| شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود |

07-28-2011
|
 |
ناظر و مدیر تالارهای آزاد 
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641
11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دلم تنگه کوچه های باریک خدا است، دلم تنگ صدای پروردگار است
دلم تنگه نور کمی است که از روزنه باریک دیوار گِلی خانه همسایمان در سایه زمستان سرد بر صورتم می تابید و گرمای وجود نا امید ولی امیدوارم می شود.
دلم تنگ صدای آهسته پاهائی هست که نمی خواهند کسی صدایشان را بشنود. دلم تنگه سکوت شبهائی است که تمام اشکهایم را با او قسمت می کردم دلم تنگه کاشیهای پشت باممان است که اشکهای خود را در تاریکی برای او می فرستادم تا همچون نشانه ای نورانی برای روز توبه نگه دارد و یادآور روزهای دلتنگی باشد ولی افسوس که غبار گناهانم روی آنها را پوشانده است.
دلم تنگه سادگی و پاکی بچه گانه ام است، دلم تنگ خنده ها و قهقه های بلند و بدون خیال است، دلم تنگه لحظه هائی است که بیشترین رنج زندگیم را بچه بودنم تشکیل می داد.
دلم تنگ لحظه های زیبای تنهائی است لحظه هائی که مملو از سکوت بود، لحظه هائی که برای بوجود آوردنش تنها یک دل شکسته لازم بود، لحظه هائی که فقط ایمان بنیان ستونش بود. لحظه هائی که در آن بارها و بارها توبه کردم ولی باز توبه شکستم.
لحظه هائی که فقط پدر، مولایم بود و دستانم فقط بر روی لباس وصله خورده و رشته رشته شده اش سور می خورد و با تمام ضخامت لباس، لطیف ترین حریر عمرم بود.
دلم تتگه کمر خمیده ای است که درشب تنها روزی یتیمان و گدایان را می کشید و اینگونه تا صبح عبادت می کرد. دلم تنگه لحظه هائی است که خود و روح را به مسلخ تاریخ می بردم و او را از گذشته، در حال احساس می کردم. دلم تنگه زمان نوجوانی است، زمانی که بوی بهشت و صدای درون آن را احساس می کردم.
دلم تنگه های سخنان او است که همچون آبی گوارا بر گلوی تشنه ای ، عطش جدائی را از بین می برد.
دلم تنگ محراب و دعای سحر است که اکنون دیگ صدای بلند ا... اکبر هم دیگ نمی تواند گوش ناشنوایم را برای عبادت بیدار کند و من همچنان در خوابم .
دلم تنگه فریادهای باز و آزادی است که از تمام وجود سر می دادم و گریه را همیشه و همیشه همراه او بدرقه در رحمت خداوند می کردم .
دلم تنگه لحظه ای است که در پشت درب خدا می نشستم و با گریه خدا را صدا می کردم تا درب را باز کند اما نمی داستم که خدا هم بعضی وقتها خانه نیست و باید صبر کرد. دلم تنگ لحظه ای است که دربها باز میشد و باید بیشتر گریه می کردم و میگفتم که چرا ای خدا، چرا اینقدر دیر و او میگفت من درب را باز گذاشته ام و تو خود درب را بسته بودی و بازهم تو خود بودی که درب را باز کردی ، دلم تنگ درب زدن است.
دلم تنگ بادهای تند و سرور بخش ساحل است که من را راحت تر و آسان تر به او می رسانید و با او زودتر راه توبه را سفر می کردم و در همان ساحل خدا سرم را به شانه های سرد و گرم ساحل درون ساحل دریا می زدم و آن لحظه حالی بر ممن میرفت که چه بگویم!
دلم تنگ غروب خورشید است که شاهد حرفهای من بوده است واین خورشید برای دل معناهائی دارد و برای من معنای توبه های علی است و یاد مظلوم بودنش، یاد آنکه علی در لحظه هائی که می بخشید به چه فکر می کرد و ای خورشید ! چگونه بر شکوه علی قبطه نخورده ای و معنای شجاعت انسان ، قدرت انسان، افتخار انسان، شروعی محکمتر و آینده ای روشن و نوید شبی زیبا و سحری که در فردا می رسد .
دلم تنگ آغاز عشق است . دلم تنگ اولین احتیاج دردآور است که با تمام اخلاص خداوند را در بیابانهای سوت و تنهائی ، در جمع شلوغ انسانها فریاد می زدم وندای حق را در نتیجه عمل می شندیم و برای من هیچ گناهی نداشت مگر داشتن قلبی محتاج ولی عاشق.
دلم تنگ صدای خاکی است که در زیرپاهایم است که از زجرهای زمان چگونه سست بر روی آنها قدم بر می داشتم ولی امید به او و مولا باعث استوار تر شدن گامهایم می شد.
و من دلم تنگ رحمت است، دلم تنگ لحظه ای فقط لحظها ای توبه و نیایش با خلوص پاک است.
__________________
. . . . .
ویرایش توسط ترنم : 07-28-2011 در ساعت 01:13 PM
|
|
کاربران زیر از ترنم به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

07-28-2011
|
 |
ناظر و مدیر تالارهای آزاد 
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641
11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
خدایا تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم
تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم
تو را وفادار دیدم و بی وفایی نمودم ولی هر کجا که رفتم سرشکسته بازگشتم
تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم
اما...
تو مرا چه دیدی که همچنان بخشنده و توبه پذیر و مشتاق بنده ات ماندی؟؟؟
__________________
. . . . .
|
|
کاربران زیر از ترنم به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

07-28-2011
|
 |
ناظر و مدیر تالارهای آزاد 
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641
11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
خدایا میخوایم ماه رمضون بیایم خونت خستگیه یه ساله رو از تنمون بیرون کنیم
__________________
. . . . .
|
|
کاربران زیر از ترنم به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

07-28-2011
|
 |
ناظر و مدیر تالارهای آزاد 
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641
11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
خــــدایا ! دلم برایت ، تنگ شده است ... دست هایت را به من می دهـــی ؟؟؟
__________________
. . . . .
|
|
3 کاربر زیر از ترنم سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

07-31-2011
|
 |
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312
1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دلـــم ، يک کوچه می خواهد
بی بن بست
و يک خــدا که با هم کمی راه بـــرويم ...
هميـــن !
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
|

08-07-2011
|
 |
ناظر و مدیر تالارهای آزاد 
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641
11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سر زد به دل دوباره غم کودکانه ای
آهسته می تراود از این غم ترانه ای
باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست
دارم هوای گریه خدایا بهانه ای!
__________________
. . . . .
|

08-25-2011
|
 |
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312
1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
حلالم کنـ !
امشبـ ,
دعایم لهجه ی بارانـ گرفته بود
زیر سقفـ آسمانی که علی را می گریستـ ...
+ إدعونی أستجبـ لكم
+ بابایی ... این شبـ ها , چقدر "نبودنتـ رو" به رخم می کشند !
+ امشبـ چه عاشقونه دستامو برای آمرزش اتـ زیر بارونـ گرفته بودم ......
( غزل , شبـ احیاء)
--------------------------------------------------------------------------
پریشب بارون شدیدی گرفته بود .
اینقد دلم گرفته بود که رفتم زیر بارون و دستامو گرفتم رو به آسمون
با هر قطره بارونی که می خورد توو صورتم , هق هقم شدید و شدید تر می شد
گاهی هرچقدم که گریه می کنی خالی نمیشی ... دلم قد تموم نقطه های عالم گرفته ..... .
.
.
منو ببخش تویی که اینو می خونی .. خدا وقتی می بخشتم که تو , بخاطر بدی هام ببخشی منو ....
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
|
|
7 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

08-25-2011
|
 |
کاربر فعال

|
|
تاریخ عضویت: Jun 2011
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 902
سپاسها: : 10,211
6,252 سپاس در 1,423 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
خدایا
هر چند بخاطر گناهام جرأت نمی کنم بگم دوست دارم
اما به جرأت می تونم بگم
دوسم داری!
__________________
I know that in the morning now
I see ascending light upon a hill
Although I am broken, my heart is untamed, still
|
|
کاربران زیر از Saba_Baran90 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

08-28-2011
|
مدیر روانشناسی  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221
2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تابستان 86 - تابستان 90
تابستان 86
من و دختر داییم برای بار اول به مشهد میرفتیم
تابستان خوبی نبود واسم..نبود...
به هر کی میگفتم ..بار اولته ..حتما امام رضا بی جوابت نمیزاره
پنجشنبه..دعای کمیل..شب عید غدیر
صحن امام رضا
من ومریم..بهترین دوست و حتی نزدیکتر از یه خواهر
برگشتم ..مامان گفت ...درست شده همه چیز... بی جوابم نزاشت..چقدر خوشحال بودم...
تابستان 90 ...دلم میخواد برم

|
|
4 کاربر زیر از GolBarg سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

08-28-2011
|
 |
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
خدایا این ماه رمضام بدترین ماه رمضان عمر من بود و از اینکه هیچ دست آوردی برای من نداشت ناراحت شده ام
من خیلی از تو دورم خیلی، خودت هم این را میدانی خدایا من در گناه غرق هستم و تنها راه نجات منی کجاست زمانی که از مرگ نمی ترسیدم کجاست زمانی که شوق پرواز داشتم کجاست آن سوز ها و اشکهایی که برای تو ریختم به خدا قسم قصور از من بود من بدترین مخلوق تو در زمینم من توبه میکنم باز میشکنم
من به ظاهر زاهد اما از درون ویرانم تو ماوای منی
خدایا غلط کردم من غلط کردم به خاطر حرفهایی که به تو دیروز زدم من بنده ناخلف تو هستم من را ببخش خدا !
تو من را دوست نداری میدانم ! میدونم خدا منو دوست نداری
خدایا غلط کردم ...! تو به سمت من آمدی من دست رد گذاشتم ! خاک بر سر من کنند! خاک بر سر من کنند که به هیچ بند شدم تکبر باد دماغم را پر کرد تو را فراموش کردم خدا من بدبختم اگر تو با من نباشی بدبختم خدا بیچاره ام خدا ، منو تنها نزار ! میرم خودمو میکشما شوخی نمیکنما ! خدایا امشب بد حسی در وجودم هست خدا میخوام بمیرم حس مردن دارم دلم برات تنگ شده خدا! کجایی صدامو بشنوی ! غلط کردم من به قبر جد و آبادم بخندم بخوام به خاطر نداشته هام تکبر کنم خاک بر سر منو تکبرم بیا پیشم یا منو بکش بدون تو نمیخوام زنده باشم خدا . دوست دارم خدا ، خودت میدونی هر چقدر نامرد باشم دوست دارم خدا ! بیا تنبیهم کن ، سرم بلا بیار اما ولم نکن منو بدختو ول نکن مدتهاست که گریه نکردم خدا مثل سنگ سرد شدم بشکن منو خوردم کن تو هر کاری بخوای میتونی بکنی بشکن منو میخوام با تو باشم !
ویرایش توسط bigbang : 08-28-2011 در ساعت 01:20 AM
|
|
کاربران زیر از bigbang به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
|
| ابزارهای موضوع |
|
|
| نحوه نمایش |
حالت ترکیبی
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 01:57 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|