بستم
برو !‌ ای همیشه بی من !‌ من نمی شکنم دوباره
بودن و نبودن تو واسه من فرقی نداره
تو نبودی !‌ تو نبودی
پا به پای تن خسته
روبرو گردنه ی مرگ
پشت سر پل شکسته
__________________
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 05:50 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها