|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
|
|
#1
09-09-2009
|
||||
|
||||
الهی دانایی ده که در دام نیفتیم
بینایی ده که در چاه نیفتیم بگشای دری که در گشاینده تویی بنمای رهی که ره نماینده تویی من دست به هیچ دستگیر ندهم که ایشان همه فانیند و پاینده تویی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری 
|
|
#2
09-09-2009
|
|||
|
|||
|
خداوندا هر چه بگويم و هر چه بخواهم هنوز ان چه كه در دلم هست نيست
خداوندا دلم گاهي ميگيرد خداوندا دلم گاهي براي خودم تنگ ميشود خداوندا گاهي دلم براي تنهائي ساده مان ميگيرد خداوندا نگاهم كن دوست دارم دستانت نوازشگر تنهائيم باشد خداوندا دلم ميخواهد صدايت تسكين دهنده قلبم باشد . خداوندا سكوتم را كه رضاي توست بشكن درونم را نگاه كن ميبيني اتشفشان درونم خاموش است چون تو در كنارش نيستي خداوندا برايت ميگويم ميگويم از لبخند از شادي از دوري و از تلخي خداوندا تو را سپاس كه دوري عطايم كردي ،خداوندا سپاس كه سختي عطايم كردي ،خدايا سپاس كه بدي را نشانم دادي خداوندا سپاس و باز هم سپاس چون ميدانم حكمت تو فراتر از تمام خواسته هاست و علم تو ماوراء همه داشته ها پس رضايم به رضاي توست .
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد .... رويايم را ببين خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش با لبخند نفسهايت را سپاس ميگويد پس بر تو چه گذشته كه اينچنين آرزوي مرگ ميكني ......  ببين فرصت نيست فرصت براي بودن نيست پس سعي كن تا درخت را احساس كني سبزه رابشنوي و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي تا روزي شايد درخت را تا مرز انار تعقيب كني (تاري)
|
|
#3
09-09-2009
|
|||
|
|||
|
خدا جون من بلد نیستم مثل بچه های دیگه سایت برات نامه تایپ کنم اما خداجون رفیق شفیق دوران تنهاییم دوست دارم بدونی با اینکه میدونم میدونی من تو بیست وچهار ساعت بیست و هفت ساعت به یادتم خدا جون چه جوری بگم عاشقتم
|
|
#4
09-09-2009
|
||||
|
||||
|
آهنگ تو کردم و امیدم را از روی اعتماد به سوی تو آوردم
و دانستم مسئلت های بسیار من در برابر توانگری تو کم است و خواهش های عظیم من در برابر وسعت رحمت تو کوچک است و کرم تو از مسئلت احدی تنگ نمی گردد و دست تو در بخشش ها از هر دستی بالاتر است باز می گردم به سوی تو در چنین حالتی ... __________________
__________________
------------------------------- ای تو همیشه در میان آمدمت که بنگرم گریه امان نمی دهد
|
|
#5
09-09-2009
|
|||
|
|||
|
خداوندا نگاهم را روشني ده تا از بلندترين قله ها هم توان ديدن كوچكترين موهبتهايت را داشته باشم
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد .... رويايم را ببين خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش با لبخند نفسهايت را سپاس ميگويد پس بر تو چه گذشته كه اينچنين آرزوي مرگ ميكني ...... ببين فرصت نيست فرصت براي بودن نيست پس سعي كن تا درخت را احساس كني سبزه رابشنوي و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي تا روزي شايد درخت را تا مرز انار تعقيب كني (تاري)
|
|
#6
04-19-2010
|
||||
|
||||
|
[IMG]http://www.**********/images/wx4ji72i4zc2b0s4fsl5.jpg[/IMG]
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#7
04-22-2010
|
||||
|
||||
|
دوستان تاپیکهای:
ناظر سایت
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#8
09-09-2009
|
|||
|
|||
|
خداوندا به دوستانم بياموز اخلاص عمل را
خداوندا به ما بياموز درست انديشيدن و درست تصميم گرفتن را خداوندا به من بياموز درست قدم بردارم و درست بخورم و بياشامم و درست آموزش دهم خداوندا اگر روزگاري يك روز از عمرم باقي مانده بود اين فرصت را بده تا خويشتن خويش را ببينم خداوندا زبان ما را از گفتن كلام بد و چشمانمان را از ديدن ناديدنيها و گوشمان را از شنيدن ناشندنيها و فكرمان را از افكار مخدوش حفظ كن .
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد .... رويايم را ببين خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش با لبخند نفسهايت را سپاس ميگويد پس بر تو چه گذشته كه اينچنين آرزوي مرگ ميكني ...... ببين فرصت نيست فرصت براي بودن نيست پس سعي كن تا درخت را احساس كني سبزه رابشنوي و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي تا روزي شايد درخت را تا مرز انار تعقيب كني (تاري)
|
|
#9
09-10-2009
|
|||
|
|||
|
خداوندا امروزم را چون فردا قرار مده
خداوندا دلهاي ما را به خود آشتي ده خداوندا اگر روزي ، بودم با نبودم برابر بود آن روز را پايان ده خداوندا به من بياموز تا ديگران را دوست بدارم و به انها عشق بورزم كه اگر چنين كنم به خداي خويش عشق ورزيده ام
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد .... رويايم را ببين خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش با لبخند نفسهايت را سپاس ميگويد پس بر تو چه گذشته كه اينچنين آرزوي مرگ ميكني ...... ببين فرصت نيست فرصت براي بودن نيست پس سعي كن تا درخت را احساس كني سبزه رابشنوي و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي تا روزي شايد درخت را تا مرز انار تعقيب كني (تاري)
|
|
#10
09-10-2009
|
||||
|
||||
|
خدایا !
گاهی وقت هاآدم احساس می کند چقدر به تو نزدیک تراست در جاده های بی سرانجام در دلگیری های دم غروب در بهت ، درناباوری خدایا ! کناربغض ، تو را می جوییم که پناه بی پناهانی که بزرگی...بزرگ ...بزرگ ...بزرگ... بی آنکه بزرگی ات نمایشیبخواهد که تو خود مفهوم شکوهی و جهان ، صحنه ای از نمایش توهیهات که در کرانه مبهوت،گاه حرفی ، رنگی از افسوس می سازد گاه دستی ، فرشی از اندوه می بافد ای خدا !...
__________________
------------------------------- ای تو همیشه در میان آمدمت که بنگرم گریه امان نمی دهد
|
|
| کاربران در حال دیدن موضوع: 4 نفر (0 عضو و 4 مهمان) | |
| ابزارهای موضوع | |
| نحوه نمایش | |
حالت ترکیبی
|
|
اکنون ساعت 09:34 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.