بازگشت   پی سی سیتی > سایر گفتگوها > مطالب آزاد

مطالب آزاد در این تالار مطالبی که موضوعات آزاد و متفرقه دارند وجود دارد بدیهیست که کنترل بر روی محتوای این تالار بیشتر خواهد بود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 03-05-2010
Setare آواتار ها
Setare Setare آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
نوشته ها: 2,007
سپاسها: : 926

875 سپاس در 242 نوشته ایشان در یکماه اخیر
جدید مقایسه جالب زندگی دو دانشجوی دکتری خارج و داخل

مقایسه یک دانشجوی دکتری سال چهارم داخل کشور و یک دانشجوی سال سوم دکتری خارج از کشور

تمام اطلاعات مروبط به دنیای واقعی هستند و از روی موارد واقعی و به روز تهیه شده اند. تاکید می کنم که تمام آیتم ها از موارد حقیقی برگرفته شده اند.

زندگی دانشجوی دکتری سال سوم خارج از کشور:

ساعت 7:00 بیدار شدن از خواب

ساعت 7:30 در حال رفتن به اتاق شخصی خود در دانشکده اش (از همان روز اول به او در دانشکده یک اتاق اختصاص داده اند که آرام است و دسترسی به اینترنت رایگان دارد)

ساعت 8:00 شروع به تحقیق و انجام تز (روزانه 5 ساعت تحقیق مفید و بدون اینترآپت برای مدت یک سال یک تز عالی را در پی خواهد داشت)

ساعت 11:00 دیدار روزانه با استاد راهنما و مشاور (حسب مورد)

(ایشان لازم نیست که برای دیدار استادشان با منت از او وقت بگیرد و دیدار با استاد کاری نرمال و روتین است)

ساعت 13:00 پایان کارها و ارسال ایمیل کارهای روزانه و نتایج تحقیقات تا کنون برای استاد راهنما

ساعت 13 الی 14 نهار و استراحت

ساعت 14:30 بازگشت به خانه و گرفتن یک دوش

ساعت 14:30 تا 19:30 دیدار و گشت زدن با دوست دختر روسی اش (ببخشید می خواستم عین واقعیت را بنویسم و بدون سانسور و گرنه من این کار را تایید نمی کنم)
19:30 الی 20 بازگشت به خانه و خداحافظی از دوست دختر اهل روسیه
20:00 الی 21:00 تلویزیون و سریال محبوب اش که یک عاشقانه آرام است.
21:00 آماده شدن برای خواب و استراحت در خوابگاه با منزلی که با پول اسکالرشیپ فراهم شده است.

حالا مقایسه کنید با زندگی یک دانشجوی دکتری داخل ایران
ساعت 7:00 بیدار شدن از خواب
ساعت 7:30 تا 8:30 در ترافیک رسالت- حکمت- چمران
ساعت 8:30 منتظر ماندن برای تشکیل جلسه گروه برای تصویب پروپوزال دکتری، که بعد از ششمین بار پیاپی کنسل شد.
ساعت 9:30 مراجعه به سایت برای جستجو در بانک مقالات که بعد از نیم ساعت جستجو و به روز نبودن بانک مقالات و وصل نشدن درست زمانی که به مقالات مورد نظر دسترسی پیدا می کند ساعت 10 می شود کارگاه اموزش در سایت برگزار می شود و باید بلند شود و برود بیرون. قبل از رفتن می خواهد فایل هایب دانلود شده را روی فلشش بریزد که می بیند کامپیوتر مورد نظر پورت فلش اش خراب است.
(توضیح اینکه دانشکده مورد نظر با اینکه ایشان دانشجوی سال آخر دکتری است هنوز به ایشان نه یک اتاق داده است و نه حتی یک کمد)
ساعت 10:30 مراجعه به بخش معاونت دانشجویی و پژوهشی برای پرسیدن در مورد خبری که در روزنامه ها زده اند: اعطای پژوهانه به دانشجویان دکتری! جواب این است: لبخند استهزاء بر لبان مسوولین.
ساعت 11:15 بازگشت به سمت دفتر کار استاد راهنما که با ایشان قرار گذاشته است. سه نفر در دفتر کار استاد محترم هستند که دانشجویان لیسانس و فوق لیسانس هستند (وقتی که دانشگده ها گله ای و بدون توجه به ظرفیت دانشجو می گیرند و استاد جوان هم نمی گیرند، سرانه دانشجو به استاد می شود 100 نفر و معلوم است که در این وسط سر دانشجوی دکتری بی کلاه می ماند.
ساعت 12: رفتن به سلف سرویس دانشگاه، خوردن کبابی که بیرونش سوخته است و درونش خام.
ساعت 12:30 رفتن به مسجد دانشگاه، این قسمت شیرین ترین و آرامش بخش ترین قسمت زندگی یک دانشجوی دکتری است. بعد از نماز، دق دلش با لعنت بر برخی از اساتید زورگوی بی سواد پرمدعا نزد خداوند خالی می کند و بعد هم از خداوند صبر می خواهد و تعجیل در فارغ التحصیلی
ساعت 13:00 بازگشت به محل کار (دست از پا درازتر) برای در آوردن یک لقمه نان حلال برای خودش و زندگی آینده اش. چون نه دانشگاه پولی می دهد و نه حمایت خانواده تکاپوی هزینه ها را می کند و نه پول حل تمرینی و دستیار پژوهشی بودن مشکلی را حل می کند.
ساعت 13:00 تا 13:45 ترافیک دانشگاه تا محل کار
ساعت 13:45 تا 14:15 دل درد ناشی از کباب کوبیده امروز
ساعت 14:15 تا 16:00 کار روی یک پروژه با ساعتی 5 هزار تومان ساعتی، کار روی پروژه ای که می داند در این مملکت انجام نمی شود و می داند که دردی از مملکت دوا نمی شود و فقط آن را انجام می دهد: برای یک مشت دلار.
ساعت 16:00 تلفن زنگ می زند و به او می گویند که فلان استاد فلان درس را ارایه کرده است اما نمی تواند ارایه کند لذا باید بیایی به جای ایشان درس بدهی. اما نه در سوابق دانشگاه نوشته می شود و نه وضعیت درآمدی اش معلوم است و نمره پایان ترم هم دست او نیست. خُب قبول می کند حداقل برای کسب تجربه و رزومه اش بد نیست. قبول می کند که به جای کس دیگری درس بدهد نه حقوق بگیرد و نه به نامش ثبت شود.
ساعت 16:15 بازگشت به کار تا 17:30
ساعت 17:30 بازگشت به خانه ترافیک کردستان، حکیم، رسالت.
ساعت 18:45 رسیدن به خانه
ساعت 19:00 شنیدن اخبار وقایع بعد از انتخابات که فقط کارش این است که بگوید عده ای بد هستند و هم روی اعصاب این وری هاست و هم روی اعصاب آن وری .
ساعت 19.30 ورق زدن چند صفحه کتاب، چت کردن، ایمیل زدن به تمام رفقایی که اکنون خارج کشور هستند و زنده شدن حسرت اینکه چرا برای ادامه تحصیل به خارج از کشور نرفت
ساعت 20:30 خوردن شام
ساعت 21: نگاه کردن ناامیدانه به سریال تلویزیونی مزخزف کبری 11
ساعت 22: آماده شدن برای خواب

حالا مقایسه کنید: دانشجوی خارج نشین هم درس اش را می خواند هم دغدغه اساسی ندارد و هم در آرامش در یک مسیر روتین پروپوزالش تصویب می شود و سه ساله دکترایش را می گیرد (اطلاعات واقعی است) و حتما هم لازم نیست که مقاله آی اس آی داشته باشد.
دانشجوی ایران نشین! بعد از گذراندن دوره آموزشی با عده ای استاد بی سواد پرمدعا، یکسال (در برخی موارد پیش از یکسال) باید در پیچ و خم های احمقانه تصویب پروپوزال رساله دکتری بماند و دوره دکترایش شش ساله شود. هم سه سال را از دست می دهد و هم سی سال پیر و فرسوده و خشمگین می شود.
قبلاها هر که از من می پرسیدند که داخل دکتری بخوانم یا خارج برایش استدلال می کردم که مزایا و منافع هر کدام چیستند؟ (این هم نمونه ای از استدلال ها) حال اگر کسی از من بپرسد که چه کنم بدون تحلیل می گویم که برود خارج کشور. به قول یکی از دانشجوهای دکتری در دوره دکتری دانشجو، آبدیده که هیچ، آبکش می شود.
خدایا به من و جمیع دانشجویان دکتری داخل دلی دریایی بده که توان تحمل پرمدعایی ها، بی سوادی ها، بدخواهی ها، بی شعوری ها، بی تدبیری ها و ... را داشته باشیم. آمین ای پرورگار ما!
خدایا همچمنین پناه می برم به تو از اینکه روزی همین صفاتی که مرا رنج می دهد (بی سواددی و بدخواهی و بی شعوری و بی تدبیری و بی شرفی و ...) در من متجلی شود و دیگران از شر این صفات بد به تو پناهنده شوند. آمین ای پناه مهربان من.
__________________
من ندانم که کیم
من فقط میدانم
که تویی
شاه بیت غزل زندگیم...

ویرایش توسط Setare : 03-05-2010 در ساعت 12:44 PM
پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 03-06-2010
Setare آواتار ها
Setare Setare آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
نوشته ها: 2,007
سپاسها: : 926

875 سپاس در 242 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض حتی تصورش هم سخته!;)

چشم‌هايتان را باز مي‌كنيد. متوجه مي‌شويد در بيمارستان هستيد. پاها و دست‌هايتان را بررسي مي‌كنيد. خوشحال مي‌شويد كه بدن‌تان را گچ نگرفته‌اند و سالم هستيد.. دكمه زنگ كنار تخت را فشار مي‌دهيد. چند ثانيه بعد پرستار وارد اتاق مي‌شود و سلام مي‌كند. به او مي‌گوييد، گوشي موبايل‌تان را مي‌خواهيد. از اين‌كه به خاطر يك تصادف كوچك در بيمارستان بستري شده‌ايد و از كارهايتان عقب مانده‌ايد، عصباني هستيد. پرستار، موبايل را مي‌آورد. دكمه آن را مي‌زنيد، اما روشن نمي‌شود. مطمئن مي‌شويد باتري‌اش شارژ ندارد. دكمه زنگ را فشار مي‌دهيد. پرستار مي‌آيد.

«ببخشيد! من موبايلم شارژ نداره. مي‌شه لطفا يه شارژر براش بياريد»؟

«متاسفم. شارژر اين مدل گوشي رو نداريم».

«يعني بين همكاراتون كسي شارژر فيش كوچك نوكيا نداره»؟

«از 10سال پيش، ديگه توليد نمي‌شه. شركت‌هاي سازنده موبايل براي يك فيش شارژر جديد به توافق رسيدن كه در همه گوشي‌ها مشتركه».

«10سال چيه؟ من اين گوشي رو هفته پيش خريدم».

«شما گوشي‌تون رو يك هفته پيش از تصادف خريدين؛ قبل از اين‌كه به كما بريد». «كما»؟!

باورتان نمي‌شود كه در اسفند1387 به كما رفته‌ايد و تيرماه 1412 به هوش آمده‌ايد. مطمئن هستيد كه نه مي‌توانيد به محل كارتان بازگرديد و نه خانه‌اي برايتان باقي مانده است. چون قسط آن را هر ماه مي‌پرداختيد و بعد از گذشت اين همه سال، حتما بوسيله بانك مصادره شده است. از پرستار خواهش مي‌كنيد تا زودتر مرخص‌تان كند.

«از نظر من شما شرايط لازم براي درك حقيقت رو ندارين».

«چي شده؟ چرا؟ من كه سالمم»!

«شما سالم هستيد، ولي بقيه نيستن».

«چه اتفاقي افتاده»؟

«چيزي نشده! ولي بيرون از اين‌جا، هيچكس منتظرتون نيست».

چشم‌هايتان را مي‌بنديد. نمي‌توانيد تصور كنيد كه همه را از دست داده‌ايد. حتي خودتان هم پير شده‌ايد. اما جرأت نمي‌كنيد خودتان را در آينه ببينيد.

«خيلي پير شدم»؟

«مهم اينه كه سالمي. مدتي طول مي‌كشه تا دوره‌هاي فيزيوتراپي رو انجام بدي»..

از پرستار مي‌خواهيد تا به شما كمك كند كه شناخت بهتري از جامعه جديد پيدا كنيد..

«اون بيرون چه تغييرايي كرده»؟

«منظورت چه چيزاييه»؟

«هنوز توي خيابونا ترافيك هست»؟

«نه ديگه. از وقتي طرح ترافيك جديد رو اجرا كردن، مردم ماشين بيرون نميارن».

«طرح جديد چيه»؟

«اگر راننده‌اي وارد محدوده ممنوعه بشه، خودش رو هم با ماشينش مي‌برن پاركينگ و تا گلستان سعدي رو از حفظ نشه، آزاد نمي‌شه».

«ميدون آزادي هنوز هست»؟

«هست، ولي روش روكش كشيدن».

«روكش چيه»؟

«نماي سنگش خراب شده بود، سراميك كردند».

«برج ميلاد هنوز هست»؟

«نه! كج شد، افتاد»!

«چرا؟ اون رو كه محكم ساخته بودن».

«محكم بود، ولي نتونست در مقابل ارباس A380 مقاومت كنه».

«چي؟!.... هواپيما خورد بهش»؟

«اوهوم»!

«چه‌طور اين اتفاق افتاد»؟

«هواپيماش نقص فني داشت، رفت خورد وسط رستوران‌گردان برج».

«اين‌كه هواپيماي خوبي بود. مگه مي‌شه اين‌جوري بشه»؟

«هواپيماش چيني بود. ***** كاربراتورش خراب شده بود، بنزين به موتورها نرسيد، اون اتفاق افتاد».

«چند نفر كشته شدن»؟

«كشته نداد».

«مگه مي‌شه؟ توي رستوران گردان كسي نبود»؟

«نه! رستوران 4سال پيش تعطيل شد»..

«چرا»؟

«آشپزخونه‌اش بهداشتي نبود».

«چي مي‌گي؟!... مگه مي‌شه آخه»؟

«اين اواخر يه پيمانكار جديد رستوران گردان رو گرفت، زد توي كار فلافل و هات‌داگ....».

«الان وضعيت تورم چه‌جوريه»؟

«خودت چي حدس مي‌زني»؟

«حتما الان بستني قيفي، 14هزار تومنه».

«نه ديگه خيلي اغراق كردي. 12هزار تومنه».

«پرايد چنده»؟

«پرايدهاي قديمي يا پرايد قشقايي»؟

«اين ديگه چيه»؟

«بعد از پرايد مينياتور و ماسوله، پرايد قشقايي را با ايده‌اي از نيسان قشقايي ساختن».

«همين جديده، چنده»؟

«70ميليون تومن».

«پس ماكسيما چنده»؟

«اگه سالمش گيرت بياد، حدود 2 يا 2 و نيم....».

«يعني ماكيسما اسقاطي شده؟ پس چرا هنوز پرايد هست»؟

«آزادراه تهران به شمال هم هنوز تكميل نشده».

«تونل توحيد چه‌طور»؟

«تا قبل از اين‌كه شهردار بازنشسته بشه، تمومش كردن».

«شهردار بازنشسته شد»؟

«آره».

«ولي تونل كه قرار بود قبل از سال1390 افتتاح بشه».

«قحطي سيمان كه پيش اومد، همه طرح‌ها خوابيد».

«چندتا خط مترو اضافه شده»؟

«هيچي! شهردار كه رفت، همه‌جا رو منوريل كشيدن. مترو رو هم تغيير كاربري دادن».

«يعني چي»؟

«از تونل‌هاش براي انبار خودروهاي اسقاطي استفاده كردن».

«اتوبوس‌هاي Brt هنوز هست»؟

«نه! منحلش كردن، به جاش درشكه آوردن. از همونايي كه شرلوك هلمز سوار مي‌شد».

«توي نقش‌جهان اصفهان ديده بودم از اونا...»

«نقش‌جهان رو هم خراب كردن».

«كي خراب كرد»؟

«يه نفر پيدا شد، سند دستش بود، گفت از نوادگان شاه‌عباسه، يونسكو هم نتونست حرفي بزنه».

«خليج‌فارس چه‌طور؟»

«اون هم الان فقط توي نقشه‌هاي خودمون، فارسه. توي نقشه گوگل هم نوشته خليج صورتي».

«خليج صورتي چيه»؟

«بعضي‌ها به نشنال‌جئوگرافيك پول مي‌دادن تا بنويسه خليج عربي، ايران هم فشار مياورد و مدرك رو مي‌كرد. آخرش گوگل لج كرد، اسمش رو گذاشت خليج صورتي...»

«ايران اعتراضي نكرد»؟

«چرا! گوگل رو ***** كردن».

«ممنونم. بايد كلي با خودم كلنجار برم تا همين چيزا رو هم هضم كنم».

«يه چيز ديگه رو هم هضم كن، لطفا»!

«چيو»؟

«اين‌كه همه اين چيزها رو خالي بستم».

«يعني چي»؟

«با دوست من نامزد شدي، بعد ولش کردي. اون هم خودش را توي آينده ديد، اما خيلي زود خرابش کردي. حالا نوبت ما بود تا تو را اذيت کنيم. حقيقت اينه که يك ساعت پيش تصادف كردي، علت بيهوشي‌ات هم خستگي ناشي از كار بود. چيزيت نيست. هزينه بيمارستان را به صندوق بده، برو دنبال زندگي‌ات»!

«شما جنايتكاريد! من الان مي‌رم با رييس بيمارستان صحبت مي‌كنم».

«اين ماجرا، ايده شخص رييس بيمارستان بود».

«ازش شكايت مي‌كنم»!

«نمي‌توني. چون دوست صميمي پدر نامزد جديدته».
__________________
من ندانم که کیم
من فقط میدانم
که تویی
شاه بیت غزل زندگیم...
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 03-07-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
جدید رمزوراز آدمهاي موفق



رمزوراز آدمهاي موفق

کرایگ هایپر؛

نویسنده، محقق، مقاله‌نویس، مجری رادیو و تلویزیون و یک سخنران حرفه‌ای است. در ۲۵ سال گذشته، او با کارهایش به‌عنوان یک کارشناس حرفه‌ای موفقیت در حوزه‌های شخصی و اجتماعی معرفی شده. هاپیر یک سایت هم درباره سخنرانی موثر دارد که در آن نوشته: آ«من خواسته‌ام بخش‌های مهم کتاب‌های کمکی که تا به حال خوانده‌ام و تجربه‌هایی که در زندگی‌ام داشته‌ام را به صورت ۴۰ نکته کلیدی فشرده کنم و در اختیار دیگران بگذارم تا در هر زمان بتوانند آن را بخوانند. مطمئنا کتاب‌هایی که در سطح جهانی فروخته می‌شوند و درباره خودیاری هستند ممکن است برای بعضی‌ها قابل استفاده باشند ولی من مایلم چیزی بنویسم که برای همه مفید واقع شود.آ» حالا این شما و این هم ۴۰ توصیه کرایگ هایپر. بخوانید و قضاوت کنید.

۱)فرصت‌هایی را می‌بینند و پیدا می‌کنند که دیگران آنها را نمی‌بینند.

۲)از مشکلات درس می‌گیرند، در حالی که دیگران فقط مشکلات را می‌بینند.

۳)روی راه‌حل‌ها تمرکز می‌کنند.

۴)هوشیارانه و روشمندانه موفقیت‌شان را می‌سازند، در زمانی که دیگران آرزو می‌کنند موفقیت به سراغ‌شان آید.

۵)مثل بقیه ترس‌هایی دارند ولی اجازه نمی‌دهند ترس آنها را کنترل و محدود کند.

۶)سوالات درستی از خود می‌پرسند. سوال‌هایی که آنها را در مسیر مثبت ذهنی و روحی قرار می‌دهد.

۷)به ندرت از چیزی شکایت می‌کنند و انرژی‌شان را به خاطر آن از دست نمی‌دهند. همه چیزی که شکایت کردن باعث آن است فقط قرار دادن فرد در مسیر منفی‌بافی و بی‌ثمر بودن است.

۸)سرزنش نمی‌کنند (واقعا فایده‌اش چیست؟) آنها مسوولیت کارهایشان و نتایج کارهایشان را تماما به عهده می‌گیرند.

۹)وقتی ناچارند از ظرفیتی بیش از حد ظرفیت‌شان استفاده کنند همیشه راهی را برای بالا بردن ظرفیت‌شان پیدا می‌کنند و بیشتر از ظرفیت‌شان از خود توقع دارند. آنها از آنچه دارند به نحو کارآمدتری استفاده می‌کنند.

۱۰)همیشه مشغول، فعال و سازنده هستند. هنگامی که اغلب افراد در حال استراحت هستند آنها برنامه‌ریزی می‌کنند و فکر می‌کنند تا وقتی که کارشان را انجام می‌دهند استرس کمتری داشته باشند.

۱۱)خودشان را با افرادی که با آنها هم‌فکر هستند متحد می‌کنند. آنها اهمیت و ارزش قسمتی از یک گروه بودن را می‌دانند.

۱۲)بلندپرواز هستند و دوست دارند حیرت‌انگیز باشند. آنها هوشیارانه انتخاب می‌کنند تا بهترین نوع زندگی را داشته باشند و نمی‌گذارند زندگی‌شان اتوماتیک‌وار سپری شود.

۱۳)به وضوح و دقیقا می‌دانند که چه چیزی در زندگی می‌خواهند و چه نمی‌‌خواهند. آنها بهترین واقعیت را دقیقا برای خودشان مجسم و طراحی‌ می‌کنند به جای اینکه صرفا تماشاگر زندگی باشند.

۱۴)بیشتر از آنکه تقلید کنند، نوآوری می‌کنند.

۱۵)در انجام کارهایشان امروز و فردا نمی‌‌کنند و زندگی‌شان را در انتظار رسیدن بهترین زمان برای انجام کاری از دست نمی‌دهند.

۱۶)آنها دانش‌آموزان مدرسه زندگی هستند و همواره برای یادگیری روی خودشان کار می‌کنند. آنها از راه‌های مختلفی مثل تحصیلات آموزشگاهی، دیدن و شنیدن، پرسیدن، خواندن و تجربه کردن یاد می‌گیرند.

۱۷)همیشه نیمه پر لیوان را می‌بینند و توانایی پیدا کردن راه درست را دارند.

۱۸)دقیقا می‌دانند که چه کاری باید انجام دهند و زندگی‌شان را با از شاخه‌ای به شاخه‌ای دیگر پریدن از دست نمی‌دهند.

۱۹)ریسک‌های حساب‌شده‌ای انجام می‌دهند؛ ریسک‌های مالی، احساسی و شغلی.

۲۰)با مشکلات و چالش‌هایی که برایشان پیش می‌آید سریع و تاثیرگذار روبه‌رو می‌شوند و هیچ‌وقت در مقابل مشکلات سرشان را زیر برف نمی‌کنند. با چالش‌ها روبه‌رو می‌شوند و از آنها برای پیشرفت خودشان بهره می‌برند.

۲۱)منتظر قسمت و سرنوشت و شانس نمی‌مانند تا آینده‌شان را رقم بزند. آنها بر این باورند که با تعهد و تلاش و فعالیت، بهترین زندگی را برای خودشان می‌سازند.

۲۲)وقتی بیشتر مردم کاری نمی‌کنند؛ آنها مشغول فعالیت هستند. آنها قبل از اینکه مجبور به کاری بشوند، عمل می‌کنند.

۲۳)بیشتر از افراد معمولی روی احساسات‌شان کنترل دارند. آنها همان احساساتی را دارند که ما داریم ولی هیچ‌گاه برده احساسات‌شان نمی‌شوند.

۲۴)ارتباط‌گرهای خوبی هستند و روی رابطه‌ها کار می‌کنند.

۲۵)برای زندگی‌شان برنامه دارند و سعی می‌کنند برنامه‌شان را عملی کنند. زندگی آنها از کارهای برنامه‌ریزی نشده و نتایج اتفاقی عاری است.

۲۶)در زمانی که بیشتر مردم به هر قیمتی می‌خواهند از رنج کشیدن و بودن در شرایط سخت اجتناب کنند، افراد موفق قدر و ارزش کار کردن و بودن در شرایط سخت را می‌فهمند.

۲۷)ارزش‌های زندگی‌شان معلوم است و زندگی‌شان را روی همان ارزش‌ها بنا می‌کنند.

۲۸)تعادل دارند. وقتی از لحاظ مالی موفق هستند، می‌دانند که پول و موفقیت مترادف نیستند. آنها می‌دانند افرادی که فقط از نظر مالی در سطح مطلوبی قرار دارند، موفق نیستند. این در حالی است که خیلی‌ها خیال می‌کنند پول همان موفقیت است. ولی آنها دریافته‌اند که پول هم مثل بقیه چیزها یک وسیله است برای دستیابی به موفقیت.

۲۹)اهمیت کنترل داشتن روی خود را درک کرده‌اند. آنها قوی هستند و از اینکه راهی را می‌روند که کمتر کسی می‌تواند برود، شاد می‌شوند.

۳۰)از خودشان مطمئن هستند و به احساسات ناشی از اینکه کجا زندگی می‌کنند و چه دارند و چه طور به نظر می‌رسند، توجهی ندارند.

۳۱) دست و دل باز و مهربان هستند و از اینکه به دیگران کمک می‌کنند تا به خواسته‌هایشان برسند خوشحال می‌شوند.
۳۲)متواضع هستند و اشتباهات‌شان را با خوشحالی می‌پذیرند و به راحتی عذرخواهی می‌کنند. آنها از توانایی‌هایشان خاطر جمع هستند ولی به آن مغرور نمی‌شوند. آنها خوشحال می‌شوند که از دیگران بیاموزند و از اینکه به دیگران کمک می‌کنند تا خوب به نظر برسند بیشتر از کسب افتخارات شخصی‌شان لذت می‌برند.

۳۳)انعطاف‌پذیر هستند و تغییر را غنیمت می‌شمارند. وقتی وضعیتی پیش می‌آید که عادت‌ها و آسایش روزمره‌شان را بر هم می‌زند از آن استقبال می‌کنند و با آغوش باز وضعیت جدید و ناشناس را می‌پذیرند.

۳۴)همیشه سلامت جسمانی خود‌شان را در وضعیت مطلوبی نگه می‌دارند و می‌دانند که بدنشان خانه‌ای است که در آن زندگی می‌کنند و به همین خاطر، سلامت جسمانی برای آنها خیلی مهم است.

۳۵)موتور بزرگ و پرقدرتی دارند. سخت کار می‌کنند و تنبلی نمی‌کنند.

۳۶)همیشه منتظر بازتاب کارهایشان هستند.

۳۷)با افراد بدذات و غیرموجه نشست و برخاست نمی‌کنند.

۳۸)وقت‌شان و انرژی‌شان را روی وضعیت‌هایی که از کنترل‌شان خارج‌ است صرف نمی‌کنند.

۳۹)کلید خاموش روشن دارند. می‌دانند چگونه استراحت کنند و ریلکس شوند. از زندگی‌شان لذت می‌برند و سرگرم می‌شوند.

۴۰)آموخته‌هایشان را تمرین می‌کنند. درباره تئوری‌های عجیب و غریب خیالبافی نمی‌کنند بلکه واقع‌بینانه زندگی می‌کنند.


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 03-07-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
جدید مشهورترين نوابغ ايراني در دنيا

ايرانيان افتخار آميز

بر همگان واضح و روشن است که استعداد ایرانیان زبانزد جهانیان است و اندیشمندان ایرانی در زمینه های مطرح و مهارت های شاخص، هر زمانی که اراده کنند می توانند به راحتی در صحنه های جهانی پیشتاز باشند و با شهامتی هر چه تمامتر بر قله های افتخار بایستند. در این رابطه ما نخبگان و بزرگان لایقی در عرصه های مختلف علمی، پژوهشی، اقتصادی، سیاسی با تخصص های متعددی در رده های بالای سازمانها و کمپانی های کشورهای پیشرفته جهان داریم. نخبگانی که هر کدام به نوعی در شیوه زندگی اهالی سیاره زمین تاثیر داشته و دارند و هر کدام باعث ایجاد تغییراتی در زندگی مردم جهان شده اند. ولی متاسفانه از آنجا که فعالیت این اشخاص کمتر در جوامع داخل ایران مطرح شده، حتی ممکن است نام آنها را هم ندانیم، چه برسد به اطلاعات و تحولاتی که این عزیزان در عرصه ی علم و تکنولوژی و ... ایجاد کرده اند. در این مطلب با هم مروری هر چند مختصر به نام برخی از این بزرگان می کنیم ....
امید کردستانیمدیر بازرگانی، سهامدار و معاون ارشد کمپانی "گوگل" (Google)



حسین اسلامبلچی
رئیس بزرگترین شرکت مخابرات در امریکا یعنی شرکت پر آوازه "AT&T"



انوشه انصاری
موسس و مدیر کمپانی بزرگ "Telecom Technologies" امریکا و اولین زن فضانورد ایرانی

فریار

شیرزاد
معاون وزارت بازرگانی امریکا، مشاور رئیس جمهور و عضو شورای ملی امنیت ایالات متحده(دوره گذشته)




جمشید دلشاد
شهردار شهر بورلی هیلز آمریکا



علی دیزایی
از فرماندهان ارشد پلیس لندن (مشاور حقوقی انجمن افسران پلیس لندن)




امیر مجیدی مهر
معاون ارشد بخش رسانه های دیجیتال شرکت "Microsoft" (فرد سمت چپ تصویر)




پروفسور
Caro Lucas

پدر رباتیک ایران



مینو اخترزند
مدیر راه آهن کشور سوئد



پروفسور توفیق موسیوند
مخترع نخستین قلب مصنوعی داخل
بدن انسان



ماریا خرسند
رئیس کمپانی بزرگ سونی اریکسون سوئد



پروفسور لطفی علی‌عسکرزاده
استاد بازنشسته دانشگاه برکلی، واضح منطق و نظریه فازی، کامپیوتر هوشمند و بنیانگذار نسل سوم کامپیوتر در جهان!



مهندس ایمان ده بزرگی
برنده جایزه جوان ترین مهندس IT دنیا و نفر دوم المپیاد جهانی طراحی وب کانادا

پروفسور بیژن داوریمعاون ارشد کمپانی "آی بی ام" (IBM) بزرگترین کمپانی سخت افزار در جهان



فرزاد ناظمی
مدیر فنی کمپانی "یاهو" (Yahoo)




پیر امیدیار
بنیانگذار تجارت الکترونیکی در جهان و صاحب و مدیر کمپانی عظیم "ای‌ بی" (e-bay)



سینا تمدن
معاون ارشد شرکت "اپل" (Apple)



پروفسور مجید سمیعی
جراح برجسته و متخصص بیماریهای مغز و اعصاب مقیم آلمان و رئیس افتخاری اتحادیه جهانی جراحان مغز و
اعصاب



قاسم اسرار
عضو هیئت مدیره ایستگاه فضایی ناسا



آزاده تبازاده
دانشمند ایستگاه فضایی ناسا



کریستینا امان پور
مدیر شبکه خبری "سی ان ان" (CNN)



پروفسور علی جوان
دارنده جایزه جهانی آلبرت انیشتن و اولین
مخترع لیزر گازی



دکتر فیروز نادری
مدیر پروژه های فضایی سیاره مریخ در ایستگاه
فضایی ناسا



ولی نصر
مشاور رئیس جمهور آمریکا در سال

2009


پروفسور محمد جمشیدی
مدیر برنامه های داخلی ایستگاه فضایی
ناسا


دکتر هاله افشار

اولین بانو ایرانی عضو مجلس اعیان انگلستان

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 03-07-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
جدید 1،2،3،....


سه چیز مهم


سه چیز در زندگی پایدار نیستند:


رویاها
موفقیت ها
شانس

سه چیز در زندگی قابل برگشت نیستند:

زمان
کلمات
موقعیت

سه چیز در زندگی انسان را خراب می کنند:

الکل
غرور
عصبانیت

سه چیز انسانها رو می سازند:

کار سخت
صداقت
تعهد

سه چیز در زندگی خیلی با ارزش هستند:


عشق
اعتماد به نفس
دوستان

سه چیز در زندگی که نباید از بین بروند:

آرامش
امید
ایمان




__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 03-07-2010
Setare آواتار ها
Setare Setare آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
نوشته ها: 2,007
سپاسها: : 926

875 سپاس در 242 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Exclamation تحمیل محدودیت های ذهنی بر حیوانات

درمتن زیر نتیجه ی آزمایشات ِایجاد محدودیت برای برخی موجودات زنده
عنوان شده، بسیار جالب است ، حتما بخوانید، براستی آنچه تا کنون درباره
ناتوانیهای ما به ما گفته شده و سانسور و خفقان چه تاثیر عمیق و پنهانی
بر ما ذهن ما دارد:


" نتیجه آزمایشات بر حيوانات به سادگی به ما نشان می دهند که چطور
محدوديتهای ذهنی تحميل شده از طرف محیط بر ما تاثیر می گذارد. آزمایشات
انجام شده بر کَک، فيل و دلفين مثال خوبی هستند:
ککها حيوانات کوچک جالبي هستند آنها گاز می گيرند و خيلي خوب می پرند
آنها به نسبت قدشان قهرمان پرش ارتفاع هستند .اگر يک کک را در ظرفی قرار
دهيم از آن بيرون می پرد . پس از مدتي روی ظرف را سرپوش مي گذاريم تا
ببينيم چه اتفاقی رخ مي دهد .
کک می پرد و سرش به در ظرف می خورد و پايين می افتد . دوباره می پرد و
همان اتفاق مي افتد! اين کار مدتی تکرار میکند . سر انجام در ظرف را بر
می داريم و کک دوباره می پرد ولی فقط تا همان ارتفاع! سرپوش برداشته شده
درست است و محدوديت فيزيکي رفع شده است ولی کک فکر می کند اين محدوديت
همچنان ادامه دارد!
فيلها را مي توان با محدوديت ذهني کنترل کرد . پاي فيلهای سيرک را در
مواقعي که نمايش نمي دهند می بندند . بچه فيلها را با طنابهای بلند و
فيلهای بزرگ را با طنابهای کوتاه به نظر مي آيد که بايد بر عکس باشد زيرا
فيلهای پرقدرت به سادگی می توانند ميخ طنابها را از زمين بيرون بکشند ولی
اين کار را نمي کنند !




علت اين است که آنها در بچگی طنابهای بلند را کشيده اند و سعی کرده اند
خود را خلاص کنند و سرانجام روزی تسليم شده دست از اين کار کشيده اند!
از آن پس آنها تا انتهای طناب می روند و مي ايستند آنها اين محدوديت را
پذيرفته اند.

دکتر ادن رايل يک فيلم آموزشی در مورد محدوديتهای تحميلي تهيه کرده است .
نام اين فيلم "می توانيد بر خود غلبه کنيد " است


در اين فيلم يک نوع دلفين در تانک بزرگي از آب قرار مي گيرد نوعي ماهی که
غذای مورد علاقه دلفين است نيز در تانک ريخته مي شود . دلفين به سرعت
ماهيها را مي خورد . دلفين که گرسنه مي شود تعدادي ماهي ديگر داخل تانک
قرار ميگيرند ولي اين بار در ظروف شيشه اي دلفين به سمت آنها مي آيد ولي
هر بار پس از برخورد با محافظ شيشه اي به عقب رانده مي شود پس از مدتي
دلفين از حمله دست مي کشد و وجود ماهيها را نديده مي گيرد . محافظ شيشه
اي برداشته مي شود و ماهيها در داخل تانک به حرکت در مي آيند آيا مي
دانيد چه اتفاقي مي افتد ؟ دلفين از گرسنگي مي ميرد غذاي مورد علاقه او
در اطرافش فراوان است ولي محدوديتي که دلفين پذيرفته است او را از
گرسنگي مي کشد .

از آنجا که نحوه ی عملکرد مغز جانوران از این نظر بسیار شبیه به هم است
ما می توانيم از اين آزمايشات بفهمیم که ما هم محدوديت هايی را می
پذيريم که واقعی نيستند. به ما می گويند يا ما به خود می گوييم نمي توان
فلان کار را انجام داد و اين برای ما يک واقعيت می شود محدوديتهای ذهنی
به محدوديتهای واقعی تبديل می شوند و به همان محکمی!

باید این سوال مهم را از خود بپرسیم که چه مقدار از آنچه ما واقعيت میپنداريم، واقعيت نيست بلکه پذيرش ماست؟!"
__________________
من ندانم که کیم
من فقط میدانم
که تویی
شاه بیت غزل زندگیم...
پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 03-08-2010
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض خواهش میکنم مطالب رو به دقت بخونید

خواهش میکنم این نوشته رو با دقت بخونید
تمنا میکنم به یاد نگهدارید

همه ما خودمان را چنين متقاعد ميكنيم كه با ازدواج زندگي بهتري خواهيم داشت، وقتي بچه دار شويم بهتر خواهد شد، و با به دنيا آمدن بچه‌هاي بعدي زندگي بهتر......ا
ولي وقتي مي‌بينيم كودكانمان به توجه مداوم نيازمندند، خسته ميشويم.
بهتر است صبر كنيم تا بزرگتر شوند.
فرزندان ما كه به سن نوجواني ميرسند، باز كلافه مي شويم، چون دايم بايد با
آنها سروكله بزنيم. مطمئناً وقتي بزرگتر شوند و به سنين بالاتر برسند، خوشبخت خواهيم شد.

با خود ميگوييم زندگي وقتي بهتر خواهد شد كه : همسرمان رفتارش را عوض كند، يك ماشين شيكتر داشته باشيم، بچه هايمان ازدواج كنند، به مرخصي برويم و در نهايت بازنشسته شويم.....
حقيقت اين است كه براي خوشبختي، هيچ زماني بهتر از همين الآن وجود ندارد.
اگر الآن نه، پس كي؟ زندگي همواره پر از چالش است..
بهتر اين است كه اين واقعيت را بپذيريم و تصميم بگيريم كه با وجود همه اين مسائل، شاد و خوشبخت زندگي كنيم.
خيالمان ميرسد كه زندگي، همان زندگي دلخواه، موقعي شروع ميشود كه موانعي كه سر راهمان هستند ، كنار بروند:
مشكلي كه هم اكنون با آن دست و پنجه نرم مي كنيم، كاري كه بايد تمام كنيم،
زماني كه بايد براي كاري صرف كنيم، بدهي‌هايي كه بايد پرداخت كنيم و ... بعد از آن زندگي ما، زيبا و لذت بخش خواهد بود!
بعد از آنكه همه اينها را تجربه كرديم، تازه مي فهميم كه زندگي، همين چيزهايي است كه ما آنها را موانع مي‌شناسيم.
اين بصيرت به ما ياري ميدهد تا دريابيم كه جاده‌اي بسوي خوشبختي وجود ندارد. خوشبختي، خودٍ همين جاده است.. پس بياييد از هر لحظه لذت ببريم...ا
براي آغاز يك زندگي شاد و سعادتمند لازم نيست كه در انتظار بنشينيم: در انتظار فارغ التحصيلي، بازگشت به دانشگاه، كاهش وزن، افزايش وزن، شروع به كار، ازدواج، شروع تعطيلات، صبح جمعه، در انتظار دريافت وام جديد، خريد يك ماشين نو، باز پرداخت قسطها، بهار و تابستان و پاييز و زمستان، اول برج پخش فيلم مورد نظرمان از تلويزيون، مردن، تولد مجدد، ... خوشبختي يك سفر است، نه يك مقصد... هيچ زماني بهتر از همين لحظه براي شاد بودن وجود ندارد.

زندگي كنيد و از حال لذت ببريد.. اكنون فكر كنيد و سعي كنيد به سؤالات زير پاسخ دهيد:
1. پنج نفر از ثروتمندترين مردم جهان را نام ببريد
2.
برنده‌هاي پنج جام جهاني آخر را نام ببريد.
3. آخرين ده نفري كه جايزه نوبل را بردند چه كساني هستند؟
4. آخرين ده بازيگر برتر اسكار را نام ببريد. نميتوانيد پاسخ دهيد؟
نسبتاً مشكل است، اينطور نيست؟ نگران نباشيد، هيچ كس اين اسامي را به خاطر نمي آورد..ا
روزهاي تشويق به پايان ميرسد نشانهاي افتخار خاك مي گيرند!
برندگان به زودي فراموش ميشوند!
اكنون به اين سؤالها پاسخ دهيد:
1. نام سه معلم خود را كه در تربيت شما مؤثر بوده‌اند ، بگوييد.
2. سه نفر از دوستان خود را كه در مواقع نياز به شما كمك كردند، نام ببريد.
3. افرادي كه با مهربانيهايشان احساس گرم زندگي را به شما بخشيده‌اند، به ياد بياوريد.
4. پنج نفر را كه از هم صحبتي با آنها لذت ميبريد، نام ببريد.
حالا ساده تر شد، اينطور نيست؟
افرادي كه به زندگي شما معني بخشيده‌اند، ارتباطي با "ترين‌ها" ندارند، ثروت بيشتري ندارند، بهترين جوايز را نبرده‌اند، ....ا

آنها كساني هستند كه به فكر شما هستند، مراقب شما هستند، همانهايي كه در همه شرايط، كنار شما ميمانند .....ا
كمي بيانديشيد. زندگي خيلي كوتاه است. و شما دركدام ليست قرار داريد؟ نميدانيد؟
اجازه دهيد كمكتان كنم.
شما در زمره مشهورترين نيستيد....، شما از جمله كساني هستيد كه براي درميان گذاشتن اين پيام در خاطرمن بوديد
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
  #8  
قدیمی 03-11-2010
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض هیچ وقت دقت کردید چرا؟

هيچ وقت دقت كرده ايد چرا........ و این همه چرا
چرا راننده ها زیر بارون دلشون فقط برای زنها می سوزه؟
چرا استادها به دخترها بهتر نمره میدن؟
چرا بارون میاد، ترافیک میشه؟
چرا تو خونه ۴٠ متری ال سی دی ۵٢ اینچی میذارن؟
چرا به هرکی مسن تره بیشتر اعتماد می کنن؟
چرا از در که میخوان رد بشن تعارف میکنن ولی سر تقاطع به هم رحم نمیکنن؟
چرا تو شهروند و هایپراستار و ... چشم میدوزن به سبد همدیگه؟
چرا از تو ماشین پوست پرتغال می ریزن بیرون؟
چرا تو اتوبان وقتی به ماشین جلویی می رسند چراغ میدن؟
چرا وقتی می رن لباس بخرن بقیه مغازه ها رو هم نگاه می کنن؟
چرا قبل از ازدواج دنبال پول طرف مقابلن نه اخلاقش؟
چرا بعد از ازدواج دنبال اخلاق طرف مقابلن نه پولش؟
چرا همه دوست دارن از این کشور برن؟
چرا اونهایی که رفتن می خوان برگردن؟
چرا روز پدر همه لباس زیر کادو می خرند؟
چرا مردها روز زن فقط طلا و ادکلن کادو می خرند؟
چرا فیلم زیاد می بینن ولی کتاب نمی خونن؟
چرا اونهایی که زبانشون خوبه هم فیلم رو با زیرنویس نگاه میکنن؟
چرا باجناقها هیچوقت از هم خوششون نمیاد؟
چرا زنها بچه برادرشون رو بیشتر از بچه خواهرشون دوست دارند؟
چرا پدر دخترها تو خواستگاری کمتر از همه حرف می زنن؟
چرا مراسم ختم ساعت ۴ بعد از ظهر تشکیل میشه؟
چرا وقتی پشت سر یکنفر صحبت میکنن اصلا فکر نمیکنن این غیبته؟
چرا زنها تو هر مهمونی نباید لباس تکراری بپوشن؟
چرا تو مهمونی اگه موز بخورن بی کلاسیه ولی سیب و پرتغال نه؟
چرا وقتی شکلات تعارف میکنن اگه بیشتر از یکی بردارن زشته؟
چرا بند کتونی رو دور مچ پا میبندن ولی بند کفش رو نه؟
چرا بیدار شدن از خواب تو یه صبح ابری یا بارونی براشون خیلی سخته؟
چرا واسه مهاجرت دنبال یه جای خوش آب و هوا می گردن؟
چرا با اینهمه شاعری که در طول تاریخ دارن شعر ترانه هاشون رو مریم حیدرزاده میگه
چرا با موسیقی سنتی شون نمیشه رقصید؟
چرا سه تار سه تا تار نداره؟
چرا قرارداد کارمندی رو کارفرماها تنظیم میکنن؟
چرا اکثر ماشینها یا سفیدن یا سیاه یا نقره ای؟
چرا نمیشه با کت و شلوار کتونی پوشید؟

چرا زنها وقتی ابرو بر می دارن روحیشون بهتر میشه؟(چه ربطی داره ابرو با روحیه؟)
چرا زنها لوازم ارایش رو روی شصتشون تست میکنن؟ چرا مثل کرم پشت دستشون نمی زنن؟
چرا زنها وقتی رژلب می زنن گردنشون رو به سمت آینه دراز می کنن؟
چرا مردها فرق آرایش ۵٠ هزارتومنی با آرایش ١.۵ میلیون تومنی رو نمیفهمن؟
چرا کادوهای عروسی رو یه روز بعد از عروسی (پاتختی) می دن؟
چرا وقتی داماد می رقصه بهش پول می دن؟ مگه داماد رقاصه؟
چرا وقتی یکی میمیره مشکی می پوشن؟ چرا نارنجی نمی پوشن؟ اگه مشکی رنگ غمه چرا اینهمه استفاده میشه؟
چرا مردم تو تاکسی راجع به سیاست صحبت میکنن؟

چرا وقتی به تقاطع می رسن بجای ترمز رو گاز فشار میارن؟
چرا قسمت مردانه اتوبوس بزرگتر از قسمت زنانه است؟
چرا تو اتوبان دست انداز میذارن؟
چرا کسی برای صبحونه کسی رو مهمون نمیکنه؟

چرا تو هر کوچه ای بجای یکی چندتا تکیه هست؟
چرا سر عقد عروس دفعه سوم میگه بله؟
چرا آدمها وقتی عکس میگیرن به یه جای نامعلوم خیره می شن؟
چرا با اینکه همه فضولند از فضولی دیگران ناله می کنند؟
چرا راننده تاکسی ها از همه بدتر رانندگی میکنن؟
چرااااااا....؟
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
  #9  
قدیمی 03-17-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض حقوق كارمندى و پز مهندسى

حقوق كارمندى و پز مهندسى
هماهنگي دخل و خرج در خانه




بعضى ها با حقوق كارمندى ، پز مهندسى مى دهند... كه نتيجه اش پيدايش بحران در معيشت خانواده است.
برنامه ريزى اقتصادى و به تعبير روايات اسلامى " تقدير المعيشه " ، يكى از اركان ثبات و پايدارى بنيان خانواده است و بدون آن ، جاى پايى براى بروز اختلاف پيش خواهد آمد.

زن و شوهر (و به تبع ، فرزندان خانه ) بايد موازنه اى معقول و منطقى بين دخل و خرج ايجاد كنند و با پذيرش ‍ واقعيت ها، مانع مساله ساز شدن توقعات فردى شوند.
زنان خانه دار، مديريت امور خانه را اگر بر محور قناعت و پرهيز از خرج هاى غير لازم و تشريفاتى و تجملاتى تنظيم نكنند و از شوهران خود ، توقعات غير منصفانه و بى جا و خارج از توان مالى و ميزان در آمد او داشته باشند ، يا هزينه هاى غير ضرورى را بر آنان تحميل كنند ، بايد منتظر بروز تنش باشند.
اساس خانواده و زندگى مشترك ، بر همكارى است . اگر هر يك از زن و شوهر، طلبكارانه يا تحميل گرانه با طرف مقابل برخورد كنند ، آن تفاهم پديد نخواهد آمد.
سست شدن پايه هاى نهاد خانواده ، گاهى در اثر همين مسايل مادى و اقتصادى است و آغاز آن هم چه بسا از امور جزئى و بى اهميت است و سر از بحران در مى آورد.

خرد يا هوس ؟

ثروت و امكانات ، براى تامين رفاه معيشتى و آرامش روحى و سكون خاطر است و نبايد گذاشت به مايه تشنج و ماده اختلاف تبديل شود.
به كار گيرى عقل و تدبير در تنظيم اقتصادى خانواده ، ايجاب مى كند كه از چشم و هم چشمى و رقابت هاى كمر شكن يا حسادت هاى خانمان برانداز، پرهيز كنند و اجازه ندهند هوس به جاى عقل بنشيند و صفاى زندگى را از ميان بردارد.
قناعت يكى از شيوه هاى خردمندانه در مصرف و خرج است .

به تعبير حضرت على (عليه السلام ): القناعة مال لا ينفد؛ (1) قناعت ، ثروتى پايان ناپذير است .
نقطه مقابل قناعت و ميانه روى و اعتدال اقتصادى ، ولخرجى و اسراف است كه هم ناسپاسى به نعمت هاى خداست ، هم زمينه ساز بروز فقر و تنگدستى است و هم هدر دادن امكانات است كه نابخردانه است . خرج هاى اسرافكارانه هرگز ستوده نيست و كسى كه خردمند باشد ، كس ديگر را بر ولخرجى نمى ستايد ، بلكه ملامت هم مى كند و اگر هم كسى در اثر اسراف و تبذير و ريخت و پاش به فقر و افلاس كشيده شد ، دل كسى بر او نمى سوزد و جاى ترحم نيست ، چرا كه هر چه كرده خود كرده است .

اين مضمون كلام امير المومنين (عليه السلام ) است كه فرموده است : اسرافكار را واگذار كه نه بخشش او ستايش انگيز است ، نه تنگدستى اش ترحم انگيز. (2)
تجمل گرايى ، بيش از آنكه راحتى بياورد ، ناراحتى مى آفريند و به جاى آرامش ، زندگي ها را دستخوش آشفتگي ها و زلزله هاى ويرانگر مى سازد. در وراى بسيارى از چهره هاى به ظاهر شاد و شنگول طبقات مرفه و تشريفاتى ، غمى سنگين و اضطرابى دايمى نهفته است .
كيست كه نداند درون اين گونه خانواده ها كه با هم به رقابت و چشم و هم چشمى پرداخته اند ، چه مصيبت ها و مشكلات و كدورت ها پنهانند كه گاهى هم سرباز كرده و به بيرون درز مى كنند!...




نه اسراف ، نه بخل

مديريت اقتصادى خانه ، نيازمند ايجاد توازن در دخل و خرج و به كار گيرى عقل و مصلحت به جاى هوس و اسراف و تبذير است . در اين مسئله ، زن و مرد سهيم و شريكند ، و بايد براى رسيدن به سطح معتدل در معيشت ، همكارى داشته باشند و بكوشند ، نگذارند مسايل مالى در زندگى مشترك ، عواطف انسانى و مهر و صفا را تحت الشعاع قرار دهند.

حركت در مرز تعادل دشوار است . مواظبت بر اينكه نه گرفتار بخل و امساك شود و نه در دامن اسراف و ولخرجى بيفتد، هوشيارى و منطق مى طلبد. برخى به عنوان اينكه بايد قناعت كرد و حسابگر بود ، بر خانواده خود سخت مى گيرند و گاهى حق آنان را هم تضييع مى كنند. برخى هم به عنوان اينكه بايد دست و دل باز و بخشنده و كريم بود ، مال خود را هدر مى دهند و ولخرجى مى كنند.
حضرت امير (عليه السلام ) در سخن حكيمانه اى به رعايت مرزى معتدل ميان اين افراط و آن تفريط دستور مى دهد و مى فرمايد:
كن سمحا و لا تكن مبذرا، و كن مقدرا و لا تكن مقترا(3)؛
بخشنده باش ، ولى نه ولخرج و اسرافكار، و اندازه گير باش ، ولى نه سختگير و بخيل .

آنچه در آغاز زندگى و تشكيل خانواده و در هنگامه ي خواستگارى و عقد و عروسى به نظر نا چيز و غير مهم جلوه مى كند ، گاهى در آينده سبب بروز مشاجرات و اختلاف مى شود.
در گرما گرم اول ازدواج ، شايد هر دو طرف براى پا گرفتن يك وصلت ، چنين وانمود كنند كه با هر شرطى موافقند و در هر شرايطى سازگارند و هر مهريه اى را مى پذيرند. ولى در بستر زمان ، وقتى به نتوانستن برخورد كنند ، ناسازگارى چهره زشت و ناهنجار خود را نشان مى دهد.

در ايجاد تفاهم اقتصادى در زندگى مشترك ، دو جانب مؤثر است :
يك طرف قضيه به بانو مربوط مى شود ، طرف ديگر به آقا.
يكى بايد قناعت به خرج دهد ، يكى هم بايد بر تلاش بيفزايد.
زن بايد كم توقع و صبور باشد ، مرد هم بايد از بخل و سختگيرى بى مورد و بيش از حد دست بردارد.


هزينه هاى لازم

گر چه تامين مخارج زندگى بر عهده مرد خانه است ، ولى زن نيز نبايد خارج از وسع و توان مادى شوهر، توقع داشته باشد.
گر چه زن ، بايد صبورى و تحمل و قناعت پيشه كند ، ولى مرد هم بايد در حد توان و وسع خويش ، بر زن و فرزندان خود وسعت و گشايش دهد و از آنچه خداوند روزى كرده است ، خرج كند. اين همكارى ، به استحكام بنيان خانواده كمك مى كند.
در حديثى امام كاظم (عليه السلام ) فرموده است :
ينبغى للرجل ان يوسع على عياله كى لا يتمنوا موته (4)
سزاوار است كه مرد، بر خانواده خود گشايش و وسعت دهد ، تا اهل خانه آرزوى مرگ او را نداشته باشند.
و اين سخن ، شوخى نيست . نمونه هاى واقعى آن را در جامعه خودمان فراوان مى توان يافت . خرج كردن براى خانواده و رفع نيازهاى آنان ، تاكيد و سفارش پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) است كه فرمود:
ابدا بمن تعول ... (5) از خانواده و افراد تحت تكفل خود آغاز كن .
اگر مرد ، در حدى كه وظيفه اوست و در توان او مى گنجد ، به تامين نيازهاى همسر و فرزندانش نپردازد ، هم از چشم ها مى افتد ، هم آنان عقده اى مى شوند ، هم حقشان زير پا گذاشته مى شود .اگر مرد آنچه را كه حق خانواده است ، تهيه كرد ، منت هم نبايد بگذارد.





پس هم بايد به تعادل اقتصادى انديشيد ، هم از ريخت و پاش هاى غير ضرورى در مخارج و مصارف پرهيز كرد ، هم سختگيرى هاى بى جا و آزار دهنده را كنار گذاشت ، هم با تفاهم و تبادل نظر به برنامه ريزى درست و قوام بخش زندگى پرداخت ، هم معيار خرد و منطق را به كار گرفت نه هوس ها و تجمل گرايي هاى مشكل آفرين و چشم و هم چشمي هاى حسودانه را ، هم نيازهاى واقعى را از نيازهاى كاذب باز شناخت ، هم بر سختي ها و ناداري ها و كمبودها تحمل داشت ، هم صفاى خانه و خانواده را با مطرح ساختن نزاع هاى مالى و پولى بر هم نزد ، هم سطح زندگى را بر مبناى سطح در آمد تنظيم كرد و استوار ساخت ، هم از درون خانواده هاى گرفتار تشريفات كه بسيار تلخ و رنج آور است عبرت گرفت ، هم خواسته هاى خود را بر طرف مقابل تحميل نكرد ، هم قناعت را به عنوان يك سرمايه معنوى پاس داشت ، كه گفته اند: چو دخلت نيست ، خرج آهسته تر كن .

پي نوشت ها :
1- نهج البلاغه ، فيض السلام ، حكمت 54.
2- غرر الحكم ، (چاپ دانشگاه )، ج 7،ص 160.
3- نهج البلاغه ، حكمت 32.
4- من لا يحضره الفقيه ، ج 2، ص 68.
5- وسائل الشيعه ، ج 6، ص 323.


منبع : تلخيص شده از كتاب " الفباى زندگى (آشنايى با اصول و عوامل تحكيم خانواده ) "
نويسنده : جواد محدثى
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #10  
قدیمی 03-18-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض خودداری از کمک به مصدومین تصادفات !

خودداری از کمک به مصدومین تصادفات !

یكی از مشكلاتی كه پس از تصادفات رانندگی بوجود می‌آید كمك به مصدومین و انتقال سریع آنها به مراكز درمانی است.
در زمان وقوع تصادف وظیفه شرعی و انسانی حكم می‌كند كه به نجات مصدومین بشتابیم، بنابراین در زمانی كه امدادگران در محل تصادفات حضور ندارند لازم است مردم به یاری مجروحین حوادث شتافته و آنان را به نزدیك‌ترین مركز درمانی انتقال دهند.





نکات قانونی

در قانون خودداری از کمک به مصدومان و افرادی که در معرض مخاطرات طبیعی قرار دارند این امر ذکر شده است که اگر فردی در شرایطی قرار گیرد که نیازمند کمک باشد همه افراد حاضر چه متخصص در این امر و چه افراد عادی موظف به


کمک به این فرد هستند و در غیر این صورت ضمانت کیفری گریبانگیر این افراد می شود.
هرکس شخص یا اشخاصی را در معرض خطر جانی مشاهده کند و بتواند با اقدام فوری خود یا کمک طلبیدن یا اعلام فوری به مراجع یا مقامات صلاحیت دار از وقوع یا اعلام خطر یا تشدید نتیجه آن جلوگیری کند بدون اینکه با این اقـدام خطری متوجه خود یا دیگران شود و با وجود استمداد یا دلالت اوضاع و احـوال برضرورت کمک از اقـدام به این امر خودداری نماید به حبس جنحه ای تا یکسال و یا جزای نقدی تا پنجاه هزار ریال محکوم خواهد شد در این مورد اگر مرتکب از کسانی باشد که به اقتضای حرفه خود میتوانست کمک مؤثری بنماید به حبس جنحه ای از سه ماه تا دوسال یا جزای نقدی از ده هزار ریال تا یکصد هزار ریال محکوم خواهد شد مسئولان مراکز درمانی اعم از دولتی یا خصوصی که از پذیرفتن شخص آسیب دیده و اقدام به درمان او یا کمکهای اولیه امتناع نمایند به حداکثر مجازات ذکر شده محکوم می شوند.نحوة تامین هزینه درمان این قبیل بیماران و سایر مسائل مربوط به موجب آئین نامه ای است که به تصویب هیئت وزیران خواهد رسید.هرگاه کسانی که بر حسب وظیفه یا قانون مکلفند به اشخاص آسیب دیده یا اشخاصی که در معرض خطر جانی قرار دارند کمک نمایند از اقدام لازم و کمک به آنها خودداری کنند به حبس جنحه ای از شش ماه تا سه سال محکوم خواهند شد .
قانون خودداری از کمک به مصدومان و افرادی که در معرض مخاطرات طبیعی قرار دارند این امر ذکر شده است که اگر فردی در شرایطی قرار گیرد که نیازمند کمک باشد همه افراد حاضر چه متخصص در این امر و چه افراد عادی موظف به کمک به این فرد هستند و در غیر این صورت ضمانت کیفری گریبانگیر این افراد می شود


دولت مکلف است در شهرها و راهها به تناسب احتیاج مراکز درمان فوری و اورژانس و وسایل انتقال مصدومین و بیماران که کمک به احتیاج فوری دارند ایجاد وفراهم نماید مامورین انتظامی نباید متعرض کسانی که خود متهم نبوده و اشخاص آسیب دیده را به مراجع انتظامی یا مراکز درمانی می رسانند بشوند و فقط هویت و محل اقامت آنان را استعلام خواهند کرد .


چند توصیه غیر حقوقی

هموطنان توجه داشته باشند برای امداد رسانی به مصدومین حوادث رانندگی به ترتیب ذیل عمل کنند:
خونسردی خود را حفظ كنند.
سریع مصدومین را از خودرو خارج کنید.
در صورت نشت بنزین افراد را از خودرو دور کنید و در اطراف خودرو سیگار یا آتش روشن نكنید.
همیشه یك دستگاه خاموش كننده پودر و گاز در خودرو همراه داشته باشید.
در صورت امكان سر ‌باطری های خودرو را از باطری جدا كنید.
در صورت آتش‌سوزی در داخل موتور به هیچ وجه در موتور خودرو را باز نكنید.

در صورت آغشته شدن عضوی از بدن به بنزین سریع نسبت به شستن عضو اقدام كنید.
در صورت آغشته شدن البسه (پیراهن یا شلوار) به بنزین و روغن آب باطری خودرو، حتما آنها را از تن خارج نمائید.
در صورت استفاده از خاموش كننده پس از پاشیدن ماده خاموش كننده به زیر موتور، با احتیاط لازم در موتور خودرو را باز و حریق را خاموش كنید.
در صورت نداشتن خاموش كننده از خاك یا ماسه موجود در محل جهت خاموش كردن آتش استفاده کنید.
دولت مکلف است در شهرها و راهها به تناسب احتیاج مراکز درمان فوری و اورژانس و وسایل انتقال مصدومین و بیماران که کمک به احتیاج فوری دارند ایجاد وفراهم نماید مامورین انتظامی نباید متعرض کسانی که خود متهم نبوده و اشخاص آسیب دیده را به مراجع انتظامی یا مراکز درمانی می رسانند بشوند و فقط هویت و محل اقامت آنان را استعلام خواهند کرد


نحوه امداد رسانی به مصدومین در تصادفات:

مصدومین محبوس شده در داخل ماشین را با فشار و كشش خارج نکنید ، چرا که ممکن است آسیب دیدگی مصدوم افزایش یابد.




مصدومینی كه دچار توقف عمل تنفس و خونریزی شدید شده‌اند در اولویت درمانی هستند و نیاز به درمان فوری دارند.
راه تنفسی حادثه دیدگان را بررسی و دهان مصدوم را باز و هر شی‌ء كه داخل آن است خارج کنید تا مصدوم به راحتی تنفس كند. در صورتی كه پس از خارج كردن مانع از دهان مصدوم تنفس آغاز نشد چانه مصدوم را پایین آورده و سرش را به آرامی به عقب خم کنید. با دو

انگشت خود سوراخ های بینی را مسدود و از طریق دهان خود به داخل دهان مصدوم بدمید تا سینه‌اش بالا بیاید. کمی صبر و هر چهار ثانیه یك بار این عمل را تكرار کنید تا مجروح بدون كمك قادر به تنفس باشد.
با قرار دادن پارچه تمیز و فشار دست بر روی محل خونریزی از ادامه خونریزی جلوگیری کنید. درصورت قطع نشدن خونریزی، عضو را بالا آورید تا خونریزی كمتر شود.
در صورت شكستگی پا و دست نسبت به ثابت كردن آن با آتل و یا تخته و یا اجسام مشابه و یا بانداژ اقدام کنید.
در صورتی تعداد زیادی مجروح در محل وجود دارند و مشكل تنفسی ندارند، كمك به مصدومین دارای خونریزی شدید دراولویت است.
در صورت نبود تجهیزات كمك رسانی حتی المقدور از وسائل و امكانات قابل دسترسی استفاده شود.
در هنگام حمل مصدوم دقت کنید كه ضایعات بیشتری به مصدومین وارد نکنید. حمل غیر اصولی مصدوم باعث ضایعات بیشتر و حتی قطع ضایعات نخاعی می شود.

ندا پاکنهاد / وکیل پایه یک دادگستری
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
پاسخ

برچسب ها
giorgio armani, جورجیو آرمانی


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 05:02 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها