| شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |

11-17-2011
|
 |
کاربر بسیار فعال بخش کرمانشاه 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2010
محل سکونت: سرپل ذهاب
نوشته ها: 712
سپاسها: : 1,370
1,384 سپاس در 473 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سراغت را از پائیز گرفتم آدرس تو را در زمستان به من داد مهر و آبان و آذر را پشت سر گذاشتم تا تو با برف زمستانی بیای .. برف هم باریدن گرفت و تو نیامدی زمستان گفت : هوا که گرم شد تو هم می آیی ... زمستان را صبوری کردم تا زمین جوانه زد و بهار سبز شد ولی این بهار آنقدرها که زمستان می گفت گرم نیست ... سی و سه روز را پشت سر گذاشتم تا تو را ببینم به گرمای تابستان که رسیدم خبر آوردند که تو گرما زده شده ای و به سمت خزان راهی گشته ای ..........!!!
__________________
چای داغی که دلم بود به دستت دادم...آنقدر سرد شدم ...از دهنت افتادم
|
|
2 کاربر زیر از مهبا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

11-17-2011
|
 |
کاربر بسیار فعال بخش کرمانشاه 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2010
محل سکونت: سرپل ذهاب
نوشته ها: 712
سپاسها: : 1,370
1,384 سپاس در 473 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
امشب به سوگ آرزوهام نشسته ام و در غم نبودنت اشک فراق مي ريزم
امشب شمع حسرت آرزوهاي بر باد رفته ام ذره ذره آب مي شود
امشب براي مرگ آرزوهايم لباس سياه پوشيدم
کاش امشب کسي براي عرض تسليت به خانه دلم مي آمد
کاش امشب توبودي ودلداري ام مي دادي ودفترکال آرزوهايم راورق مي زدم
اما افسوس که نيستي و زندگي بي تو قشنگ نيست
__________________
چای داغی که دلم بود به دستت دادم...آنقدر سرد شدم ...از دهنت افتادم
|
|
2 کاربر زیر از مهبا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

11-17-2011
|
 |
کاربر بسیار فعال بخش کرمانشاه 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2010
محل سکونت: سرپل ذهاب
نوشته ها: 712
سپاسها: : 1,370
1,384 سپاس در 473 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
بوی پاییز می آید
بوی دلتنگی های بیشتر…
بوی دلسردی،
بوی رویا های ندیده
بوی تو،
… … بوی من؛
بوی عشق…
مستی های پنهان
بوی باران؛
بوی خواستن و نتوانستن
بوی رفتن می آید،
بوی رفتن می آمد،
بوی ماضی هایی که هیچوقت حال نشد
و همیشه استمراری بود!
بوی آرزو،
بوی تنهایی.!!
__________________
چای داغی که دلم بود به دستت دادم...آنقدر سرد شدم ...از دهنت افتادم
|
|
2 کاربر زیر از مهبا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

11-17-2011
|
 |
کاربر بسیار فعال بخش کرمانشاه 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2010
محل سکونت: سرپل ذهاب
نوشته ها: 712
سپاسها: : 1,370
1,384 سپاس در 473 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.
خسته شدم بس که از سرما لرزیدم...
بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد...
خسته شدم بس که تنها دویدم...
اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن...
می خواهم با تو گریه کنم ...
خسته شدم بس که... تنها گریه کردم...
می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم...
خسته شدم بس که تنها ایستادم...
__________________
چای داغی که دلم بود به دستت دادم...آنقدر سرد شدم ...از دهنت افتادم
|
|
کاربران زیر از مهبا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

11-19-2011
|
 |
ناظر و مدیر تالارهای آزاد 
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641
11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
همین که هستی
همین که لا بلای کلماتم
نَفَس میکشی
راه میروی
در آغوشم میگیری
... ...
همین که پناه ِ واژه هایم شده ای
همین که سایه ات هست
همین که کلماتم از بی "تو"یی
یتیم نشده اند
کافیست برای یک عمر آرامش ؛
باش!
حتی همین قدر دور
__________________
. . . . .
|
|
3 کاربر زیر از ترنم سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

11-19-2011
|
 |
ناظر و مدیر تالارهای آزاد 
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641
11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
باز هم دلتنگی …
باز هم زمزمه هایی از جنس بغض و تنهایی.
باز هم پنجره باز و انتظار و نیامدنت.
اگر بدانم که می آیی تمام بغض های کهنه را فروکش می کنم.
اگر بدانم که می آیی تمام پنجره های عالم را به انتظار می نشینم.
اگر بدانم که می آیی دیگر تنهاییم را با خاطره هایم پر نمی کنم.
تمام خاطره هایم را در صندوقچه قدیمی می گذارم
تا بهانه ای برای نیامدنت نباشد!!!
تو فقط بیا…
بگو که می آیی .
سالهاست گوشهایم در انتظار شنیدن نجوایی آشناست!!!
بگو که می آیی.
__________________
. . . . .
|
|
4 کاربر زیر از ترنم سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

12-21-2011
|
|
تازه کار
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2011
نوشته ها: 8
سپاسها: : 20
15 سپاس در 7 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تنگه دلتنگی معبر رودخانه امید است
دلی که تنگ میشود هنوز سنگ نشده
.
|
|
3 کاربر زیر از karaji سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

12-21-2011
|
|
تازه کار
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2011
نوشته ها: 8
سپاسها: : 20
15 سپاس در 7 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
من عاشق دلتنگم خوارم چو گل سنگم
بر گونه ی بی رنگم یک بوسه بزن بنشین
در پای تو چون خاکم نه خاک که خاشاکم
بنگر دل غمناکم آن را مشکن بنشین
|
|
4 کاربر زیر از karaji سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

12-24-2011
|
 |
ناظر و مدیر تالارهای آزاد 
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641
11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دلم تنگ شده
من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟
پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم
تنهاییت برای من …
غصه هایت برای من …
همه بغضها و اشکهایت برای من ..
بخند برایم بخند
آنقدر بلند
تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را…
صدای همیشه خوب بودنت را
دلم برایت تنگ شده
دوستت دارم …
__________________
. . . . .
|
|
2 کاربر زیر از ترنم سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

12-24-2011
|
 |
ناظر و مدیر تالارهای آزاد 
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641
11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دلم تنگ می شود
راهی برای رفتن
نفسی برای بریدن
کوله بارم بر دوش
مسافر میشوم گاهی…
عشقی برای خواندن
بغضی برای شکفتن
خاطراتم در دست
بازیچه میشوم گاهی…
نگاهی در راه
اعتمادی پرپر
پاهایم خسته
هوایی میشوم گاهی…
فکرهای کوتاه
صبری طولانی
صدایی در باد
زمستان میشوم گاهی…
روزهای رفته
ماه های مانده
تقویم ام بی تاب
دلم تنگ میشود گاهی…
جای پایی سرد
رد پایی گنگ
در این سایه ی تنهایی
چه بی رنگ میشوم گاهی
__________________
. . . . .
|
|
2 کاربر زیر از ترنم سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 12:11 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|