شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |

12-07-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
من هم شبی به خاطره تبدیل می شوم
خط می خورم زهستی و تعطیل می شوم
من هم شبی به خواب زمین میروم فرو
بر دوش خاک حامله تحمیل میشوم
من هم شبی قسم به خدا مثل قصهها
با فصل تلخ خاتمه تکمیل میشوم
قابیل مرگ ، نعش مرا میکِشَد به دوش
کم کم شبیه قصه هابیل می شوم
حک میکند غروب مرا شاعری به سنگ
از اشک و آه و خاطره تشکیل میشوم
یک شب شبیه شاپرکی می پَرم ز خاک
در آسمان به آیینه تبدیل میشوم
|
3 کاربر زیر از افسون 13 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|

12-07-2012
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241
3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
از بلندی ها به پایین نمی نگرم ...
می ترسم !
انگار به اعماق خودم
سقوط خواهم کرد ...
در بلندی ها سرم گیج می رود !
مرا به سمت خود می کشد
اعماق درونم ...!
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !
عطار
|
3 کاربر زیر از ماهین سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

12-07-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مرا نه سر نه سامان آفریدند
پریشانم پریشان آفریدند
پریشان خاطران رفتند در خاک
مرا از خاک ایشان آفریدند
|
2 کاربر زیر از مستور سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

12-09-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
خسته ام ... خیلی خسته
به من جایی بدهید ...
می خواهم بخوابم ...
یک تخت ِ خالی ...
یک دنیای خالی ...
یک قلب ِ خالی ...
|
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

12-09-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دلـم
هنـوز
خیس خورده ی نگاه توست
نـازش بـدار
که نلغــزد
از میان دستهایت
ویرایش توسط مستور : 12-09-2012 در ساعت 06:01 PM
|
2 کاربر زیر از مستور سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

12-10-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
شبیه پنجره ای باز رو به دیوارم
که از مصیبت تکرار خویش بیزارم
اگرچه می شکنم در خودم شبی صد بار
هزار بغض فرو خورده در گلو دارم
تنم مچاله شده زیر بار فاصله ها
رها نمی شوم از چارچوب هنجارم
چه سخت می گذرد روزهای تکراری
دعا بکن گره افتاده باز در کارم
|
2 کاربر زیر از افسون 13 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

12-10-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
میدانی یک وقت هایی باید
تعطیل است و بچسبانی
پشت شیشهیِ افکارت باید به خودت استراحت بدهی دست هایت را زیر سرت بگذاری در دلت بخندی به تمام افکاری که پشت شیشهی ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویی
بگذار منتظر بمانند
|
2 کاربر زیر از مستور سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

12-10-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مرغ دلگیرم و کنج قفسی می خواهم
که غریبانه سر ِ خویش کشم در پَر ِ خویش
|
2 کاربر زیر از افسون 13 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

12-10-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
من پذ یرفتم که عشق افسانه است
این دل در آشنا دیوانه است
|
2 کاربر زیر از مستور سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

12-12-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دوست داشته ام که دیده شوم
دوست داشتم فنجانهای چای را که بر می دارند
من ته فنجانها مثل تفاله ای جمع شوم
یا اینکه رختهای خیس طنا بی را بپوشم
و به آ فتا ب نگاه کنم
دوست داشتم اکسیژن هوا را با سیگارم بیامیزم
و پُکی به آن بزنم
بگویم چه هوای پا کی
دوست داشتم که دستم را در گردنم بیاویزم
و از آن آویزان شوم
دوست داشتم که در ختان را زیر ناخنهایم بکارم
ناخنهایم با برگ درختان تزئیین شوند زیبا شوند
دوست داشتم که خودم را بغل کنم
به آیینه که پشت می کنم خودم را ببینم
بچرخم روی ماه
و روی سیاره ها نقا شی متحر ک بکشم
دوست داشتم روی فرشم چمن بکارم
وسط خیا بان به ماشینی برخورد کنم
و خودم غلت دهم
دوست داشتم که دیده شوم
حتی به صورت جسدی روی خط عابر پیاده
"آزاده دواچی"
ویرایش توسط افسون 13 : 12-12-2012 در ساعت 08:26 AM
|
2 کاربر زیر از افسون 13 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
ابزارهای موضوع |
|
نحوه نمایش |
حالت خطی
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 08:53 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|