شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |

10-01-2011
|
 |
کاربر بسیار فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245
743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
خوابم میاد
باز داره صدا میاد
خوابم میاد
یکی با ما راه بیاد
خوابم میاد
هی داره تک می زنه
آخه من دلم واسه دیدن تو لک می زنه
وای اگه بردارم هی می خواد تا صبح فک بزنه
__________________
There's a fire starting in my heart Reaching a fever pitch and It's bringing me out the dark Finally I can see you crystal clear
|
3 کاربر زیر از آريانا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

10-01-2011
|
 |
مدیر تالار کرمانشاه 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 1,458
سپاسها: : 6,194
3,940 سپاس در 933 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آريانا
خوابم میاد
باز داره صدا میاد
خوابم میاد
یکی با ما راه بیاد
خوابم میاد
هی داره تک می زنه
آخه من دلم واسه دیدن تو لک می زنه
وای اگه بردارم هی می خواد تا صبح فک بزنه
|
آریانا تشریف ببری بخوابی خیلی بهتره ها
میترسم تا دو ساعت دیگه banned بشی
|
4 کاربر زیر از آناهیتا الهه آبها سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

10-01-2011
|
 |
کاربر بسیار فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245
743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آناهیتا الهه آبها
آریانا تشریف ببری بخوابی خیلی بهتره ها
میترسم تا دو ساعت دیگه banned بشی
|
آره حالم خوب نیست...
به قول خاتون خانم عزیز که ادبی صحبت میکنه....شما جان بخواهید....شب بخیر
__________________
There's a fire starting in my heart Reaching a fever pitch and It's bringing me out the dark Finally I can see you crystal clear
|
4 کاربر زیر از آريانا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

10-01-2011
|
 |
کاربر بسیار فعال بخش کرمانشاه 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2010
محل سکونت: سرپل ذهاب
نوشته ها: 712
سپاسها: : 1,370
1,384 سپاس در 473 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دیگر ملالی نیست جز نداشتنت ٬
نخواستنت٬راندنت٬باختنت٬رفتنت٬ن ماندنت٬
با او و هزاران اوی دیگر بودنت٬بدون مکث پاسخ
منفی دادنت.و عشقی نیست٬
جز عشق به چشمان ناز تا ابد روشنت. این را برایت
نوشته بودم. باز هم مینویسم:
« هر ستاره شبی است که از تو دورم٬آسمان چه پر
ستاره است.»
__________________
چای داغی که دلم بود به دستت دادم...آنقدر سرد شدم ...از دهنت افتادم
|
2 کاربر زیر از مهبا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

10-01-2011
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2011
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 504
سپاسها: : 5,940
1,937 سپاس در 757 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
بارانی باید...
همه چیز گاه اگر تیره می نماید ...
باز روشن می شود زود
تنها فراموش مکن این حقیقتی ست ...
بارانی باید ، تا که رنگین کمانی بر آید
و لیموهایی ترش ، تا که شربتی گوارا فراهم شود .
و گاه روزهایی در زحمت
تا که از ما ، انسانهایی تواناتر بسازد .
خورشید دوباره خواهد درخشید زود
خواهی دید .
__________________
آنان که با افکاری پاک و فطرتی زیبا در قلب دیگران جای دارند را هرگز هراسی از فراموشی نیست چرا که جاودانند
کوروش بزرگ
javad.p سابق
|
2 کاربر زیر از اهورا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

10-01-2011
|
 |
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: كرمانشاه
نوشته ها: 1,524
سپاسها: : 2,541
1,575 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
در دل من چیزی است
مثل یک بیشه نور
مثل خواب دم صبح و چنان بی تابم
که دلم می خواهد بدوم تا ته دشت
بروم تا سر کوه
دور ها آوایی است که مرا می خواند
|
2 کاربر زیر از فرگل سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

10-01-2011
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2011
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 504
سپاسها: : 5,940
1,937 سپاس در 757 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
آن شب فقط غم را به نامم کرده بودند...
یک سینه ماتم را به نامم کرده بودند...
حاصل من از عشق و احساسم این بود...
یک درد مبهم را به نامم کرده بودند...
گفتند که تو لایق ترین فرد بهشتی...
اما نصف جهنم را به نامم کرده بودند...
__________________
آنان که با افکاری پاک و فطرتی زیبا در قلب دیگران جای دارند را هرگز هراسی از فراموشی نیست چرا که جاودانند
کوروش بزرگ
javad.p سابق
|
2 کاربر زیر از اهورا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

10-01-2011
|
 |
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: كرمانشاه
نوشته ها: 1,524
سپاسها: : 2,541
1,575 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
كجاست منتظر تو؟ چه انتظار غریبی تو بین منتظران هم عزیز من چه غریبی عجیب تر كه چه آسان,نبودنت شده عادت چه كودكانه سپردیم دل به بازی قسمت چه بیخیال نشستیم چه كوششی؟ چه وفایی؟ فقط نشستم و گفتم خدا كند كه بیایی؟!
|
2 کاربر زیر از فرگل سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

10-01-2011
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2011
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 504
سپاسها: : 5,940
1,937 سپاس در 757 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوییم که نی , نی شکنم شِکَر برم
در هوس خیال او همچو خیال گشتهام
وز سرِ ِ رشک نام او نام رخ قمر برم
این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من
گفت بخور نمیخوری پیش کسی دگر برم
__________________
آنان که با افکاری پاک و فطرتی زیبا در قلب دیگران جای دارند را هرگز هراسی از فراموشی نیست چرا که جاودانند
کوروش بزرگ
javad.p سابق
|
2 کاربر زیر از اهورا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

10-01-2011
|
 |
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: كرمانشاه
نوشته ها: 1,524
سپاسها: : 2,541
1,575 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت
چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم
آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت
روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود
مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
واژه خسته ُکه یک روز کبوتر شد و رفت
ویرایش توسط فرگل : 10-01-2011 در ساعت 03:30 PM
|
2 کاربر زیر از فرگل سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
ابزارهای موضوع |
|
نحوه نمایش |
حالت ترکیبی
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 10:11 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|