بیا با خدای مهربان حرف بزنیم (خسته ای؟ دلتنگی؟ سریع بیا اینجا) خدایم ای خدایم ، صدایت می کنم بشنو صدایم

[bigbang]

[پریشان]

خدایا قرارداد زمینی مان سقف نداشت!
صفرهای غصه هامو زیاد گذاشتی!
روی زمین کسی چک غصه ای که برایم نوشتی را پاس نمیکند.....

[bigbang]

کل دنیا کراهت داشته باشد من را به عنوان یک انسان بپذیرد ، تو کراهت نداری که من بنده تو باشم ، و تو را صدا کنم ، تو کراهت نداری که برای من آقایی کنی و من غلام تو باشم ، اسیرتم ، اسیرتم ....
وقتی یک عالم از من نا امید شد تو دستگیری کردی تو آقایی کردی
تو تحویلم گرفتی تو پناهم دادی ، تو ندایم را لبیک گفتی ، به عزتت قسم چه نیکو یاور و ناصر و مولایی هستی تو ! یاری تو یاری بزرگی ، روزی تو بی حساب آیا عذاب تو با عذاب خلق قابل مقایسه است ؟ هرگز !
در میان کلمات تو شناورم ، ستوده صفات بزرگ بی مثال آقای همه مخلوقات عالم ، تو چه معبود باحالی هستی
تو از نجواها و نداها آگاهی ، از درون و برون آری "حسبنا الله و نعم الوکیل "
بندگی تو سرمه چشم من ، عبادت تو را نه به اکراه که با میل و رغبت به جا می آورم ، که این منتی هست از طرف تو بر من که لیاقت تسبیح تو دارم
بنده نواز ، ای همدم بی همدمان ، یتیم نواز
تو حقی ، من شاهدم تو حقی ، حق کامل روشنی نگاهی ، غایت کمالی
آمال و آرزوهای من یارای رسیدن به صفات تو را ندارد
از گفتار یاوه گویان سینه ام تنگ و از کردارشان ناراحت و افسرده ام
یا تو آرامبخش قلب بی قرار من هستی یا یاد تو
به راستی که بهترین تکیه گاهی هیچ حسی حتی شبیه حس بندگی تو نیست ، هیچ حسی

[پریشان]

مختصر و مفید....

خدایا من شاسی بلند نمیخوام ازت
.
.
.
.
.
.
شانس بلند میخوام ازت

[bigbang]

خالق سرنوشت ، مقدر کننده تقدیر ، مقلب قلوب ، خالق شیوه و روش ها ، مست تدبیر تو هستم ، مست ! سیاه مست گاهی از شدت حیرت و گیجی ، میخندم گاهی گریه میکنم گاهی میترسم ، ولی تو لایتغیر هستی ، خالق روش ها تو میدانی من چه میگویم ! تو از دل من با خبری بهشتی هستم یا جهنمی ؟ هر چه تقدیرم شد باز بهتر از بندگی تو انتخابی دارم ؟ به راستی که خاکم و با خاک آشنایی غریبی دارم
بلکه با آب آشناترم ، من همان نطفه پستم که به من نعمت وجود بخشیدی هیچ بودم ، حتی هیچ هم نبودم ، اصلاً نبودم ! سپس مقدر کردی تا در میان مخلوقاتت آدم باشم انسان باشم ، چه زیباست حکمت خلقت تو ، وقتی اراده کردی تا در اینجا رشد کنم و سپس بمیرم ، زمین را برای من گهواره ای آرام قرار دادی و آیاتت را به نیکوترین شیوه در میان نعمات و مخلوقاتت بگستردی ، سپس به من راه هدایتم را نشان دادی
بزار صمیمی بگم هیچ آدمی ، قسم میخورم به خاطر هیچ آدمی حاضر نبودم دست از گناه بکشم به خاطر هیچ دلیلی حاضر نبودم معتقد باشم ، جز تو !
بی تعارف ! تو یک چیز دیگری ،فوق العاده ای ماورای وصفی ، هم قهر تو خاص هست و هم رحمتت
گاهی به نگاهی به دلیلی به بهایی به بهانه ای دلم هوس میکند تا دوباره سنت توبه شکنی را داشته باشد ولی یاد تو تمام ترس ها و ناراحتی ها و هوس ها و ... را خاموش میکند آبی هست بر آتش ، تو میدانی دوست تو کیست و دشمنت کیست
من را از دوستان خود قرار بده ، نه از دشمنانت ، به راستی که من مالک نفع و ضرر خود نیستم و تقدیر به دست توست پس مقدر کن تا در حالی که بنده تو هستم از این دنیا بروم به تو توکل میکنم و از تو یاری میخواهم که بهترین یاری دهندگانی از تو نمیبرم
که اگر ببرم جداً ظالم هستم کمکم کن ، کمکم کن دستم را بگیر من همون محمدم دیگه منو نشناسن من و تو که با هم تعارف نداریم تو من و میشناسی
خیلی ضعیفم ولم کنی خراب میکنم میدونم خراب میکنم ،ولم نکن ، ولم نکن سرم میخوای بلا بیاری بیار ولی ولم نکن ، ولم نکن به هر قیمتی شده وللم نکن

[bigbang]

بسم الله الرحمن الرحیم
به نام آفریننده همه چیز
پروردگارا من فقیرم و به فقرم هم خودم گواهم و هم خودت و آن که از جانب تو مامور شده ، من گواهم که هیچ بودم و به یمن اراده تو فرصت وجود پیدا کردم ، پروردگارا من گواهم که بنده خاطی هستم ، و گواهم بر خطاها و اشتباهاتم
از تو مسئلت توبه دارم ، که توبه پذیرترین خودت هستی
پروردگارا من از شر خودم و از شر وسوسه ها و زمزمه ها ، و هر آن چه که من از را از راه تو منحرف و باز میدارد به خودت پناه میبرم من را مسلمان کردی
پس مسلمان نگه دار و مسلمان بمیران که به هدایت تو نیاز دارم
چراغ راهم را فروزان و اراده ام را قوی کن ، و حافظه ام را تا به یاد داشته باشم که بودم و که هستم ، کجا هستم و در برابر چه وجود پر عظمتی ایستادم
من م.ن هستم ، من م.ن هستم وجودی ناچیز و ذره ای ناچیز و کلمه ای از کلمات بی منتهای تو ، من مخلوق توام و خود را و تاریخ و حق و حقیقت را بر این امر گواه میگیرم ، به حق گواهی میدهم که جز ذات پاک و مقدس تو هیچ وجودی شایسته پرستش نیست ، هرگز نخواسته و نمیخواهم به تو شرک بورزم و بندگی تو را افتخار و تاج سرم میدانم
البته من آدم خوبی نیستم ، من آدم خوبی نیستم ، و خود نیز بر این گواه ام من حقیرم و ضعیفم ، گاهی شایسته ترحمم ، من هم مانند همه انسان ها میترسم و میگریم ، میخندم و خشم وجودم را فرا میگیرد من ضعیفم و فقیرم به درگاه تو من مالک سود و زیان خود نیستم ، من مالک آینده خود نیستم حتی حال خود را هم تسلطی ندارم و همچنین بر قلبم
به تو پناه میبرم از عسر و سختی که من را به وادی کفر بکشاند و از عبادت و بندگی تو بازدارد ، من حقیرم ناچیزم و ادعایی ندارم ، نه تنها ادعایی ندارم که هیچ حقی هم بر گردن تو ندارم این تو هستی که بر گردن من حق داری و من حق بندگی تو را به جا نیاوردم وظایفم را درست انجام ندادم
تو ذات بی منتهای مقتدری که در نهایت اتقان و استحکام خلق میکنی و در نهایت آن چه به امانت بود بازپس میگیری و به حساب میکشی
مهم نیست که ما بپذیریم یا نه اراده تو قالب و کلمه تو جاری و حکومت تو مستدام و قدرت تو بیمنتهاست و حقیقت از هر جانب بر باطل کوبیده میشود و آن را مضمحل میکند ، به تو پناه میبرم از این که در صف باطل قرار بگیرم
من ضعیف و حقیر و مسکینم و من از نطفه ای پستم که تو نعمت وجود بخشیدی و هم تو خود گواهی و هم مخلوقاتت من هیچم ، هیچ اگر کمتر بود میگفتم که کمتر از هیچ نمیشناسم ، من فقیر درگاه توام
من فقیرم همین یک فقیر به درگاه تو ، نه چیزی بیش از این هستم
از زبانه های آتش دوزخت به تو پناه میبرم ، هر کجا که بخواهی اعتراف میکنم و حقیقت را میگویم من معترفم و اعتراف میکنم به آن چه از ناحیه من صادر شده هر چه هست از قصور و کمی من و اشتباهات من هست و من مسئولیت آن را حتی اگر نخواهم باید به عهده بگیرم این با توست که یا ببخشی یا مجازات کنی تو خالق همه و صاحب و مالک همه هستی هر چه هست و هر چه بوده و هر چه خواهد بود تو ابدی هستی و هیچ جز تو نیست و من بر این مسئله گواهی میدم من مخلوق ناچیز توام ، آگاهی ام به قدر دانه ای ارزن نیست ، من نه اهل تواضع هستم و نه خشوع حقیقت را میگویم آری به راستی من کمم و از کم هم کمتر و کمترین نه رجحانی و نه دفاعی و نه بهانه ای برای گناهانم ندارم ، و بر این هم گواهم

[پریشان]

سیمین بهبهانی:

وصیت کرده ام بعد از مرگم،همراه من دو تا فنجان چای هم دفن کنند!!!

شاید صبحت های من با خدا به درازا کشید......

بهر حال دلخوریها کم نیست از بندگانش....

همانهایی که بی اجازه وارد شدند

خودخواهانه قضاوت کردند

بی مقدمه شکستند

و بی خدا حافظی رفتند....

روحش شاد

[bigbang]

به عزتت قسم که در حد بندگی تو نیستم ! اگر بندگی من را بپذیری و من را اهلی کنی ، اهل گروه پیروان تو شوم ، رنگ خدایی بگیرم و چه رنگی بهتر از رنگ خدا ؟ در حق من لطف بزرگی کردی ، بارها در دل و در ذهن رویایی داشتم رویای جانبازی ، رویای سرسپردگی خالق من ، عمیقترین خواهش ها و احساسات را از هیچ به وجود آوردی از عدم ای صاحب نور و ظلمات ، امروز حق با باطل آمیخته ، نجاست در پی طهارت و طهارت در کنار نجاست بد و خوب و کثیفی و پاکی نور و ظلمات ، گمراهی و صراط مستقیم
البته روز فصلی هست روز جدایی ، پر عظمت و شوکت است اقتدار تو ، و حکومت از آن توست در آن روز ، هر چه شدم به رحمت تو امیدوارم
اگر حقی بر گردن تو داشته باشم آن هدایت من است ، من را هدایت کن ، اگر اجتناب کردم مجازاتم کن ، من را مسلمان از این دنیا ببر ، من را به کیش ابراهیم و موسی و محمد و علی ، به کیش مسلمانی از این دنیا ببر ، من حق را دوست دارم ، من عاشق حقم حق پرستم ، حق را میپرستم ، ای تمام حقیقت با من مدارا کن ، بر جهل من رحم کن و صبر کن من میتوانم در توانم هست که اهلی شوم
یا الله من تو را میپرستم ای پروردگار همه ، ای حافظ اصلاب و ارحام پاک ، ای منجی و نوید دهنده امید ، من با تو قمار میکنم ، اگر ببازم میگویم به تو باختم اشکال ندارد به تو باختن بسیار زیباتر از گمراهی خودخواسته ، این بر تو واضح هست که من میخواهم بنده تو باشم و به شکوه و قدرت و عظمت تو معترفم تو بر دل و قلب و فواد من از خود من آگاه تری از تو مسئلت هدایتی دارم ، و بیزارم از آن لهیبی که چون شهیق خران از هر سمت به انسان هجوم می آورد
من به تو پناه آوردم از شر خودم ، من از شر خودم به تو پناه آوردم تو خودت میدانی که این حملات از جانب کیست

[bigbang]

قرآن بسیار بزرگتر از حد درک و فهم و شعور ما هست ! و بسیار بزرگتر از آن که ما این طور که از آن استفاده میکنیم استفاده کنیم ، برای افتتاح یا انتصاب و سر قبر!
بزرگ و بلند مرتبه هست کلام پروردگار من که بر تارک آسمان نقش بسته و از نزولات آسمانی و کلام مستقیم پروردگار هست سرمایه ای عظیم از جانب انسان کامل برای ما
کلام بزرگ و پر ارزش پروردگار جهانیان ، بزرگ و بلند مرتبه هست از آن چه بدان نسبت میدهند و از آن چه بدان توصیف میکنند ، دوست و دشمن نسبت بدان جاهل و مغزشان قاصر از فهم و درک کلمات الهی این کتاب هست ، بزرگوار هست از آن چه اندیشه سنتی و دین پدر مادری شما در فکر شما کرده ، به اعتقاد و به فکر و به انتخاب با عمل بدان به ارزش این کلام الهی که اخبار پس و پیش در آن هست و ماپیرو آنیم آیه به آیه کلمه به کلمه نه پیرو قهری که پیروی به اختیار ، بلند مرتبه پروردگار جهانیان و فرستاده او محمد مصطفی ( ص) از نسل ابراهیم و آدم که افتخار پیروی از آیین آنها و رنگ خدایی برای ماست شان یک مسلمان واقعی بسیار بالاتر از آن چه شما هستید ، هست !

[kiana]

می دانم هراز گاهی دلت تنگ می شود.
همان دلهای بزرگی که جای من در آن است
آنقدر تنگ میشود که حتی یادت می رود من آنجایم.
دلتنگی هایت را از خودت بپرس.
و نگران هیچ چیز نباش!
هنوز من هستم. هنوز خدایت همان خداست! هنوز روحت از جنس من است!
اما من نمی خواهم تو همان باشی!
تو باید در هر زمان بهترین باشی.
نگران شکستن دلت نباش!
میدانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.
و جنسش عوض نمی شود ...
و میدانی که من شکست ناپذیر هستم ...
و تو مرا داری ...
برای همیشه!
چون هر وقت گریه میکنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...
چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...
چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!
درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!
دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...
می خواهم شاد باشی ...
این را من می خواهم ...
تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.