بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 05-17-2009
mary.f آواتار ها
mary.f mary.f آنلاین نیست.
مدیر بخش زمین شناسی
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,674
سپاسها: : 3,194

2,013 سپاس در 491 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

زندگی چون قفسی است
قفسی تنگ
پر از تنهایی
و چه خوب است
لحظه غفلت آن زندانبان
بعد آن هم
پرواز
پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 05-17-2009
haj_amir haj_amir آنلاین نیست.
دوست و کاربر فعال سابق
 
تاریخ عضویت: May 2008
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,217
سپاسها: : 2

122 سپاس در 119 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بدون تو سنگم ، کنار تو ابرم
بذار تا گریه کنم ، سر اومده صبرم

نه گریه مونده برام ، نه خنده مونده برام
فقط یه کابوسٍ ، کشنده مونده برام

کسی که هستیشو ، به وعده ها داده
یه بار بپرس چرا ، به این روز افتاده
همش تو این فکرم ، الان تو فکر چیه
کجاست؟ چیکار میکنه؟ ، الان کنار کیه؟

بدون تو سنگم ، کنار تو ابرم
بذار تا گریه کنم ، سر اومده صبرم

اگه یه روز مردم ، بیا و گریه کنن و
یه شاخه نیلوفر ، بذار روی قبرم

بدون تو سنگم ، کنار تو ابرم
بذار تا گریه کنم ، سر اومده صبرم

نه گریه مونده برام ، نه خنده مونده برام
فقط یه کابوسٍ ، کشنده مونده برام

یه حس گیج و سمج ، همیشه همدممه
میگن شکنجه بسه ، میگم بازم کممه
نگات چرا چشمی ، به من نمیدوزه
(آی)چرا برای دلم ، دلت نمیسوزه

تو فکر و ذکر منی ، ولی ازم دوری
دلت نخواسته منو ، نگو که مجبوری
تو فکر و ذکر منی ، ولی ازم دوری
دلت نخواسته منو ، نگو که مجبوری

بدون تو سنگم ، کنار تو ابرم
بذار تا گریه کنم ، سر اومده صبرم

اگه یه روز مُردم ، بیا و گریه کن و
یه شاخه نیلوفر بذار روی قبرم

بدون تو سنگم ، کنار تو ابرم
بذار تا گریه کنم ، سر اومده صبرم

اگه یه روز مُردم ، بیا و گریه کن و
یه شاخه نیلوفر بذار روی قبرم
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 05-17-2009
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,701
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

یاد دارم در غروبی سرد سرد
می گذشت از کوچه ما دوره گرد

داد میزد :کهنه قالی می خرم
دسته دوم ،جنس عالی می خرم

کاسه و ظرف سفالی می خرم
گر نداری کوزه خالی می خرم

اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید بغضش شکست

اول ماه است نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفا قا مادرم هم روزه بود

خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت: آقاّ، سفره خالی می خرید

__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 05-17-2009
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

سيب سرخي را به من بخشيدو رفت

ساقه سبز مرا او چيدو رفت

عاشقي هاي مرا باور نكرد

عاقبت بر عشق من خنديدو رفت

اشك در چشمان مردم حلقه زد

بي مروت گريه ام را ديدو رفت
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 05-21-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


بايد اِستاد و فرود آمد
بر آستان ِ دری که کوبه ندارد،

چرا که اگر به‌گاه آمده‌باشي دربان به انتظار ِ توست و
اگر بي‌گاه
به درکوفتن‌ات پاسخي نمي‌آيد

کوتاه است در،
پس آن به که فروتن باشي

آيينه‌يي نيک‌پرداخته تواني بود
آن‌جا
تا آراسته‌گي را
پيش از درآمدن
در خود نظری کني
هرچند که غلغله‌ی آن سوی در زاده‌ی توهم ِ توست نه انبوهي‌ ِ
مهمانان،

که آن‌جا
تو را
کسي به انتظار نيست



« احمد شاملو »
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 05-31-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

من گنگ ِ خواب دیده و عالم تمام کر
من قاصرم ز گفتن و خلق از شنیدنش
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 06-01-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

همتی هست اگر،
با من و توست
تا در این خشک کویر
از دل سنگ بر آریم آبی
کسی از غیب نخواهد آمد
در من و توست اگر مردی هست
با توام، ای دلبند
سوی ابری که نخواهد آمد
و نخواهد بارید
چشم امید مبند
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #8  
قدیمی 06-01-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


گوهر خود را هويدا كن، كمال اين است و بس
خويش را در خويش پيدا كن، كمال اين است و بس
چند می‌گويی سخن از درد و عيب ديگران
خويش را اول مداوا كن، كمال اين است و بس
پند من بشنو بجز با نفس شوم بد سرشت
با همه عالم مدارا كن، كمال اين است و بس
چون بدست خويشتن بستی تو پای خويشتن
هم به دست خويشتن باز كن، كمال اين است و بس
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #9  
قدیمی 06-01-2009
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

فقط يه بارم کـه شده



اســـم منو صــدا بکن



خنده رو با لبهاي من



دوبــاره آشــــنا بــکن



هــديه بيار يــه پنجره



تا نفســم تازه بـــشه



تا بدونم دوستم داري



عشقمون اندازه بشه



بيا کــه غنچه وا بشه



تــو گـــلدون اتاق من



بـــيا کــــه با اومـدنت



بوســه بياد سراغ من



بيـــا کـــه باور بکـــنم



اومدنت يه معجزه س



داشتن تو يه آرزوست



نبودنت يــه فاجعه س



فقط يه بارم که شـده



اســـم منو صــدا بکن



خنده رو با لبهاي من



دوباره آشـــــنا بـــکن
پاسخ با نقل قول
  #10  
قدیمی 06-01-2009
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید

داستان غم پنهانی من گوش کنید


قصه‌ی بی‌سروسامانی من گوش کنید

گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید


شرح این آتش جانسوز نگفتن تا کی؟!
سوختم، سوختم، این راز نهفتن تا کی؟!
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم

ساکن کوی بت عربده‌جویی بودیم


عقل و دین باخته، دیوانه‌ی رویی بودیم

بسته‌ی سلسله‌ی سلسله‌مویی بودیم


کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند نبود
نرگس غمزه‌زنش این همه بیمار نداشت

سنبل پرشکنش هیچ گرفتار نداشت


این همه مشتری و گرمی بازار نداشت

یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت


اول آن کس که خریدار شدش من بودم
باعث گرمی بازار شدش من بودم
عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او

داد رسوایی من شهرت زیبایی او


بس که دادم همه جا شرح دلارایی او

شهر پرگشت ز غوغای تماشایی او


این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد
کی سر برگ من بی‌سروسامان دارد؟!
چاره این است و ندارم به از این رای دگر

که دهم جای دگر دل به دلارای دگر


چشم خود فرش کنم زیر کف پای دگر

بر کف پای دگر بوسه زنم جای دگر


بعد از این رای من این است و همین خواهد بود
من بر این هستم و البته چنین خواهدبود …
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 02:51 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها