| مطالب آزاد در این تالار مطالبی که موضوعات آزاد و متفرقه دارند وجود دارد بدیهیست که کنترل بر روی محتوای این تالار بیشتر خواهد بود |

08-15-2013
|
 |
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
امروز کل فیلم هایی که دانلود کردم رو دیدم و هیچکدوم بدرد نمیخورد تقریباً مزخرف و غیر قابل تماشا حتی ! تا این حد ، من از فیلم های آمریکایی خوشم میاد ولی از این فیلم هایی که بازیگرهاش لهجه انگلیسی دارند ، بعد داستانش روتا آخر از همون 5 دقیقه اول فیلم میفهمی حالم بهم میخوره ، البته جادوگر شهر اوز ساخته 2013 بسیار زیبا هست و خوشم اومد ولی بقیه نه همچین چنگی به دل نمیزنه حتی دلم نمیاد براشون زیرنویس هم بگیرم! نکته ی دیگه ای که امروز برام اتفاق افتاد این بود دفترچه خاطراتم رو پیدا کردم و یکم خندیدم خیلی باحال بود کلی لذت بردم و مطلع شدم پدر و مادرم قصد سفر به مشهد رو دارند برای زیارت
چون مادرم گفته بود سایت های شرکتهای هواپیمایی رو چک کنم
|
|
4 کاربر زیر از bigbang سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

08-22-2013
|
 |
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نمیدونم شما در جریان هستید یا نه ولی من و قهوه رابطه خاصی با هم داریم ، یک رابطه جدا نشدنی ، بسیار به قهوه علاقه دارم ، شاید بدنم به کافئین بسیار علاقه مند هست نمیدونم به هر حال اصلاً یه حس متفاوتی دارم نسبت به قهوه به همون میزان از چایی خوشم نمیاد و اگر مجبور بشم چایی میخورم ، یه وقتت برداشت بد نکنید ها ولی آخه چی بگم انگار یه علف رو تخمیر میکنن میدن دست ما ! البته مبدونم بیانم بد هست ولی خوب راسته دیگه برگ چای رو تخمیر میکنند میدند دست ما البته اون تخمیر شده اش هم مقداری خرد میکنند ، و جالبه بدونید که چون پدر من به کیفیت مواد غذایی که مصرف میکنه بسیار اهمیت میده همیشه چای لاهیجان مصرف میکنیم ، که رنگ و عطر و بوی طبیعی داره ، و جالبه بدونیم ، یک فنجان چای لاهییجان به زور میتونه به اندازه یک چهارم چای های بسته بندی شده پر زنگ بشه ، یعنی چایش بسیار کم رنگ هست ولی عطر و طعم واقعی داره ، ایین چای هایی که شما مصرف میکنید ، مثلاً چه میدونم چای صداقت اینها بهشون رنگدانه اضافه میکنند وگرنه اینا رنگ خودشون نیست ، خلاصه بهتر هست اینطور بهتون بگم چای شما مصنوعی هست و طبیعی نیست
یکم اگر بخوایم منطقی فکر بکنیم ، ببینید چای برگ یک گیاه هست که چیده میشه و تخمیر میشه ، ولی قهوه از کجا به دست میاد ؟ قهوه هسته ی یک میوه درختی هست
برای آماده سازی چای فقط یک مرحله لازم هست ولی برای آماده سازی قهوه دانه قهوه دوبار باید حرارت داده شده و به اصطلاح بو داده شود
مزارع کشت قهوه هم در دنیا در نقاط خاصی بسیار زیاد هست یعنی همه جا رشد نمیکنه ، اما مقایسه دوم چای تئین داره یعنی بیشتر اثرش آرامش بخش هست تا اینکه محرک باشه ، ما موقعی که خسته هستیم ، چای مینوشیم درسته دیگه نه ؟
یعنی یک جورهایی از یک آرامش بخش برای خودمون استفاده میکنیم
اما قهوه ، دارای کافئین هست که یک محرک هست ! میدونید چرا قهوه عربیکا اینقدر مشهور شد ؟؟ و مسلمانان قهوه رو در سراسر دنیا مطرح کردند ؟
چون قهوه نوشییدنی حلالی بود که جایگزین بسیار مناسبی برای مشروبات الکلی بود
اگر از دید منطقی نگاه کنید باز زور قهوه میچربه ، اگر از دید تعداد مصرف کننده نگاه کنید باز هم زور قهوه میچربه ! خوب پس چرا ما ایرانیها اینقدر چای دوست داریم ؟
الان خود شما نه قهوه رو تا حالا خوردید نه چایی برای اولین بار میخواید یک نوشیدنی انتخاب کنید کدوم رو انتخاب میکنید ؟
----------------------------
این همه روضه خوندم در مورد قهوه که بگم یه چند مدتی بود دنبال قهوه ساز بودم بدجور و از اون هایی هستم که بسیار مشکل پسند هستم ، از مارک delongi بسیار خوشم اومد رفتم آمار قیمتش رو در آوردم کمترینش 600 تومن بود !!
خیلی نا امید شدم و پنچر بودم که خواهرم گفت من یک قهوه ساز بهم هدیه دادند مارکش crown هست من هم ازش خوشم نمیاد ازش استفاده نمیکنم من هم امروز رفتم و ازش گرفتم البته delongi نمیشه ولی از هیچی که بهتر هست ما یک توستر دلونگی داریم خیلی دوستش دارم مخصوصاً وقتی کارش تموم میشه دینگگگگگگگ ! یه زنگ میزنه اینقده خوشم میاد ، شفتم نه ، و امروز برای اولین بار قهوه دم کردم ، پسر چقدر خوشمزه بود
تا حالا عطر قهوه ای که خودم دم کرده باشم اون هم با قهوه ساز رو نخورده بودم
میدونید دیگه بخار با فشار از قهوه عبور میکنه و تفاله اش تو ***** قهوه ساز میمونه البته اگر از این قهوه آماده ها استفاده کنید ، تفاله ای تو ***** باقی نمیمونه
بسیار خوشمزه بود ، بسیار خوشمزه ، و بسیار لذت بردم
4 فنجان جمعاً خوردم امروز ، خیلی ازش خوشم اومد ، یک از این دستگاه هایی که آب زود جوش میارن هم داریم hamilton اگر حوصله نداشته باشم سریع آب رو تو اون جوش میارم بعد میریزت قهوه ساز و سرییع قهوه آماده میشه !!
این بهترین اتفاق امروزم بود ، تو این تنهایی و درس و کنکور و هزار بدبختی ....
|
|
3 کاربر زیر از bigbang سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

08-23-2013
|
 |
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
امشب هوس کردم که یه قوری موکا بخرم
از بس محمد با شوروحرارت صحبت قهوه کرد
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
|
|
2 کاربر زیر از امیر عباس انصاری سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

02-18-2014
|
 |
مدیر تالار کرمانشاه 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 1,458
سپاسها: : 6,194
3,940 سپاس در 933 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
این اتفاق مال دیروزه
نزدیک بود منفجر بشیم بریم رو هوا
ولی نشدیم رو زمین موندیم
لوله بنزین ماشین پوسیده بود و بوی بنزین شدیدی می اومد
راننده هم که داماد محترمون بود توجه نمیکرد
دیگه نگه داشت و کاپوت زدن بالا و شروع کردن اسا کاری
ما هم تو ماشین گرم صحبت و خنده یهو یه شعله بزرگ آتیش از ماشین بلند شد
من که فورا پریدم بیرون چند متری دویدم که اگه منفجر شد پوستم خراب نشه
اصلا هم به فکر این نبودم که بقیه چیکار کردن یا اصلا برم کمک 
فقط خدای بزرگ بهمون رحم کرد که کنار یه دکه ای پارک کردیم و از اون مهمتر اینکه دکه ایه یه دبه آب پر کنار دکه اش داشت که آبو ریختن رو اتیش و خاموش شد
بعد دیگه ماشینو بکسل کردن به ماشین پسر عمو جان
نزدیک خونه اونا بودیم و دیگه زنگیدیم که بیاین کمک و.....
حالا وسط چهارراه طناب بکسل پاره میشه
از اون طرف تریلی از اون یکی طرف ماشین و موتور
بازم خدا بهمون رحم کرد و اتفاقی نیفتاد
دوباره طنابو بستن و رفتیم
باز وسط راه طناب پاره شد این دفعه پسر عمو جان متوجه نشد که طناب پاره شده و گازشو گرفت و رفت
حالا هرچی داد بزن پیمان پیمان مگه میشنید
تا اینکه بعد یه کیلومتر فهمید ما نیستیم
خلاصه یه فیلمی بود 
|
|
3 کاربر زیر از آناهیتا الهه آبها سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

02-18-2014
|
 |
ادمین در لباس کارگر!
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,444
سپاسها: : 907
4,878 سپاس در 836 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نتيجه گيري هاي اخلاقي اين قسمت از برنامه مون :
1- اولا سعي كنيم بيرون نريم
2- سعي كنيم اگه بيرون ميريم با ماشين فاميلمون نريم
3- اگه با ماشين فاميلمون بيرون ميريم قبل از بيرون رفتن داخل اون نشينيم و بخنديم
|
|
3 کاربر زیر از کارگر سایت سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

03-03-2014
|
 |
مدیر تالار کرمانشاه 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 1,458
سپاسها: : 6,194
3,940 سپاس در 933 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
این همه با هزار مصیبت ده تا صنعتی چهل تا مالی شصت تا حسابرسی پاس کردم
آخرش به هیچ کارم نیومد
تازه امروز متوجه شدم آقاااااااااا استعدادم تو یه حرفه دیگه اس
نقاشی ساختمان
دو روزه دارم در و دیوار رنگ میزنم
از استاد کارشم بهتر و تمیز تر
بابام میگه از روز اول باید میذاشتم وردست یه استاد نقاشی بری ساختمان رنگ بزنی
والا
درس چیه؟ هیچ
توصیه من به شما جوانان این است که اولا درس نخونین
دوما اینقدر خودتونو اذیت نکنید که چرا من هنوز استعدادمو کشف نکردم استعداد خودش یه روز بالاخره پیداش میشه
|
|
9 کاربر زیر از آناهیتا الهه آبها سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

03-03-2014
|
 |
ناظر و مدیر تالارهای آزاد 
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641
11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
خوشحالم اناهیتا گیان که بعد از بیست و اندی سال استعدادتو کشف کردی روله
--------------
واقعا درس خواندن چیه!!
امسال در چنین روزی
نه دیروز!!
یعنی 12 اسفند 92 مشغول خانه تکانی بودم
و پارسال دقیقا چنین روزی ، روز دفاع از پروپوزال بود!
امسالم از سنت!!! خانه تکانی دفاع کردم
والا
چه فرقی داره
مهم دفاع که کردم
اصن یه وضیه
---------------------
یکی دو روز پیش یه اگهی استخدام دیدم
که واقعا به حال خودم و جونایی مث خودم انقد خفت خوردم که حد نداره
نوشته بود
مدیر دفتر مدیر عامل (منشی)
مقطع نحصیلی کارشناسی ارشد
یه دیوار نبود اون لحظه سرمو بکوبم توش
اصن N وضیه!!
__________________
. . . . .
|
|
7 کاربر زیر از ترنم سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

03-04-2014
|
 |
کاربر کارآمد
|
|
تاریخ عضویت: Feb 2012
محل سکونت: خرمشهر
نوشته ها: 612
سپاسها: : 240
1,540 سپاس در 646 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
هروز صبح که میرم سر خدمت از جلو یه گاراژ رد میشم که یه سگ توشه
هروقت از جلو در رد میشه بهم حمله میکنه ولی بدبخت به در بسته میخوره منم از پشت در اذیتش میکردم
یه روز یکم نون بهش دادم و از فرداش بهم حمله نمیکرد و من هم هرروز صبح براش نون میبردم
امرور دیر رفتم سر خدمت در گاراژ باز بود سگه نبودش رفتم داخل گاراژ نون بهش بدم دیدم با طناب بسته شده رفتم سمتش یهو سگه اومد جلو صاحب گاراژ هم داد زد
بیا عقب گازد میگیرد اما به قول معروف در بهت همگان سگه اروم اومد جلو خودشو لوس کرد من نون و بهش دادم
صاحب گاراژ گفت عجب چطور باهات کار نداشت این پاچه خودمم میگره
گفتم وقتی هر روزصبح که تو خوابی من براش غذا میارم
بله محبت چه میکنه...... حتی با حیوون
اما ما ادما.......
|
|
6 کاربر زیر از شابادی سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

03-08-2014
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
امسالم برای خونه تکونی از همون چارپایه هرسال دارم استفاده میکنم
اما امروز متوجه شدم وقتی روی چارپایه قرار میگیرم سرم میخوره به سقف
اتفاقی که قبلا نمی افتاد آره قدم بلند شده
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
|
9 کاربر زیر از رزیتا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

03-08-2014
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
میدونم کلی به پست قبلی من خندیدین
خودمم خنده م گرفت، عجیب اینکه کلی باید سرمو خم کنم تا بتونم رو چارپایه وایسم
اولش فکر کردم بخاطر کلیپسه اما دیدم نه اینطور نیست
حالا دوستانی که منو دیدن انتظار نداشته باشن اگه باهام روبرو شدن خیلی قدم بلند شده باشه
قضیه برمیگرده به دو سال پیش وقتی که مراجعه کردم به دکتر تغذیه برای کاهش وزن، وقتی که خانم منشی با دستگاههای پیشرفته و آنچنانی قد و وزن رو که گفت کلی تعجب کردم و ناراحت شدم چون 2.5 سانت قدم از قبل کمتر شده بود، به طوریکه به محض ورود به اتاق پزشک ابراز ناراحتی کردم، و عجیبتر اینکه دکتر تا گزارش دستگاه رو دید فورا پرسید مشکل دیسک و ... داشتید؟ و گفتش که به خاطر همین مشکل و عمل جراحیتون بوده و البته نیم تا یک سانت هم بخاطر افزایش سن، اگه روزی 2 تا 3 لیوان شیر بخوری و ورزش کنی قطعا قدت برمیگرده
خودمم حس میکردم دارم رشد میکنم 
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
|
7 کاربر زیر از رزیتا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
|
| ابزارهای موضوع |
|
|
| نحوه نمایش |
حالت ترکیبی
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 05:57 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|